حجت الاسلام والمسلمین قرائتی: قرب و قربان یعنی کار برای خدا باشد. همه مردم صورتشان را می‌شویند، منتها کسی که وضو می‌گیرد، قصد قربت می‌کند.

قرآن می‌گوید: در جبهه به هردو طرف گلوله می‌خورد، اما «وَ تَرْجُونَ مِنَ‌الله ما لا یَرْجُون‏» (نساء/104)؛ شما یک خدا دارید که آنها ندارند. حزب خدا و حزب شیطان هردو آسیب می‌بینند، منتها حزب خدا قصد قربت دارد که این به کارها ارزش می‌دهد.
شما که معلم و مربی هستید، یک‌وقت برای پول کار می‌کنید. اداره دخانیات هم بروید پول هست. منتها پخش علم به مغز نسل نو کجا، پخش دود به ریه‌های سالم کجا؟ پول همه‌جا هست.

ارزش‌ها به این است که نیت‌ چیست. اگر برای خدا بود، آدم آرام است؛ چون خدا جنس کم را هم می‌خرد؛ «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه خَیْراً یَرَهُ» (زلزله/7)؛ خدا گران می‌خرد؛ به بهشت می‌خرد. مردم فوقش یک کف و سوت و صلوات! حیف است ما برای غیرخدا کار کنیم.

از امتیازات اسلام این است که در عید فطر می‌گوید: نان فقیر را تأمین کنید؛ در عید قربان می‌گوید: گوشت فقیر را؛ اگر هم پول ندارید چند نفری یک گوسفند بکشید. در کمک‌های مالی، خدا دو تا هدف دارد؛ یکی شکم فقیر سیر شود، یکی من رشد کنم. دنیا می‌گوید: به فقرا برسید، اما دین می‌گوید: تو هم باید رشد کنی؛ چیزی را که دوست داری بده.

در قرآن یک کارهایی داریم که نشده اما می‌گوید: شده؛ ازجمله ذبح اسماعیل. حضرت ابراهیم(ع) خواب ‌دید که باید بچه‌اش را بکشد. سر پیری بچه‌دار شده. خدا می‌گوید: این بچه را سر ببر. تا چاقو را گذاشت، فرمان آمد چاقو را بردار. نمی‌خواستم سر بریده شود، می‌خواستم دل بریده شود! اینجا ابراهیم ذبح نکرد ولی خدا پاداش ذبح را به او داد.

عده‌ای نزد پیغمبر آمدند و گفتند: می‌خواهیم جبهه برویم. یک اسبی به ما بدهید.
فرمود: «لا أَجِد»‌(توبه/92)؛ من نمی‌توانم شما را مجهز کنم. اینها گریه کردند و رفتند. قرآن می‌گوید: اینها جبهه نرفتند ولی پاداش رزمنده را دارند.

حدود 40 سال پیش، فکر کردم چه طلبه‌ای شوم؛ منبری، پیشنماز، فقیه و... گفتم: آخوند بچه‌ها شوم. مثل پزشک اطفال! در کوچه آمدم بچه‌ها را جمع کردم و آخوند اطفال شدم. جلسات هم در خانه خودمان بود.

پدرم که مرا پای تخته سیاه دید، وسط جلسه مرا صدا زد. گفت: چه می‌کنی؟ گفتم: بچه‌ها را جمع کرده‌ام برایشان اصول دین می‌گویم. گفت: تو را فرستادم قم درس بخوانی آیت‌الله بروجردی شوی. می‌خواهم مرجع تقلید شوی. نمی‌خواستم معلم بچه‌ها شوی. گفتم: مرجع تقلید هست، آخوند اطفال نیست. شما ثواب پدر یک مرجع تقلید را دارید. بگذارید من کارم را بکنم. اصول دین مردم سه چیز است: پلو، پول، پست! خوراک، پوشاک، مسکن! استخدام رسمی، پیمانی، قراردادی.

اما اصول انتخاب، اینها نیست. اسلام می‌گوید: چه کاری واجب است؟ چه چیزی را لازم است یاد بچه‌ها بدهیم؟ چه چیزی مورد نیاز است؟ تا کار واجب هست، سراغ مستحب نروید: «لَا قُرْبَهَ لِلنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِض‏» (بحارالانوار/ج84/ص30)

چه کاری زمین مانده است؟ چه کاری فراگیر است؟ چه کاری ارزان است؟ چه کاری ماندگار است؟ چه کاری مشکل فرد را حل می‌کند؟ چه کاری مشکل جامعه را حل می‌کند؟ چه کاری دستور خداست؟ چه کاری نیاز ملی است؟ چه کاری نیاز انقلاب است؟ چه کاری مورد نیاز نسل نو است؟ حدیث داریم: «عَلَیْکَ بِالْأَحْدَاث‏» (بحارالانوار/ج23/ص236)؛ سراغ نسل نو بروید!

کد خبر 189139

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز