شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۲ - ۱۶:۱۶
۰ نفر

یاسمن رضائیان: یا بَنِیَّ اذهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لَا تَایئَسُوا مِن رَّوحِ اللهِ إنَّهُ لَایَایئَسُ مِن رَّوحِ اللهِ اِلَّا القَومُ الکافِرُونَ

رحمت خدا، شبیهِ بودن است

ای فرزندان من، بروید و از حال یوسف و برادرش تحقیق کنید و از رحمت خدا ناامید نشوید که جز کافران، کسی از رحمت خدا ناامید نمی‌شود.

سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 87

* * *

کودک یک ساله‌ی همسایه می‌خندد و صدایش از پنجره‌ی باز خانه‌ی ما شنیده می‌شود. گل‌های رنگارنگ گلدان بزرگ می‌شوند. بوی پاییز و روزهای نمناکش خیابان‌ها را پر می‌کند. پاهایمان ما را لابه‌لای درختان نارنجی می‌گردانند. دست‌هایمان آب را احساس می‌کنند. چشمانمان بسته می‌شوند و به خواب می‌رویم. ذهنمان حرف‌های زیبا و شاعرانه بر زبانمان می‌آورد و حالمان از شنیدن یک شعر قشنگ خوب می‌شود. بوی سیب‌های قرمز و عطر نعنا و پونه جانمان را سرمست می‌کند.این‌ها همه رحمت خدا هستند. چیزهای کوچکی که یادمان می‌رود آن‌ها را ببینیم، اما همیشه هستند و ما را به زندگی وصل می‌کنند.

باران رحمت خداست، اما رحمت خدا شبیه باران نیست. باران اگر بی‌وقفه ببارد، اگر یک هفته‌ی مدام روزهای ما را خیس کند، اگر ما را پای پنجره به تماشای خود بکشاند و یک فنجان چای داغ دستمان بدهد، باز هم یک روز قطع می‌شود و لابد از پشت پنجره کنار می‌آییم.

رودخانه رحمت خداست، اما رحمت خدا شبیه رودخانه نیست. رودخانه اگر بی‌وقفه برود، حتی اگر سال‌ها برود و سرزمین‌های دور را هم پشت سر بگذارد، اگر با رفتن خود به ما یاد بدهد نباید ایستاد و درجا زد، اگر شوق انجام هزار و یک کار بزرگ را در جانمان بیدار کند که رودخانه باشیم و مرداب نشویم، باز هم یک روز خشک می‌شود و دست زمین خود را خالی می‌گذارد.

دوستی رحمت خداست، اما رحمت خدا شبیه دوستی نیست. دوستی اگر بی‌وقفه در جانمان فرو بریزد، حتی اگر سالیان سال دست در دست دوستی‌هایمان زندگی کنیم، با دوستی‌هایمان به دشت برویم و آواز بخوانیم، از کوه‌ها بالا برویم و از ته دل بخندیم، باز هم یک جایی «کمرنگ» می‌شود. «دلگیر» می‌شود. «توی لاک خودش» فرو می‌رود و گوشه‌ای «تنها» می‌نشیند.

چای رحمت خداست، اما رحمت خدا شبیه چای نیست. چای اگر همیشه روزهای سردمان را گرم کند، حتی اگر همیشه عطر خوب دم کشیدنش تمام تن و جانمان را پر کند، به روزهای بارانی پاییزی‌مان آرامش بدهد و یا دوستی‌هایمان را محکم‌تر و صمیمی‌تر کند، باز هم یک روز که حواسمان نباشد کنار پنجره‌ی بازِ خانه، سرد می‌شود یا دستمان می‌خورد و می‌ریزد و تمام می‌شود.

رحمت خدا چیزی شبیه «بودن» است که نه مثل باران قطع می‌شود نه مانند رودخانه خشک می‌شود. نه مثل دوستی‌ها کم‌رنگ می‌شود و توی لاک خودش فرو می‌رود و نه مثل چای، سرد می‌شود و هدر می‌رود.

«بودن»‌ها همیشه هستند. حتی با مرگ هم از بین نمی‌روند. می‌مانند. از هر جایی شروع می‌شوند و تا ناکجا می‌روند. حتی ناکجا آبادها و زیر گنبد کبودها و سرزمین‌های دور را هم فرا‌می‌گیرند. خودشان را در قاب پنجره‌ها جای می‌دهند و از هر روزنه‌ی نور وارد می‌شوند. روی لب‌های آدم‌ها لبخند می‌شوند و روی کاغذها داستان‌های دور و دراز. و گاهی در دست‌هایی معصوم و کودکانه، سیب‌های سرخ می‌شوند.

رحمت خدا تعبیری از دست‌های بی‌نهایت مهربان اوست که بی‌وقفه چیزهایی به ما می‌بخشد که ما را به زندگی وصل می‌کنند.

کد خبر 235541
منبع: همشهری آنلاین

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز