جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۸
۰ نفر

پرس تی وی*: اگر چه ایران یکی از صادرکنندگان اصلی نفت خام به شمار می‌رود و شماری از بزرگترین منابع گاز طبیعی جهان را داراست، حدود نیم قرن پیش تشخیص داد که باید هرچه سریعتر به واسطه ساخت ۲۳ نیروگاه هسته‌ای ۲۰ هزار مگاوات برق مازاد تولید کند.

در همان زمان بود که دولت ایران دریافت برای تحقق این برنامه‌ی بلندپروازانه باید ظرفیت لازم برای غنی‌سازی اورانیوم را به منظور تهیه سوخت راکتور کسب کند.

دولت‌های غربی مشتاقانه از این استدلال استقبال کردند و جاه‌طلبی محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع ایران را برای مدرن کردن هرچه سریعتر ایران ستودند و در عین حال از این حقیقت آگاه بودند که وی دیکتاتوری بیرحم است که سرمایه کشور را برای خرید مقادیر بسیاری تسلیحات از امریکا و دیگر کشورهای غربی به باد می‌دهد. از این رو، در دهه‌ی ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ میلادی میلیاردها دلار برای تاسیس برنامه هسته‌ای ایران و تعلیم هزاران تن از کارشناسان ایرانی در غرب هزینه شد، تا سال ۱۳۵۷ شمسی که انقلاب اسلامی یک جمهوری اسلامی را جایگزین رژیم سلطنتی کرد.

پس از آنکه مبالغ هنگفتی برای بنا نهادن زیرساخت یک صنعت هسته‌ای جامع هزینه شد، شرکت‌های غربی از کشور خارج شدند و شمار بسیاری از کارشناسان و دانشمندان کارکشته را بدون آنکه از سرنوشتشان خبر داشته باشند در کشور باقی گذاشتند. رهبران سیاسی جدید ایران اهمیت پیشبرد برنامه هسته‌ای را برای پیشرفت در بخش‌هایی همچون پزشکی، کشاورزی، صنعت و انرژی دریافتند؛ تلاش‌هایی برای یافتن نمونه‌های خارجی و تکمیل پروژه‌ها صورت گرفت اما موفقیت چندانی حاصل نشد. پیشرفت در روند برنامه هسته‌ای ایران زمانی حاصل شد که مردم این کشور یاد گرفتند برای پیش بردن این برنامه به همّت خود و دانشمندان‌شان متکی باشند.

امریکا که در دورانِ سلطنت شاهِ تحت حمایت غرب با اشتیاق تمام از برنامه هسته‌ای ایران حمایت می‌کرد اکنون به دشمن درجه یک تهران بدل شده است و همواره کشورهای دیگر را تهدید می‌کند که از همکاری با ایران دست بکشند. به کشورهای دوست هشدار داده شد که علاوه بر دوری از برنامه هسته‌ای ایران در صنعت نفت و گاز جمهوری اسلامی نیز سرمایه‌گذاری نکنند.

مساله برنامه انرژی هسته‌ای

مساله هسته‌ای اندکی بعد به بهانه امریکا و اتحادیه اروپا برای تحمیل «تحریم‌های فلج کننده» بر ایران و به بار آوردن دردی جانکاه برای مردم جمهوری اسلامی بدل شد. این تحریم‌ها علاوه بر چیزهای دیگر بحران کمبود داروهای وارداتی را در ایران پدید آورد؛ در نتیجه شمار بسیاری از کودکان و بیماران سرطانی جان خود را از دست دادند. این یادآور زمانی است که از مادلین آلبرایت، سفیر سابق امریکا در سازمان ملل درباره مرگ بیش از نیم میلیون کودک عراقی به سبب تحریم‌های امریکا سوال شد و وی پاسخ داد «به نظر ما ارزشش را داشت.»

امریکا و هم‌پیمانان اروپایی‌اش تاکنون تجربه فراوانی از تحمیل رنج بر مردم عادی ایران به دست آورده‌اند. آنها پیش از انقلاب یک رژیم سلطنتی بی‌رحم را بر ایران تحمیل و از آن محافظت کردند. امریکا پس از انقلاب به شاه و همراهان وی پناه داد (این امر به برچیده شدن سفارت امریکا در تهران انجامید) و دارایی‌های ایرانیان را مصادره کرد.

واشنگتن در دهه ۱۹۸۰ میلادی از تهاجم بیرحمانه صدام حسین، دیکتاتور معدوم عراق علیه ایران حمایت کرد. امریکا نه تنها صدام را در تولید تسلیحات شیمیایی یاری کرد و عکس‌های ماهواره‌ای در اختیارش گذاشت تا ارتش عراق بتواند با دقت بیشتر از این تسلیحات علیه مردم ایران استفاده کند، بلکه شورای امنیت سازمان ملل را از شناسایی، محکومیت و یا اقدام علیه عاملان این جنایات شنیع علیه بشریت منع کرد.

در پی قتل عام ۵۰۰۰ تن از ساکنان حلبچه در کردستان عراق به دست صدام، امریکا اگرچه از حقیقت آگاه بود اما سعی داشت این جنایت را به گردن ایران بیاندازد. امروزه هزاران تن از مردم ایران همچنان به واسطه این وحشیگری رنج می‌کشند و جان می‌سپارند، با وجود این، جمهوری اسلامی همواره از استفاده و یا حتی ساخت تسلیحات شیمیایی و یا بیولوژیکی سر باز زده است.

در طول این سال‌ها رفتار خصمانه غرب علیه مردم ایران روز به روز تشدید شده است؛ منهدم کردن یک هواپیمای مسافربری، نابود کردن ناوگان‌ها و تاسیسات نفتی، حمایت از گروه‌هایی که داخل ایران حملات تروریستی انجام می‌دادند و همچنین انجام حملات سایبری.

با وجود این اقدامات شنیع، دولت‌های موفق ایران بارها تاکید کرده‌اند که اگر امریکا جمهوری اسلامی را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت بشناسد و به آن احترام بگذارد ایجاد روابط حسنه هنوز نیز امکان‌پذیر است. مقامات ایران بارها گفته‌اند احترام به حقوق جمهوری اسلامی، از جمله حق بهره‌مندی از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای در چارچوب معاهده منع گسترش تسلیحات اتمی لازمه عادی‌سازی روابط است و به طرز چشم‌گیری تنش‌های منطقه‌ای را کاهش خواهد داد.

بسیاری از مردم ایران پذیرفته‌اند که پیشنهادهای کشورشان برای مصالحه به سبب مخالفت ایران با آپارتاید در فلسطین و نفوذ بی حدّ و حصر لابی صهیونیستی در امریکا از سوی واشنگتن و یاران غربی آن رد شده است. در عوض باید گفت که عزم جمهوری اسلامی برای مستقل بودن قدرت‌های غربی را به سلب مشروعیت از آن ترغیب می‌کند.

دولت‌های غربی و رسانه‌های خبری در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد سعی کردند چهره‌ی وی را به عنوان تهدیدی بزرگ برای صلح منطقه‌ای و جهانی ترسیم کنند (و البته هرگاه که می‌خواستند وی را ناتوان جلوه می‌دادند). در پی انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در ایران، «کارشناسان» و سیاستمداران غربی با استناد به ناآرامی‌های تهران (که رسانه‌های خبری وابسته به غرب مسببش بودند) پیروزی احمدی‌نژاد را رد و تلاش کردند مشروعیت وی و جمهوری اسلامی را مخدوش کنند.

با انتخاب دکتر حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور، لابی ضد ایرانی و ماشین تبلیغاتی غربی‌ها با موقعیتی دشوار روبه‌رو شد. رئیس جمهور جدید در همان روند انتخاباتی سابق و با مشارکت گسترده مردم برگزیده شد. از این رو، آشکار شد که مردم ایران همچنان به روند رای‌گیری اعتماد دارند و ادعاهای مربوط به تقلب را نادیده می‌گیرند.

مخدوش کردن وجهه رئیس جمهور نیز به دلیل تفاوت بین رویکرد و گفتار روحانی با رویکرد و گفتار احمدی‌نژاد دشوارتر شده است. رئیس جمهور جدید همواره مراقب بوده است کلامی نگوید که رسانه‌های غربی بتوانند از آن سوء تعبیر کنند؛ کاری که در پوشش سخنان رئیس جمهور پیشین به وفور انجام داده‌اند.

«نرمش قهرمانانه»

روحانی همچنین نگرشی آشتی‌جویانه‌تر نسبت به غرب دارد تا بتواند این فرصت را برای دولت امریکا فراهم آورد که در رویکرد احساسی و غیرمنطقی خود نسبت به جمهوری اسلامی تجدید نظر کند.

بدین منظور، دولت جدید ایران رویکردی اتخاذ کرد که حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، رهبر معظم جمهوری اسلامی آن را «نرمش قهرمانانه» نامیدند؛ هدف از این رویکرد دریافتن آن بود که آیا اعضای غربی گروه موسوم به ۱+۵ (امریکا، روسیه، چین، انگلیس، فرانسه و آلمان) در مورد یک راه‌حل مورد توافق متقابل و قابل قبول جدی هستند یا خیر. برآمدِ ابتدایی این رویکرد «توافق موقت» درباره مساله هسته‌ای بود که نوامبر سال گذشته حاصل شد.

با وجود آنکه بازرسان آژانس بین المللی انرژی هسته‌ای (IAEA) تمامی جنبه‌های برنامه هسته‌ای ایران را بررسی کردند و چیزی جز یک طرح غیرنظامی صلح‌آمیز نیافتند، دولت ایران پذیرفت فراتر از تعهدات بین‌المللی خود شفاف‌سازی کند. این حسن نیت سبب شد شماری از ایرانی‌ها پرسش‌هایی را درباره میزان این «نرمش» مطرح کنند.

با وجود این، باراک اوباما، رئیس جمهور امریکا و دیگر مقامات این کشور همچنان ایران را به حمله نظامی تهدید می‌کنند و از اذعان صریح حق هسته‌ای ایران سر باز می‌زنند. این امر سبب شده است ایرانیان گمان کنند که امریکا هنوز به رویکرد مخرب خود موسوم به «برآیند صفر» پایبند و بر این باور است که می‌تواند روحانی را به چشم‌پوشی از حقوق ایران ناچار کند. این امر از درک نادرست آنها از موقعیت رئیس جمهور ایران نشات می‌گیرد که می‌تواند به اشتباهی فاحش در محاسبات غربی بیانجامد.

سیاست‌های غرب طی سال‌های اخیر در کشورهایی همچون عراق، افغانستان، لیبی، مصر، بحرین و سوریه، گذشته از مفاهیم اخلاقی آن عواقب مخربی برای موقعیت راهبردی امریکا در جهان داشته است. از این رو می‌توان گفت ایران و اوکراین نمونه‌های بارز این حقیقت هستند که ادامه سیاست‌های خصمانه امریکا و هم‌پیمانان آن می‌تواند موضع و نفوذ آنان در جهان را بیش از پیش تحت تاثیر قرار دهد.

کشورهای غربی برای به زانو درآوردن مردم ایران، جمهوری اسلامی، یعنی دومین دارنده منابع گاز طبیعی در جهان را از بازار اتحادیه اروپا کنار گذاشتند و بدین سبب انحصار روسیه را تحکیم کردند و اکنون که آرزوی روی کار آمدن رژیمِ کودتایی کی‌یف در شرق و جنوب اوکراین را در سر می‌پرورانند تقریبا گزینه دیگری ندارند؛ جالب اینجاست که این تحریم‌های فلج‌کننده اندک اندک دامانِ مسببانش را می‌گیرد.

  • مترجم: پروانه کریمی
کد خبر 258860
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز