جمعه ۸ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۶:۵۶
۰ نفر

گروه حوادث: تبهکار تحت تعقیب وقتی خود را در محاصره پلیس دید، با خوردن مرگ موش قصد خودکشی داشت اما ماموران او را نجات دادند.

متهم

مدتی قبل ماموران کلانتری 148 تهران در جریان سرقت شبانه از خانه‌ای در مرکز شهر قرار گرفته و راهی آنجا شدند.
شاکی مدعی بود وقتی همراه اعضای خانواده‌اش برای رفتن به میهمانی خانه را ترک کرده، سارقان وارد آنجا شده و حدود 15 میلیون تومان اسباب و اثاثیه باارزش را به سرقت برده‌اند.

با ارسال این پرونده به پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران، تحقیقات برای کشف راز سرقت آغاز شد. از آنجا که ساختمان مجاور محل سرقت، مجهز به دوربین مداربسته بود، ماموران به بازبینی فیلم‌های ضبط شده توسط دوربین‌ها پرداخته و متوجه شدند دزدان 2 نفر بوده‌اند که بعد از سرقت از خانه مالباخته، لوازم مسروقه را به یک تاکسی زرد رنگ منتقل کرده و همراه با راننده تاکسی از محل فرار کرده بودند.

سرقت دوباره

چند روز بعد از ماجرای سرقت، در حالی که تحقیقات برای دستگیری دزدان ادامه داشت بار دیگر مالباخته با پلیس تماس گرفت و از حضور مخفیانه چند مرد ناشناس در خانه‌اش خبر داد. این مرد به ماموران گفت که احتمال می‌دهد مردان ناشناس همان دزدانی باشند که چند شب قبل هم به خانه‌اش دستبرد زده بودند. بنابراین تیمی از ماموران به سرعت راهی محل سرقت شده و مردان ناشناس را محاصره کردند.

یکی از دزدان به محض مشاهده پلیس سعی داشت با چاقو به آنها حمله کرده و راهی برای فرار پیدا کند که با هوشیاری ماموران دستگیر شد.سارق دیگر هم در سرویس بهداشتی زیرزمین خانه پنهان شده بود که طولی نکشید که او هم به دام ماموران افتاد.
با کشف لوازم مخصوص سرقت از متهمان، هر دوی آنها به اداره آگاهی انتقال یافتند و در بازجویی‌های اولیه در ادعایی عجیب گفتند: ما کارگر هستیم و فردی به ما پول داد تا اثاثیه موجود در این خانه را به یک تاکسی منتقل کنیم اما وقتی ماموران رسیدند، آن فرد فرار کرد و ما دستگیر شدیم.

ادعای عجیب 2 جوان ناشناس در ادامه بازجویی‌ها رنگ باخت و آنها که چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشتند به سرقت از خانه مالباخته اعتراف کردند. آنها گفتند: سرقت را با همدستی یکی دیگر از دوستانمان به نام میثم انجام دادیم. او راننده یک تاکسی است که هنگام سرقت بیرون از ساختمان حضور داشت و وقتی پلیس ما را دستگیر کرد، فرار کرد.

دزدان جاعل

بعد از اعترافات متهمان، تحقیقات برای دستگیری همدست فراری آنها ادامه یافت و ماموران راهی خانه این مرد شدند. گرچه آن روز میثم در خانه‌اش حضور نداشت، اما ماموران 2 مرد دیگر را در آنجا دستگیر و مقدار زیادی مدارک جعلی، ‌اسناد سفید و نانوشته، حکم ماموریت قلابی و اموال مسروقه از خانه وی کشف کردند.

با انتقال 2متهم دستگیر شده به اداره آگاهی، مشخص شدآنها نیز همدست دزدان هستند که وظیفه اجاره دادن خانه مالباخته‌ها را بر عهده داشته‌اند. این دو متهم در بازجویی‌ها گفتند: بعد از شناسایی خانه‌هایی که احتمال می‌دادیم مدت‌ها خالی از سکنه هستند، ابتدا همدستانمان وارد آنجا می‌شدند و تمامی اسباب و اثاثیه داخل خانه را سرقت می‌‌کردند. سپس ما با جعل سند و مدارک مالکیت برای این خانه‌ها، قصد داشتیم آنجا را به دیگران اجاره داده و از این طریق دست به کلاهبرداری بزنیم که بعد از سرقت از نخستین خانه دستگیر شدیم.

خودکشی با مرگ موش

بعد از دستگیری این دو متهم، جست‌وجو برای به دام انداختن میثم که آخرین عضو باند به شمار می‌رفت ادامه یافت. با اطلاعاتی که از متهمان به دست آمده بود، مخفیگاه این مرد شناسایی شد و به محاصره پلیس درآمد اما زمانی که او، خود را در محاصره پلیس دید، با خوردن پودری سیاه‌رنگ، دست به‌خودکشی زد. ماموران به سرعت این مرد را به بیمارستان منتقل کردند و وقتی مشخص شد که وی مرگ موش خورده، پزشکان وارد عمل شده و او را از مرگ نجات دادند.

میثم بعد از درمان اولیه به اداره آگاهی انتقال یافت و در همان بررسی‌های اولیه معلوم شد که او یک جاعل حرفه‌ای است که پیش از این هم 2 بار به اتهام جعل دستگیر و راهی زندان شده‌ است. با دستگیری این مرد و شناسایی دیگر مخفیگاه باند، در آنجا تجهیزات جعل اسناد، برگه‌های جعلی مربوط به بنیاد شهید، حکم‌های جعلی سازمان‌های نظامی و انتظامی و مقدار زیادی مدارک جعلی دیگر کشف و ضبط شد. سرهنگ محمدرضا ذاکر استقامتی، رئیس پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران، با بیان این خبر گفت: تمامی متهمان در زندان با هم آشنا شده بودند و علاوه بر سرقت از آپارتمان‌های خالی از سکنه، قصد داشتند آنها را با مدارک جعلی اجاره دهند که تمامی آنها دستگیر شدند.

گفت‌وگو با سارق فراری

  • چرا مرگ موش خوردی؟

پیش از این 2 بار دستگیر شده‌ و به زندان افتاده بودم. برای همین با همسر و خانواده‌ام دچار اختلاف شده بودم و می‌دانستم که اگر دوباره دستگیر شوم، دیگر نمی‌توانم سرم را بلند کنم. وقتی ماموران همدستانم را دستگیر کردند، خاطرات تلخ زندان و حبس برایم تداعی شد. دیگر تحمل حبس و سرکوفت را نداشتم. برای همین مرگ موش خریدم که خودکشی کنم اما ترسیدم ولی وقتی پلیس مخفیگاهم را محاصره کرد و فهمیدم دیگر راه فراری برایم باقی نمانده، ناگهان به سراغ آن رفتم و همه آن را خوردم ولی ماموران متوجه ماجرا شدند و نجاتم دادند.

  • نقشت در باند چه بود؟

من فقط تعدادی اسناد و مدارک جعل کرده‌ام.

  • چه مدارکی جعل می‌کردی؟

مدارک مربوط به بازرسان وزارت کار و کارت شناسایی افسران پلیس و سند مالکیت. من از کودکی دوست داشتم پلیس شوم اما چون از گزینش رد می‌شدم و نمی‌توانستم به آرزویم برسم، مدارک شناسایی افسران پلیس را جعل می‌کردم و هر جا می‌رسیدم، خودم را مامور معرفی می‌کردم.

  • اما با این مدارک جعلی، کارهای خلاف انجام می‌دادی!

چون بیکار بودم، بعضی وقت‌ها با معرفی خودم به‌عنوان بازرس وزارت کار یا مامور پلیس، از افغانی‌ها اخاذی می‌کردم تا اینکه در زندان با یکی از اعضای باند آشنا شدم. وقتی هر دوی ما آزاد شدیم، او وسوسه‌ام کرد که وارد باندش شوم و بعد از سرقت از خانه‌هایی که کسی داخل آنها نیست، با جعل مدارک و سند، این خانه‌ها را به دیگران اجاره بدهیم و پول هنگفتی به جیب بزنیم. اما بر خلاف تصورمان، نخستین مالباخته فقط یک شب در خانه نبود و بار دوم که برای سرقت به آنجا رفتیم، متوجه ما شد و ماجرا را به پلیس اطلاع داد.

کد خبر 126822

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز