سه‌شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۰ - ۱۷:۳۶
۰ نفر

سیدحسین موسوی: باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا در اوایل سال جدید مسیحی، استراتژی دفاعی نوین ایالات متحده را اعلام کرد.

استراتژی جدید آمریکا بر پایه کاهش شدید بودجه دفاعی، تغییر مفهوم دفاعی ایالات متحده، کاهش حضور جهانی آمریکا و تکیه بر ابزارهای فوق پیشرفته در پیشبرد مفهوم بازدارندگی استوار است. باراک اوباما در عین حال تأکید کرد که حضور نظامی آمریکا در 2منطقه مهم جهانی، یعنی خاور دور و خاورمیانه ادامه پیدا خواهد کرد و این دو منطقه مشمول استراتژی جدید دفاعی ایالات متحده نخواهند بود. بدین‌ترتیب می‌توان گفت که منطقه خاورمیانه از دیدگاه واشنگتن در مرکز دایره سیاست‌های آمریکا قرار خواهد داشت، اما در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نیز وضعیت ایالات متحده آمریکا دستخوش دگرگونی‌های عمیق شده است تا آنجا که بخشی از خاورمیانه، شمال آفریقا و منطقه خلیج‌فارس شاهد گریز پاره‌ای از کشورهای عرب از اردوی سیاست‌های منطقه‌ای واشنگتن (تونس و مصر) و عقب‌نشینی نظامیان آمریکا از بخش دیگر منطقه (عراق) و تلاش مجدانه آمریکا برای تشدید فشارهای سیاسی و روانی علیه بخش دیگر منطقه (ایران و سوریه)‌ بوده و هست. پرسشی که طی چندماه اخیر میان ناظران سیاسی مطرح شده، این است که آیا ایالات متحده صرفاً به‌دلیل تمرکز بر منطقه به تغییر استراتژی دفاعی مبادرت ورزیده؛ چرا آمریکا در چنین شرایط دشواری که با آن روبه‌روست، مبادرت به تشدید فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران کرده است؟

1- اختلاف‌نظر بسیاری از ناظران سیاسی جهان در مورد ماهیت تحولات یک‌سال اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا رو به پایان گذارده است. این مسئله پس از آن صورت گرفت که نتایج انتخابات در 2کشور انقلاب‌کرده، یعنی تونس و مصر و یک کشور پذیرنده اصلاحات، یعنی مراکش نشان داد که جریان‌های اسلامگرا اکثریت را به‌دست آورده و در تونس و مراکش، دولت تشکیل داده و در مصر در آستانه تشکیل دولت قرار گرفته‌اند. این نتیجه به جدل‌های درگرفته در محافل سیاسی حول ماهیت قیام‌ها و انقلاب‌های خاورمیانه و شمال آفریقا تا حدودی پایان داده و تقریباً تمامی ناظران به این جمع‌بندی رسیده‌اند که نامگذاری «بیداری اسلامی» روی امواج توفنده قیام‌های مردمی برازنده‌تر از «بهار عربی» یا «انقلاب‌های دمکراتیک» است. حال باید دید که برخورد ایالات متحده آمریکا با تحولات سیاسی در مراکش، تونس و مصر چه بوده است.

واقعیت این است که واشنگتن هیچ‌گونه شناخت یا پیش‌بینی یا حتی انتظار تحول عمیقی در منطقه، آن هم به‌صورتی که شاهد آن بودیم را نداشت. دلایل این مدعا فراوان است که در اینجا به 2 نشانه مهم آن اشاره می‌شود؛ یکی اینکه باراک‌اوباما تنها کمتر از یک‌سال پیش از وقوع انقلاب در مصر به این کشور سفر کرد و از دانشگاه قاهره با جهان اسلام در مورد الگوی میانه‌روی دینی سخن گفت و از دولت و رژیم مصر به‌عنوان مصداق این الگو ستایش به عمل آورد. دوم آنکه ایالات متحده آمریکا در هفته‌های نخستین قیام ملت مسلمان مصر در 25 ژانویه2011 در مورد ثبات سیاسی رژیم مبارک اظهار اطمینان کرد و براین ارزیابی مقامات مصر که وضعیت کشورشان با تونس متفاوت است مهر تأیید گذارد.

اما سرعت و شتاب ناباورانه تحولات مصر به تغییر گفتمان واشنگتن سرعت و شتاب بخشید تا آنجا که مقامات آمریکایی به صف اول انقلابیون مصر پیوستند! اما ادامه کمک‌های مالی ایالات متحده آمریکا به مصر حتی پس از انقلاب این کشور و مشروط کردن ادامه آن به پایبندی قاهره به قراردادهای کمپ دیوید و نیز توصیه واشنگتن به عربستان سعودی برای اعطای کمک مالی بلاعوض 4میلیارد دلاری به قاهره نشان داد که ایالات متحده روی نقطه ضعف کشور مصر در زمینه اقتصادی انگشت گذاشته تا ادامه سیاست‌های منطقه‌ای این کشور را تضمین کند. با این حال، به گفته بسیاری از ناظران منطقه‌ای، کشور مصر هنوز دوران دگرگونی خود را طی می‌کند؛ درواقع مفاهیمی از قبیل ثقل و اهمیت «افکارعمومی» و «دولت متکی بر اراده مردم» هنوز سایه خود را بر رویکردهای منطقه‌ای کشورهای انقلاب‌کرده در شمال آفریقا برجای نگذاشته است؛ اما نشانه‌های اولیه آن برای ملت‌های منطقه بسیار امیدوارکننده و برای واشنگتن و تل‌آویو بسیار نگران‌کننده است.

کشور عراق نیز چندی پیش با یک تحول بسیار مهم، یعنی اعلام رسمی پایان حضور نظامیان آمریکایی در این کشور مواجه بود. ایالات متحده آمریکا پس از 8سال اشغال عراق، این سرزمین را رسماً ترک کرد؛ البته قراردادهای شراکت استراتژیک واشنگتن و بغداد، کشور عراق را همچنان در دایره منافع منطقه‌ای آمریکا اسیر خواهد کرد. اما معادله‌ای به نام حضور نیروهای اشغالگر جای خود را به معادله ظرفیت‌ها و فعل و انفعالات داخلی و تأثیرات بافت اجتماعی این کشور بر رویکردهای خارجی‌اش سپرده است. به گفته بسیاری از ناظران خاورمیانه‌ای، ایالات متحده آمریکا کشور عراق را از صدام‌حسین، دشمن دیرینه ایران گرفت و به متحدان استراتژیک ایران سپرد.

کشورهای دیگر منطقه نیز در مسیر تحول و دگرگونی گام برمی‌دارند. برخورد دوگانه ایالات متحده آمریکا با تحولات کشورهای منطقه نشان می‌دهد که ایالات متحده مطابق اصل سود و زیان تحولات از منظر منافع واشنگتن عمل کرده و به گزاره‌هایی از قبیل حقوق ملت‌ها در تعیین سرنوشت و انتخاب الگو و دولت مورد علاقه خود چندان اعتنایی نمی‌کند.

2- دگرگونی عمیق خاورمیانه و شمال آفریقا و روی کارآمدن جریان‌های اسلامگرا در این کشورها با وجود ضرورت‌های ناشی از دوره انتقالی کشورهای انقلاب‌کرده و اولویت‌بندی‌های آنان در سیاست‌های خارجی و عدم‌وضوح پاره‌ای از مفاهیم متصل به آرمان‌های منطقه‌ای، به‌ویژه مسئله فلسطین، نشان می‌دهد که فاصله‌گرفتن کشورها از دایره تأثیرگذاری همه جانبه واشنگتن بر امور خاورمیانه که با محوریت تقدم امنیت رژیم صهیونیستی دنبال می‌شود و ظهور قدرت‌های نوین منطقه‌ای و تحکیم اراده ملی این کشورها و در نهایت شکل‌گیری صف‌آرایی‌های تازه در ساختار سیاسی منطقه، قطعی است. این تحولات بی‌تردید در رویکردهای عمومی سیاست‌ها و استراتژی‌های منطقه‌ای به منطق و الگوی متأثر از انقلاب اسلامی و سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران نزدیک خواهد شد؛ از این‌رو می‌توان گفت که جمهوری اسلامی ایران در میان‌مدت با ضرورت‌های متنوع از جمله ظرفیت‌سازی، شناخت نقاط ضعف و قوت رقبای منطقه‌ای و جهانی، انسجام ملی، افزایش قابلیت‌های مربوط به پذیرش متحدان جدید و تدوین مفاهیم راهبردی در سیاست خارجی مواجه خواهد بود.

3- ایالات متحده‌آمریکا که سال‌2011 را با شوک بزرگ تحولات مربوط به موج بیداری اسلامی به پایان برد، در سال جدید می‌کوشد فشارهای متمرکزی روی جمهوری اسلامی ایران داشته باشد. برنامه اتمی ایران و مذاکرات تهران با کشورهای غربی چیز تازه‌ای نیست اما موضوع افزایش تحریم‌ها و شتاب گرفتن چرخه فشارهای اروپا و آمریکا علیه ایران در حوزه انرژی بی‌تردید رابطه مستقیمی با تحولات و دگرگونی‌های خاورمیانه و ناکامی‌های رو به گسترش آمریکا در چند نقطه محوری و استراتژیک دارد. مقامات آمریکایی و اروپایی به روشنی گفته‌اند که هدف اصلی این فشارها وادار کردن تهران به نشستن پشت میز مذاکره است. امروزه اگر پرونده هسته‌ای ایران به هر شکل حل شود، موضوعات دیگری روی میز مذاکره گذاشته می‌شود.

تحرک اخیر دیپلماتیک ایران در موضوع هسته‌ای و اعلام آمادگی برای ازسرگیری مذاکره با قدرت‌های غربی برای برچیدن بساط پرونده اتمی از زیر پای برخی پایتخت‌های غربی، آن هم همزمان با برگزاری 2مانور نظامی در خلیج‌فارس و شرق کشور حرکتی هوشمندانه به شمار می‌رود. تشدید فشارها و تحریم‌ها علیه ایران در شرایط کنونی متضمن پیام ویژه به ملت‌های انقلاب‌کرده و در حال انقلاب خاورمیانه است. مفاد این پیام آن است که اگر ملت‌های عرب خاورمیانه بخواهند از الگوی ایران پیروی کنند باید از قبل در انتظار برخورد مشابه برخورد با ایران باشند. ایالات متحده از برخورد با این واقعیت جدید در خاورمیانه دوری می‌جوید که باید با خاورمیانه جدید و نظم جدید منطقه‌ای و سیاست‌های جدید روبه‌رو شود. درغیراین صورت، هم منافع این کشور در منطقه و هم اعتبار و موقعیت و هم ارزش‌های ادعایی‌اش رو به افول خواهد گذاشت. اگر ملت سوریه حق دارد دولت متکی بر اراده مردم داشته باشد، ملت‌های بحرین و یمن نیز دارای همان حق هستند. وقت آن رسیده است که ایالات متحده با رویکردهای سنتی‌اش وداع کرده و به روی واقعیت‌های فوق آغوش بگشاید. تغییر استراتژی دفاعی ایالات‌متحده آمریکا بیش از هر چیز باید متضمن تغییر باورها و رویکردهای این کشور نسبت به ملت‌های دیگر باشد.

کد خبر 156864
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز