طنز > داشتیم به کارهای خوب و نیکو در کافه نیشگون فکر می‌کردیم که یک مرتبه... آخ! سوزش عمیق پوست گردن و وزوز پشه‌ای در کنار گوش. خب. پشه‌ها هم از زندگی سهمی دارند، مگر نه؟

دوچرخه شماره ۸۳۸

 قدیمی‌ها می‌گفتند: «دزد که از دزد بدزدد شاه‌دزد است.» حالا ما می‌گوییم پشه‌ای که یک کافه‌نیشگونی را نیش بزند  «شاه‌نیش» است.

آخ! نیش این یکی بدتر بود. تا مثل بعضی از این تیم‌ها سوراخ سوراخ نشده‌ایم برویم سراغ کافه‌داری. این شما و این هم کافه نیشگون این‌ماه.

 

دوچرخه شماره ۸۳۸

 

  • چت و مت

اشتفاف يا همان شفاف‌سازي

 

نیش خشن: میگما... فیش حقوقی بابات رو دیدی؟

نیش فشن: نه. من خودش رو به زحمت می‌بینم. چه برسه به فیشش.

نیش خشن: یعنی فیش بابات رو ندیدی؟

نیش فشن: گفتم که بابای من کمیابه، بعضی وقت‌ها هم نایابه.

نیش خشن: خب، چه ربطی داره. یه عکس از فیشش بگیر بذار تو اینستاگرام و شفاف‌سازی کن.

نیش فشن: اهکی! مگه پارچ و لیوانه که شفاف‌سازی کنم!

نیش خشن: الآن دیگه مد شده برای شفاف‌سازی عکس فیش می‌ذارن توی اینترنت. تو هم یک عکس سلفی بنداز حال کنیم.

نیش فشن: حالا که اصرار می‌کنی برات می‌گم. بابای من کارگر اخراجی کارخونه‌ی پارچ و لیوانه. چهار ماهه که حقوق نگرفته. چند وقت پیش هم طلاهای مامانم رو فروخت و انداخت تو معامله.

یعنی یه جایی سرمایه‌گذاری کرد که یه چیزی گیرمون بیاد، ولی صاحبش کلاهبردار از آب در اومد و پولش‌رو پیچوندن.

نیش خشن: عجبا!

نیش فشن: حالا بابام هر‌روز با ماشین قراضه‌اش می‌ره مسافرکشی،  پنج‌شنبه‌ها می‌ره بهشت‌زهرا گل می‌فروشه و جمعه‌ها هم می‌ره نظافت منزل و ‌گل‌کاری.

نیش خشن: باز هم عجب. پس این فیش‌های حقوقی بالای صد میلیون مال کیه؟

نیش‌فشن: اگه گفتی؟

 

"میزرا کافی‌خان میکس‌آبادی"

 

دوچرخه شماره ۸۳۸

 

  • نيش و نوش

مكالمه و مكاشفه در خيابان

 

می‌گویند شاعران دوربین‌های مداربسته‌ی این جهان هستند. ما توی کافه‌مان یک دوربین مداربسته داریم که آخر آخر شعرهای اجتماعی است  و شعری که می‌خوانید از آخرین تراوشات حافظه‌ی داخلی این سیستم آنلاین است.

گفتمش: آرام جانم!

گفت: بله.

گفتمش: پیشت بمانم؟

گفت: بمان!

گفتمش: غذا چه داری؟

گفت: هیچ. مانده‌ام در حسرت یک ساندویچ.

گفتمش: نوشیدنی چی؟

گفت: لا.

گفتمش: دسر‌مسر چی؟

گفت: چی؟

گفتمش: پس با اجازه من برم.

گفت: کجا؟

گفتمش: موشی بگیرم.

گفت: موش؟!

گفتمش: آری، خموش! من گربه‌ام.

گفت: گربه؟!

گفتمش: ما را ندیدی ظاهراً.

گفت: چه خفن!

گفتمش: آری خفن.

حالا تو هم غمگین نباش

می‌رسد روزی برایت نان و آش

ما که رفتیم ای عمو

هیچ آدابی و ترتیبی مجوی

بنشین بر لب جوی.

 "میرزا دوربین مداربسته"

 

دوچرخه شماره ۸۳۸

تصويرگري‌ها: مجيد صالحي

 

  • نكته‌هاى كليدى از فرى كليد‌ساز

 

خب. از فاز فیش‌های ستاره‌ای (نجومی) بیاییم بیرون و بریم سراغ آدم‌های بی‌فیش و بی‌نیش. یک ضرب‌‌المثل چینی هست که می‌گه: ...‌ما که نفهمیدیم چی می‌گه. ولی حالا شما فعلاً نیکوکاری کنید و بچه‌ی خوبی باشید.

چون آدم باید تا می‌تواند نیکوکاری کند. حالا عجالتاً به چند مورد از نیکوکاری‌های نیکی نیکانی‌زاده توجه فرمایید:

 واسه گربه‌ها گوشت می‌بره پارک. گوشت چرخ‌کرده‌ی سردست. مامان و باباش که از دستش شاکی شده و به گیاه‌خواری روی آورده‌اند.

 برای پرنده‌ها دونه و برنج و خوراکی‌های پروتیئن دار می‌پاشه. دستش به آسمون نمی‌رسه وگرنه واسه هواپیماها هم دونه می‌پاشید.

 واسه موش‌ها آشغال‌پاشغال می‌ریزه توی جوي که نسلشون منقرض نشه. همسایه‌ها از دستش شاکی‌هستن و می‌خوان سربه تنش نباشه.

 واسه‌ خرگوش‌های بی دندون هویج رنده می‌کنه و می‌ریزه تو باغچه. مامان و باباش می‌خوان دست از گیاه‌خواری بردارن و برن گوشت‌خوار بشن.

 با یه زیرسیگاری دسته‌بلند دنبال سیگاری‌ها راه می‌افته که یه وقت ته سیگارشون رو نریزن تو خیابون.

 واسه آدمای خسته و درب و داغون جوک تعریف می‌کنه که لباشون ترک ورنداره یه وقت.

 واسه پرنده‌های بی‌صدا ترانه‌های ام‌پي تري پخش می‌کنه و کلاس آموزش موسیقی می‌ذاره.

 واسه الاغ‌ها برنامه‌های تفریحی ترتیب می‌ده. دیروز دیدمش که دل تو دلش نبود و دلشوره داشت. گفتمش: «چیه! چرا در اوج پریشانی به سر می‌بری؟»

گفت: «پنج‌تا بلیت خریدم که چند رأس از دوستانم را ببرم سینما سه‌بعدی ولی دیر کردند.»

گفتم: «چند رأس؟ در‌باره‌ي چی داری حرف می‌زنی؟»

گفت:‌ «می‌خواهم الاغ‌های بیچاره را ببرم سینما سه بعدی. طفلی‌ها همه‌ی عمرشان کار کرده‌اند و بار برده‌اند.حالا چه اشکال دارد من این‌ها را ببرم سینما سه‌بعدی که بفهمند زندگی تک‌بعدی نیست و ابعاد دیگری هم دارد.»

در همين زمينه شاعر فرموده:

این رفیق ما خیلی مهربونه

واسه پرنده‌ها می‌پاچه دونه

واسه کارتن‌خواب‌ها می‌سازه خونه

واسه کچل‌ها می‌خره شونه

انگار از اهالی کاشونه

شایدم بچه‌ی ناف تهرونه

یا از خاک پاک خراسونه

به هر حال واسه پیر‌شدن خیلی جوونه

واسه پرفسور‌شدن کمی نادونه

واسه چاق‌شدن کمی استخونه

آدم باحالیه ولی حیف، کسی قدرش رو نمی‌دونه.

 

"نیش ناش ناش"

 

دوچرخه شماره ۸۳۸

 

  • نيش‌‌‌نهاد كتاب

باغ‌وحش ريلي

 

به کتابی که هم‌اکنون به دست ما رسیده توجه بفرمایید. اسمش هست «باغ‌وحش روی ریل». البته اگر من بودم اسمش را می‌گذاشتم ریل زیر باغ‌وحش. همین‌طوری الکی. خب، این كتاب هم در راستای همان نیکوکاری است که در مطالب بالا خواندید.

خانواده‌ای که هر کدام به حیوانی علاقه دارند می‌خواهند به سفر بروند. ولی امان از این دلبستگی‌های دوست‌داشتنی. امان از عشق به کاسکو، عشق به گربه و همستر و کرم ابریشم و گل بنفشه‌ی آفریقایی. امان از همسایه‌شدن با پیرزن‌هایی که جنبه ندارند و الکی ترمز قطار را می‌کشند.

این کتاب را «زهرا شاهی» نوشته و «مسعود کشمیری» تصویرگری کرده و «کتاب‌های پرنده آبی» که واحد کودک و نوجوان انتشارات علمی و فرهنگی است، آن را با قیمت 14‌هزار تومان منتشر کرده است.

 

"نيش‌ ناش‌ ناش"

کد خبر 340883

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha