سه‌شنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۸ - ۱۹:۴۶
۰ نفر

حسینعلی مکوندی: ناظم با دلسوزی به حرف‌های شاگردی که گوشه مدرسه بود گوش کرد. پرسید: چرا پسرم؟

میلاد گفت: بگویم؟

ناظم: بگو.

-کلاس ما به توالت نزدیک است. همیشه بوی بد می‌آید.

ناظم: دیگر چه؟

-کلاس ما همیشه سرد است؟

ناظم: دیگه؟

-شیشه کنار میز ما شکسته؛ صدای جیک‌جیک پرنده‌ها نمی‌گذارد حرفی یا درسی بفهمیم.

عکس: گلناز بهشتی

ناظم: دیگه؟

-کلاس ما خیلی دانش‌آموز دارد. چه خبره این همه جمعیت!

ناظم: دیگه؟

-مبصرش از همه بدتر است.

ناظم: دیگه؟

-تنبل‌هایش زیادند.

ناظم: دیگه؟

-کلاس بدرنگ است.

ناظم: دیگه؟

-من از این کلاس، خاطره بد دارم.

ناظم: کدام خاطره؟

-من که درس‌خوانم، اما یک معلم بی‌جهت برای اولین بار از من درس پرسید و به من نمره 14 داد.

14 هیچ وقت نمره من نبود.

ناظم: دیگه؟

-در این کلاس، درس‌خوان‌ها را مسخره می‌کنند.

ناظم: مثل چه کسانی؟

میلاد: مثل ماها!

آخر ناظم گفت: اگر کلاس را درست کنیم، مبصر را عوض کنیم، پنجره را بدهیم شیشه بیندازند، کلاس را رنگ کنند، جایت را عوض کنیم، دیگه مشکلی نداری؟

میلاد گفت: آقا خیلی خوب می‌شود؛ نه، آقا من در این کلاس دوستی ندارم.

ناظم گفت: پیدا می‌کنی، عجله نکن...

یعنی این کلاس درست می‌شود تا دیگر میلاد نگوید من این کلاس را دوست ندارم؟

کد خبر 91514

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز