دوشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۶ - ۰۹:۱۹
۰ نفر

علی رووف*: هرکس مصاحبه دکتر محمدرضا سرکارآرانی را در روزنامه همشهری به تاریخ 18 و 19 آذرماه 86 خوانده باشد بی‌اختیار در تفکری عمیق فرو رفته است.

 دکتر محمدرضا سرکار آرانی در گفت‌و‌گویی با عنوان مدرک تهی از دانش و مهارت به پژوهشی اشاره می‌کند که به واکاوی فرهنگ آکادمیک دانشگاه‌های مختلف جهان پرداخته است و تفاوت‌های اصولی این فرهنگ‌ها را جست‌وجو می‌کند.

خوانندگان این مصاحبه با کلمات و جمله‌ها و عبارت‌هایی برخورد می‌کنند که نه تنها تطبیق آنها با وضیعت کنونی دانشگاه‌های کشور ما همخوانی و هم‌سازی عملی- آموزشی ندارند، بلکه شکاف پردامنه‌ای را نیز نمایان می‌سازند.  یک بار دیگر گزیده‌هایی از این عبارت‌ها را مرور کنیم.

 به فکر طراحی مطالعه تطبیقی فرهنگ آکادمیک در دانشگاه‌های مختلف افتادم.  برای این تحقیق سه دانشگاه‌آکسفورد در انگلستان، پکن در چین و ناگویا در ژاپن را انتخاب کردم. این سه دانشگاه فرهنگ دانشگاهی و کیفیت‌های اجتماعی متفاوت دارند.

 دانشگاه‌های دیگری را هم مورد مطالعه قرار دادم تا میزان کیفیت تقاضای اجتماعی آنان را نیز پیدا کنم.

 یک دانشجوی چینی در مقطع دکتری در دانشگاه آکسفورد می‌گفت اگر ندانیم آموزش عالی غرب و شرق چه نیاز‌هایی دارند هیچگاه نمی‌توانیم عنوان دانشجو یا استاد یا پژوهشگر را به دست آوریم.

یکی از پژوهشگران برجسته ژاپن گفت: توسعه را دریاب، نظریه‌ها باطل شدنی هستند.
یعنی، بیش از نظریه‌پردازی‌ها نیاز به حل مسئله داریم. ما در مقاله‌های معتبر مجله‌های علمی دنبال نسخه‌های حل مسئله اجتماعی و صنعتی می‌گردیم.

بزرگترین دانشگاه ژاپن همزاد دارالفنون کشور ما است که پشتوانه‌های کیفی و توسعه اجتماعی تاریخی دارد.

در دانشگاه‌های انتخاب شده پژوهش اساس و محور است. کیفیت پژوهش‌ها براساس نوع نگاه به تقاضا‌های اجتماعی تعیین می‌شود.

توجه به خودآموزی‌ها، خودانگیختگی‌ها و خود فهمی‌ها بنیان هر نوع تحصیل دانشجویی را تشکیل می‌دهند.

در جامعه ما دانشگاه یک کالای لوکس است. در برخی شرایط دانشجو بودن منزلت اجتماعی بیشتری از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه دارد.

 نه دانشجو و نه دانشگاه به ارزش افزوده‌ سازمان فکر نمی‌کنند. بودجه و زمانی را که در دانشگاه مصرف می‌شود برای هیچ یک از این دو مهم نیست. برای دانشجو مهم نیست که در چه رشته‌ای قبول شده است. مهم این است که در دانشگاه حضور پیدا کند.

وقتی هدف فقط دانشجو بودن و پرستیژ اجتماعی داشتن باشد، مقصد ناشناخته می‌ماند یا، مقصد می‌شود همان هدف.

در ژاپن و چین این موضوع، یعنی هدف - مقصد و مقصد- هدف  برعکس است. ژاپنی‌ها به کنکور لقب – امتحان جهنمی- داده‌اند.

معتبرترین شرکت‌های ژاپن نیروی کار خود را از دانشگاه‌های درجه یک جذب می‌کنند.
 مناسبات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی،‌کیفیت تقاضا برای آموزش را تعیین می‌کنند. همین کیفیت‌ها سرنوشت دانشگاه‌ها را رقم می‌زنند. جنس تقاضاهای اجتماعی، فرآیندهای علمی –پژوهشی (و فرهنگی) دانشگاه‌ها را تعیین می‌کند.

از یک استاد دانشگاه آکسفورد سؤال شد «آکسفورد را چه کسانی می‌سازند؟»پاسخ داد:«آکسفورد به خاطر دانشجویانش آکسفورد شده است». همین عقیده در دانشگاه‌های پکن، ناکویا، کیوتو و توکیو نیز وجود دارد.

دانشجویان دانشگاه‌های غربی الزاما حداقل 6ماه دانشگاه را برای انجام کار عملی ترک می‌کنند. یعنی مبحث تئوری و عملی یک‌کاسه شده است.»

با گزینش نکته‌های برجسته این مصاحبه به یاد گزارش‌های مختلفی افتادم که از کشورهای دیگر رسیده است یا می‌رسد. فارغ التحصیلان دانشگاهی، از قبیل مهندسان، پزشکان، اقتصاددانان، رشته‌های مختلف صنعتی و نیز سایر فارغ شدگان از تحصیل، که اغلب آنها با مارک «مغزهای فراری» معروف شده‌اند، وقتی برای اشتغال به کاری مراجعه می‌کنند تا بتوانند زندگی را اداره کنند، با فیلترها یا صافی‌های گوناگون روبه‌رو می‌شوند.

با نشان دادن مدارک افتخار آمیز خود که به زبان بیگانه نیز ترجمه شده و مهر صحت مقامات مسئول داخلی نیز بر آنها نقش بسته است، صحنه‌های شگفت‌آوری به وجود می‌آید.

گزارش‌ها نشان می‌دهند مصاحبه گران شرکت‌ها یا سازمان‌های نیازمند به متخصصان و تحصیلکردگان سطح بالا، با رفتارهای ناروا، و گاه اهانت بار،‌با فارغ التحصیلان دانشگاه‌های ایران و احتمالا کشورهایی دیگر، برخورد می‌کنند، اولین رفتارشان بی‌اعتنایی به مدارکی است که به آنها تحویل داده شده است.

 پوشه مدارک را می‌بندند. سپس، با هر یک از داوطلبان کاریاب به پرسش و پاسخ موضوعی درباره مهارت‌های کاربردی آنان می‌پردازند. اگر از مصاحبه بیرون آیند، نوبت به آزمایش‌های تخصص علمی-مهارتی می‌رسد. به طور آزمایشی، طی دوره‌های کوتاه یا بلند مدت، نحوه فعالیت‌های اجرایی آنان را زیر ذره‌بین می‌گذارند تا قدرت و توان عملیاتی آنان را به دست آورند.

 اگر از این مرحله هم عبور کنند با  حقوق بخور‌و‌نمیری اجاره می‌شوند و تا زمانی که سازندگی یا ابتکار چشمگیری از خود نشان ندهند در حالت استیجاری باقی می‌مانند.
بسیاری از این داوطلبان در اولین مرحله موفق از آب بیرون نمی‌آیند و عذرشان خواسته می‌شود. تعداد کمی موفق می‌شوند به مرحله آزمایشی درآیند.

در این مرحله باید دوره‌های مطالعاتی و کارآموزی چندی را هم بگذرانند. بسیاری از مواقع این دوره سه یا چهار سال طول می‌کشد. پس از کسب توفیق از دوره‌های آموزشی و کاربردی، اگر مورد دیگری پیش نیاید، به استخدام درمی آیند.

سی‌و اندی سال پیش، از یکی از دانشگاه‌های معروف ایالت واشنگتن، در شهرکوچکی نزدیک شهر بزرگ سیاتل دیدن می‌کردم. این دیدار به خاطربازدید و ارزیابی از فعالیت‌های معلمان ایرانی بود که برای «طرح آموزش ایرانی » در زمینه تربیت معلم برگزیده شده بودند و دوره‌های آموزشی را در آنجا می‌گذراندند. پروفسور اسکات یکی از برجسته‌ترین  استادان این دانشگاه بود. همه نسبت به او احترام بالایی قایل بودند.

معلمان اعزامی ما نیز، که واحد مشاوره و راهنمایی را با او می‌گذراندند، مانند سایر استادان دانشگاه، تکاپو و منزلت کاری دکتر اسکات را می‌ستودند. کنجکاو شدم بدانم رشته تحصیلی این استاد چیست و مدرک دکتری وی چه چیز و از کجا بوده است. از معاونت دانشگاه سؤال کردم. گفت شهرت او منطقه جغرافیایی وسیع ما را پر کرده بود.

مشاوره و راهنمایی او، برای اهالی و خانواده‌ها و کارفرمایان منطقه زبانزد شده بود. به سراغش رفتیم. از او خواهش کردیم در دانشگاه ما درس بدهد. دو سه سال است که درس می‌دهد. همین امسال انتخابات رئیس بخش (دیپارتمان) بود. او با رای اکثر قاطع استادان و دانشجویان به ریاست بخش منصوب شد و درجه دکتری افتخاری را از دانشگاه به دست آورد.

دکتری پروفسور اسکات از جنس آن دکتری‌های افتخاری نبود که معمولا دانشگاه‌ها به مقامات بلند پایه «دانش» یا «مدرک» یا «سیاست» عرضه می‌دارند، بلکه صرفا به خاطر مهارت‌های آشکار و مثال زدنی این استاد بود.

*دکترای مدیریت آموزشی

کد خبر 42159

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز