چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۷:۰۸
۰ نفر

شما هم می‌توانید لطیفه‌های دست‌ اولتان را به نشانی «تهران، صندوق پستی: ۵۴۴۶-۱۹۳۹۵» برای هفته‌نامه‌ی دوچرخه بفرستید.

دفتر خاطرات

شخصی، وقتی دفتر خاطراتش پر شد، آن‌ را دور انداخت!

المیرا داونه از همدان

*

خاویار

اولی: می‌دونی خاویار در واقع تخم ماهیه؟

دومی: راست می‌گی؟ پس دوتاش رو نیمرو کن بخوریم!

بیژن غفاری‌ساروی از ساری

*

فوتبال

اولی: من عاشق فوتبالم و همه‌ی قوانینش رو می‌دونم. هیچ نکته‌ای توی فوتبال نیست که من بلد نباشم.

دومی: جدی؟ پس بگو تور دروازه‌ی فوتبال، چندتا سوراخ داره؟!

فرناز فرارزی از تهران

*

کار

اولی: کجا کار می‌کنی؟

دومی: پیش دایی‌ام کار می‌کنم.

اولی: خب دایی‌ات چی‌کاره است؟

دومی:‌ بی‌کار!

نگار یوسفی از سنندج

*

مگس

مشتری (با عصبانیت): این چه معنی‌ای می‌ده که یه مگس ته فنجون منه؟

پیشخدمت: من چه می‌دونم آقا! مگه من فالگیرم؟!

مژگان امیری از شهریار

*

خوش‌خط

دانش‌آموز: ببخشید آقا... من هر چی سعی کردم، نتونستم بخونم زیر برگه‌ی امتحانم چی نوشتین...

معلم: نوشتم «خوش‌خط‌تر بنویس»!

هانیه رسولی از تهران

*

اشتباه

قاضی: پس قبول داری که برداشتن این قاشق و چنگال‌ها از رستوران کار اشتباهی بوده؟

دزد: بله... قبول دارم قربان... من خیال می‌کردم جنسشون از نقره است، اما نیست!

سحر شجاعی از کرج

*

اعتقاد

اولی: من فکر می‌کنم که تو اصولاً به هیچ‌چیزی اعتقاد نداری.

دومی: نه بابا، این‌طوری‌هام نیست. من فقط به چیزهایی که نمی‌فهمم، اعتقاد ندارم.

اولی: منم دقیقاً منظورم همین بود!

مریم شهریاری از تهران

*

سایه

روان‌پزشک: تو هنوز با سایه‌ات کشتی می‌گیری؟

بیمار: نه آقای دکتر! مگه من دیوونه‌ام؟ الآن چندوقته که دیگه باهاش کشتی نمی‌گیرم. با هم فوتبال بازی می‌کنیم!

سارا معصومی از سنندج

*

ضعف بینایی

بیمار: آقای دکتر، من فکر می‌کنم که به عینک احتیاج دارم.

فروشنده: قطعاً همین‌طوره! چون این‌جا ساندویچ‌فروشیه!

ریحانه عباسی از تهران

*

بیماری

پزشک‌: بیماری شما چیه جانم؟

بیمار: هرچی شما صلاح بدونین آقای دکتر!

ساحل سلامت از بندرعباس

کد خبر 268201

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha