حجت الاسلام والمسلمین قرائتی: زمانی[این] بحث پخش می‌شود که مربوط به حضرت عبدالعظیم حسنی است.

 ایشان تحت تعقیب حکومت بنی‌عباس[بوده] و به هوای زیارت امام رضا(ع) به ایران می‌آید، در شهر ری مخفیانه زندگی می‌کند و به‌نظر مرحوم صدوق ایشان شهید شده است. خیلی مقام علمی‌اش بالا بوده است. امام هادی(ع) وقتی مردم به ایشان مراجعه می‌کردند، می‌گفت: بروید نزد حضرت عبدالعظیم و مشکلتان را حل کنید.

امام هادی(ع) درباره ایشان فرمود: «انت ولینا حقا؛ حقاً تو ولی ما هستی» قرآن یک گروه خاصی را می‌گوید: «أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا» (انفال/4)؛ اینها مؤمن حقیقی هستند. حضرت عبدالعظیم به امام دهم گفت: می‌خواهم عقایدم را به شما عرضه کنم؛ راجع به توحید، نبوت، امامت، معاد؛ تک‌تک اصول و فروع دین را مطرح می‌کند. امام می‌فرماید: «هَذَا وَ‌الله دِینُ‌الله‏» (بحارالانوار/ج3/ص268)؛ به خدا قسم دین خدا همین است. بعد دعا کرد و گفت: ان‌شاءالله بر این دین ثابت و پایدار بمانید.

خیلی‌ها دین دارند، اما بی‌دین می‌شوند. در قرآن آیاتی داریم برای آدم‌های بد عاقبت؛ «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» (نساء/137)؛ ایمان داشت، اما کافر شد؛ انقلابی بود، بی‌تفاوت شد، ضد‌انقلاب شد. این ثابت‌قدم‌ماندن (وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا) (بقره/250) جزو دعاهای اولیای خداست. «تَوَفَّنی‏ مُسْلِماً» (یوسف/101)؛ خدایا من با اسلام زنده باشم، با اسلام هم بمیرم.

چیزی که امروز می‌خواهم بگویم، این است که کارهایمان را به اولیای خدا عرضه کنیم. وظیفه ‌ما این است که حجت داشته باشیم. رجوع به حجت، مسئله مهمی است. من و شما مریض که شدیم تنها موردی که برای ما حجت است پزشک است. اگر پزشک متخصص گفت یک کاری کن، بر فرض اشتباه کند و ما مرضمان بدتر شود یا بمیریم، روز قیامت رو‌سفید هستیم چون بی‌گدار به آب نزده‌ایم.

ما دو تا حجت داریم: عقل و وحی... و پس از پیامبر، امام معصوم و فقیه عادل. اینها حجت‌های ما هستند. کسی که حجت دارد، استبداد رأی ندارد؛ نمی‌گوید: هرچه من می‌گویم. این استبداد است. «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَک‏» (بحارالانوار/ج72/ص104). فرعون می‌گفت: «ما أُریکُمْ إِلاَّ ما أَری‏» (غافر/29)؛ هرچه من می‌گویم.

اگر یک کسی نماز خواند ولی عملش خلاف فتوای مرجع بود، نمازش باطل است. اگر کسی ساختمان ساخت، خلاف مجوز شهرداری، شهرداری خرابش می‌کند. هرچه می‌گویی پول دادم، زحمت کشیدم، اما باید خراب شود. قرآن می‌گوید: بعضی‌ها خیلی کار می‌کنند ولی جهنمی هستند؛ «عَامِلَهٌ نَّاصِبَهٌ» (غاشیه/3)؛ خودش را به تَعَب می‌اندازد، ولی «تَصْلی‏ نَارًا حَامِیَةً» (غاشیه/4)؛ وارد جهنم می‌شود؛ برای اینکه قصد قربت ندارد.

رجوع به حجّت، نه حدیث و روایت. بعضی‌ها یک حدیثی در یک کتابی می‌خوانند، طبق حدیث عمل می‌کنند. شما این حدیث را عرضه کردی، درست است یا نه؟ آیا شما می‌توانی [به] هر حدیث[که] دیدی عمل کنی؟ حدیث را باید به یک اسلام‌شناس بدهی، بگویی: این حدیث اعتبار دارد یا نه؟ الآن دنیا برای رب‌گوجه‌ استاندارد دارد. باید از طرف وزارت بهداشت مجوز داشته باشد. گوشت گاو یا گوسفندی که می‌خواهی بخوری باید مهر فلان سازمان خورده باشد. آیا عقایدی که به اسم دین می‌خواهد وارد فکر من و شما شود، نیاز به استاندارد ندارد؟ عبدالعظیم حسنی هنرش این بود که عقایدش را به امام هادی(ع) عرضه کرد. کسی که دستش را در دست امام معصوم یا فقیه عادل نگذارد، گرفتار شیادها می‌شود که ادعا می‌کنند ما علم غیب داریم؛ امام زمان(عج) را خواب دیده‌ایم.

کد خبر 201550

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز