شنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۶ - ۰۵:۳۶
۰ نفر

دکتر نعمت الله فاضلی: در بین اعضای هیات علمی کشور بینش بازاندیشی انتقادی در زمینه روش‌های تدریس، نقش استادان و میزان تاثیر و نقش آنها در کندی روند توسعه علمی و تحقق وعده‌ها و رسالت‌های علم و دانشگاه، تقریبا وجود ندارد.

همکاران دانشگاهی معمولا درباره چیزهای مختلفی که در حوزه تخصص و کارشان است نظر می‌دهند، در نتیجه درباره همه چیز نظر می‌دهند و ارزیابی انتقادی می‌کنند.

تنها یک چیز می‌ماند، آن هم وظایف و نقش‌های دانشگاهی و شیوه انجام این وظایف و نقش‌های حرفه‌ای از طرف همکاران. جناب سرکار آرانی که خود از دانشیاران و مدرسان کشور است در‌ گفت‌وگو با روزنامه همشهری (که متن آن پیش از انتشار از سوی بخش اجتماعی به منظور تهیه این یادداشت در اختیارم قرار گرفت) با استفاده از بررسی تطبیقی که در زمینه فرهنگ دانشگاهی در کشورهای ژاپن، چین و بریتانیا انجام داده‌اند، به سراغ دانشگاه‌های خودمان آمده‌اند و سعی کرده‌اند یک ارزیابی تطبیقی از وضعیت آموزش و پژوهش در آموزش عالی کشور ارائه کنند.

مسلما تجربه زیستشان از تحصیل و تدریس طولانی در دانشگاه‌های ایران و سایر کشورها به ویژه ژاپن به او کمک کرده است تا دانش و بینش تطبیقی‌اش از کشورهای دیگر را به خوبی در شناخت وضعیت آموزش عالی کشور ارزیابی کند.

 نگارنده نیز توفیق چنین تجربه زیستی را در بریتانیا داشته است. تفاوت‌های آشکاری بین فرهنگ آموزش عالی بریتانیا و ایران وجود دارد. براساس همین تفاوت‌ها آموزش دانشگاهی در بریتانیا «پژوهش محور» است، در حالی که در ایران عملا سیستم آموزش عالی فاقد محور است.

 در بریتانیا فرآیند آموزش به طور کلی، و دکتری به نحو اخص،‌«دانشجو محور» است در حالیکه در ایران «استاد محور» است.

 آموزش و پژوهش در بریتانیا مردم و «جامعه محور» است و سیاست‌ها و برنامه‌های آموزشی شامل رشته‌ها، موضوعات و پژوهش‌ها بر مبنای « تقاضای اجتماعی» و در یک فرآیند ارگانیک عرضه و تقاضای اجتماعی از «پایین به بالا» شکل گرفته و رشد و گسترش می‌یابند، در حالی که در ایران آموزش و پژوهش «دولت/نخبه محور» است و رشته‌ها و دوره‌ها بر مبنای برنامه ریزی متمرکز دولت و نخبگان و به شیوه مکانیکی و «از بالا به پایین» تعیین می‌شوند.

 آموش در بریتانیا «مشارکتی»،‌دموکراتیک، چند صدایی، گفت‌وگویی، مبتنی بر یادگیری فعال و بازاندیشی است، اما آموزش در ایران، غیرمشارکتی،‌تک صدایی، منفعل، ایستا و غیر بازتابی است.

 اگر یک نکته روش شناختی برجسته این گفت‌وگو را بخواهم بیان کنم اهمیت بررسی‌های تطبیقی برای فهم و ارزیابی مسائل آموزش عالی به خصوص در زمینه فرهنگ دانشگاهی است. ما اغلب از راه مقایسه شباهت‌ها و تفاوت‌هاست که می‌توانیم معنای نهفته در واقعیت‌ها را کشف کنیم. در این میان تفاوت‌ها بیش از شباهت‌ها اهمیت دارند. زیراکه در نتیجه عادت‌کردن به امور، اغلب قادر به دیدن و کشف آنها نیستیم.

 مقایسه 2 یا چند جامعه به ما کمک می‌کند تا از امور آشنا و خو کرده آشنایی زدایی کنیم و با کمی فاصله آنها را ببینیم. دانشگاه امروز جزئی از زندگی روزمره ما شده است. در نتیجه برای شناخت آن باید از آن، آشنایی زدایی کنیم. بررسی تطبیقی به خصوص اگر به کمک بینش کیفی و تکنیک‌های مردم‌نگاری انجام گیرد می‌تواند انبوه اطلاعات و بصیرت‌های عمیق برای ما تولید کند.

مطالعات آموزش عالی در ایران شاخه جوانی است که به تازگی رو به توسعه گذاشته است و در این مطالعات اغلب روش‌ها و بینش‌های کمی، غلبه دارد. نگاهی به مقالات فصلنامه پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی به مثابه مهمترین نشریه تخصصی مطالعات آموزش عالی در ایران نشان می‌دهد روش‌ها و رویکردهای کیفی و به‌خصوص مردم‌نگاری هنوز برای محققان این حوزه چندان شناخته شده نیست.

 مسلما توسعه این بینش و روش مستلزم سرمایه‌گذاری و ترویج و آموزش اصول، مفاهیم و روش‌های آن است. اما به اعتقاد نگارنده پیش زمینه این سرمایه‌گذاری شناخت این بینش و رهیافت و کاربردها و دستاوردهای آن در شناخت و حل مسائل آموزش عالی است.

کد خبر 38560

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز