یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۴:۲۷
۰ نفر

کبوتر دیف، هرروز به کافه‌کبوتر می‌رفت، ولی یک روز که به کافه رفت، دید روی درِ کافه نوشته شده: «کافه‌گربه»!

کافه‌گربه

کبوتر دیف با خودش گفت: «چرا نوشته کافهگربه؟» وارد کافه شد و دید کافه پر از گربه است.

کبوتر داد زد: «اینجا چه خبر است؟»

یکی از گربهها گفت: «من رئیس جدید کافه هستم.»

کبوتر دیف گفت: «رئیس قبلی کجاست؟»

رئیسگربه گفت: «توی شکم مشتریها!»

کبوتر دیف عصبانی شد و از کافه بیرون رفت.

عصر آن روز، کبوتر دیف با کلی سگ به کافهگربه برگشت و همهی گربهها را فراری داد.

اما مشکل جدید این بود که آنجا، کافهسگ شده بود!

سپهر سپاهی یونسی از مشهد

عکس: سیدهتابان حجازی، ۱۴ساله

خبرنگار افتخاری نشریه‌ی دوچرخه از تهران

کد خبر 431499

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha