یاسمن رضائیان: هُوَ یُحیی وَ یُمیتُ وَ اِلَیهِ تُرجَعُونَ

کودکى که دست‌هایش بوى خدا مى‌دهد

خداست که زنده می‌کند و می‌میراند و باز همه به سوی او بازگردانده می‌شوید.

سوره‌ی یونس، آیه‌ی 56

* * *

این روزها کودک درونم بوی باران را که می‌شنود دست نوجوانی‌ام را می‌گیرد و مرا به تماشای دنیا می‌برد. حالا که لحظه‌هایش بوی باران گرفته، حالش خوب است. انگار از خوابی طولانی بیدار شده. وقتی خیابان‌های رنگ‌رنگ شده‌ی پاییز را می‌دود احساس می‌کنم دوباره زنده شده. دوباره به من بازگشته و روح مرا آرام کرده.

این روزها کودک درونم می‌خندد. شاد است. غم‌هایش را در ناکجا آباد رها کرده و آزاد و سبکبال به من بازگشته. با من راه می‌رود، با من می‌دود، با من شعر می‌خواند و ذوق می‌کند، با من سیب‌اش را قسمت می‌کند و کتانی‌های آبی آسمانی‌اش را به من می‌دهد.

این روزها کودک درونم به من بازگشته. کودکی که دست‌هایش بوی دست‌های خدا را دارد، بوی نابِ پاکی، بوی مهربانی بی‌انتها و لبخندهای خداگونه. از سرشاخه‌های پاک کودکی اناری بزرگ چیده و کنار من دانه‌دانه کرده تا عصرِ یکی از همین روزهای پاییزی آن را بخوریم و بوی بهشت بگیریم.

کودک درونم مرا زنده کرده. مرا به خودم بازگردانده. با خودش آسمان آورده و یادم انداخته چه‌طور از باریدن باران ذوق‌زده شوم و چه‌طور دیدن این همه رنگ‌های خدایی را جشن بگیرم. یادم آورده است پاییز را دوست داشتم  و در روزهایش هرلحظه لبخند خدا را حس می‌کردم. کودک درونم حالم را خوب کرده است. کنارم نشسته و جان مرا از گرمایی مطبوع، سرشار کرده است.

این روزها حس خوب «بازگشتن» را لمس می‌کنم. در خونم جریان پیدا می‌کند و تمام وجودم را سر ریز می‌کند. یک حس خاص، یک حال عجیب، حس بازگشتن، تعبیری از بی‌نهایت است. بازگشتن به چیزی که بوده‌ام. به جایی که از آن آمده‌ام. به لحظه‌ای که به آن تعلق داشته‌ام. مثل قصه‌های مادربزرگ که تمامشان با خوبی و خوشی تمام می‌شوند. می‌شنوی مادربزرگ؟ حالا من هم کنار کودک درونم هستم که به خودم بازگشته. در کنار او زندگی خوب و خوشی را تا پایان عمر خواهم داشت.

کد خبر 237260
منبع: همشهری آنلاین

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز