دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۲
۰ نفر

راوی - سردار فتح‌الله جعفری: سوسنگرد یک‌بار در روز 8مهر اشغال و دهم مهر با عملیاتی که شهید «علی غیور‌اصلی» در حمیدیه انجام داد، آزاد شد.

جنگ تحمیلی عراق با ایران - سوسنگرد

بار دوم عراقی‌ها تلاش کردند از طریق لشکر پنجم مکانیزه از جبهه‌ جنوب و از طریق لشگر9 از جبهه‌ شمال، جاده‌ حمیدیه- سوسنگرد و بعد سوسنگرد را اشغال بکنند که فرمانده سپاه سوسنگرد شهید محمدرضا پورکیان که دانشجوی دانشگاه اهواز و عضو سپاه اهواز بود، به دشمن حمله کرد و آن را از جاده حمیدیه عقب راند و بعد خودش هم شهید شد؛ بنابراین آنها در اشغال سوسنگرد ناکام ماندند.

عراقی‌ها از تجربه‌ اشغال اول و عقب‌نشینی 24مهر، برنامه جدیدی ریختند و حجم وسیعی را آماده حمله کردند که قابل توجه است. مخصوصا بعد از اینکه خرمشهر را در 4آبان اشغال کردند، 8آبان59 تیپ33 نیروی مخصوص و تیپ6 زرهی عراق برای اشغال آبادان به ذوالفقاریه حمله کردند اما شکست خوردند و برگشتند. در شمال بهمنشیر خط دفاعی درست کردند. برای مقابله با دشمن 100نفر از نیروهای سپاه آبادان و نیروهای داوطلب مردمی در مساجد و پایگاه‌ها سازماندهی شده بودند.

شکست در آبادان و طول‌کشیدن جنگ به جای یک هفته به 55روز، عراق را با یک بحران در تهاجم مواجه کرده بود. غیر از شهرهای بستان، موسیان و سومار یا قصرشیرین که مرزی بودند و دشمن بلافاصله پس از عبور از مرز آنها را اشغال کرد، در عمق خاک کشور ما جای قابل توجهی دستشان نبود. درست است که تا پشت رودخانه‌ کرخه در شوش آمده بودند؛ بنابراین سیاست و استراتژی را بر این گذاشتند که یک نقطه‌ قابل توجهی را اشغال بکنند. آن وقت در آن زمان هویزه دست ما بود. هویزه 11کیلومتری جنوب سوسنگرد قرار دارد. «رفیه» دست ما بود که تازه در حاشیه‌ هور و در عمق بود و بخشی از منطقه‌ دشت‌آزادگان در دست نیروهای ما بود و سوسنگرد نیز پشت آنها قرار داشت.

عراقی‌ها گفتند مناسب‌ترین جا برای ما سوسنگرد است؛ یکی به‌ خاطر اینکه مردمش عرب‌زبان هستند و اگر شهری به نام سوسنگرد را که اسمش را گذاشته بودند «خفاجیه» اشغال بکنیم می‌توانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم و منطقه‌ دشت آزادگان را کاملا اشغال کردیم. با اینکه در اهواز موفق نشدیم و اینکه اگر آبادان را نتوانستیم اشغال کنیم حداقل سوسنگرد را بگیریم و بعد هم حدود 60کیلومتر از خاک ایران را اشغال بکنیم و شهر سوسنگرد در اختیار ما قرار بگیرد. این امر از نظر تبلیغاتی برایشان خیلی مهم بود.

بنابراین، این بار خیلی حساب‌شده عمل کردند. تیپ43 زرهی لشکر9 را از جفیر به منطقه جنوب ابوحمیزه آوردند تا این منطقه و جلالیه را بگیرند و از بالا هم تیپ35 زرهی را آوردند که از رودخانه کرخه عبور کند، بیاید محاصره بکند و تیپ32 نیروی مخصوص را هم که برای جنگ شهری استفاده می‌کردند، آوردند در شهر مستقر شود. چون منطقه شمال سوسنگرد در دستشان بود و بدون درگیری می‌توانستند تا روستای سلطانیه بیایند و از رودخانه کرخه عبور کنند و وارد شهر شوند؛ بنابراین از قسمت غرب یعنی از طرف بستان هم آمدند یگان مکانیزه را آوردند که سرعت عمل پیدا کنند و بیاید برای اشغال. بنابراین سوسنگرد را در 23آبان‌ماه سال 59 از چهار طرف اشغال کردند و این اشغال چهارطرفه فضا را برای ما خیلی سنگین کرد.

در آن دوره، سرلشکر «طالع‌ خلیل‌الدوری» افسر بعثی وفادار صدام و یک فرمانده کارکشته مأموریت داشت که با لشکر9 زرهی و تیپ32 نیروی مخصوص، سوسنگرد را اشغال کند. اینها در روز 24آبان‌ماه روستای ابوحمیزه را اشغال کردند، مدافعین را زدند و مردم را کشتند. 75نفر را در آن روستا کشتند و 42نفر از مردم را به اسارت بردند که من یادم هست تا همین اواخر جنگ و بعد از جنگ خانواده‌هایشان در میان اسرا به‌دنبالشان بودند. آنها هیچ‌وقت برنگشتند. سرنوشتشان معلوم نشد چون مقاومت کرده بودند.

وقتی لشکر9 زرهی عراق برای ورود به تنگه چزابه می‌آید، سرگردی به‌نام «مهدآریا» در تنگه چزابه با 10دستگاه تانک چیفتن مستقر بود. منطقه‌ دفاعی دشت‌آزادگان هم برعهده گردان100 بود. این گردان در حمیدیه مستقر بود. وقتی عراقی‌ها ساعت2 بعدازظهر 31شهریورماه حمله می‌کنند، او می‌گوید ما اجازه تیراندازی نداریم و کسی تیراندازی نکند و اینگونه عراقی‌ها چزابه را هم می‌گیرند بعدا می‌گفتند مهد آریا خائن و جزو کودتای نوژه بوده است. ولی به هرحال چون دفاع نکرده ما او را خائن می‌دانیم.
عراقی‌ها تا روز سوم خودشان را به بستان می‌رسانند اما نمی‌توانند از رودخانه کرخه عبور کرده و شهر بستان را اشغال کنند. از شمال رودخانه کرخه می‌آیند تا سلطانیه. روز چهارم یا پنجم سلطانیه‌ بودند.

در روز پنجم از سلطانیه پل می‌زنند و سوسنگرد را اشغال می‌کنند و روز ششم جاده حمیدیه به سوسنگرد را اشغال می‌کنند و روز هشتم می‌رسند به حمیدیه. در مسیر، پل می‌زنند، سرپل می‌گیرند و حرکت می‌کنند و کسی مقابلشان نبوده که مقاومت کند. شب پشت رودخانه کرخه مستقر می‌شوند که صبح به اهواز بروند که در همان زمان هم انبار مهمات لشکر92 آتش می‌گیرد و مسائلی پیش می‌آید.

آقای شمخانی، فرمانده سپاه خوزستان در آن سال، باقیمانده بچه‌های سپاه را برای مقابله با دشمن جمع می‌کند. شهید علی غیوراصلی، مسئول آموزش سپاه اهواز شبانه همراه نیروهایش با 2 دستگاه بی‌سیم، یک قبضه آرپی‌جی و اسلحه و دو سه دستگاه خودرو به سمت حمیدیه حرکت می‌کنند و وقتی می‌رسند می‌بینند که عراقی‌ها پشت رودخانه کرخه، در زمین‌های کشاورزی حمیدیه مستقرند که صبح برای تصرف اهواز حرکت کنند.

نیروهای غیور اصلی ساعت4 صبح که عراقی‌ها در خواب بودند به آنها حمله می‌کنند و این شبیخون باعث می‌شود عراقی‌ها از دروازه‌های حمیدیه فرار کرده و به سمت سوسنگرد عقب‌نشینی ‌کنند. نیروهای غیور اصلی، عراقی‌ها را تا سوسنگرد تعقیب می‌کنند. روز بعد عراق سوسنگرد را تخلیه و عقب‌نشینی و مهمات را هم منهدم می‌کنند.

یکی از عوامل ساواک به‌نام رعد شرهانی که عراقی‌ها او را به‌عنوان فرماندار سوسنگرد انتخاب کرده بودند هم فرار می‌کند. رعد شرهانی بعدا در ارتش عراق خیلی خدمت کرد و صدام به او درجه‌ ستوانی داد. وقتی به او درجه داد و ما فهمیدیم، آن روز حسن باقری می‌گفت: خاک برسرش کنند، اگر به جمهوری اسلامی خدمت می‌کرد الان ما به او یک درجه سرگردی می‌دادیم. رفته پیش صدام یک ستوانی به او دادند. بدبخت به صدام خیلی خدمت کرد و یکی از عوامل مؤثر در ستون پنجم عراق بود. به هر حال 10مهرماه59، سوسنگرد برای نخستین‌بار آزاد شد و عراقی‌ها به سمت سلطانیه و روستاهای شمال سوسنگرد عقب‌نشینی کردند.

طی این مدت تا 24 و 25مهر اینها برنامه‌ریزی کردند برای پیشروی. در آبان‌ماه کار کردند. وقتی که در آبادان موفق نشدند بیست‌وسوم آبان یک حمله کردند که شهید کوهکن مقابلشان ایستاد.

شهر سوسنگرد که محاصره شد، شهید اسماعیل دقایقی فرمانده سپاه سوسنگرد و فرمانده عملیات هم شهید علی تجلایی بود. تجلایی فرمانده عملیات سپاه و فرمانده نیروهای اعزامی از تبریز در شهر سوسنگرد نیز بود. آنها از پل سابله مقابله کردند و به تدریج عقب‌نشینی کردند تا آمدند داخل شهر که دشمن آنها را عقب زد و آمد داخل شهر. اینها بعدا متوجه شدند که عراق ابوحمیزه را هم اشغال کرده و از بالا وارد شده است و بیست‌وسوم که حمله کردند، بیست‌و‌چهارم یک بخشی از شهر را گرفتند.

اسماعیل دقایقی از سپاه سوسنگرد با شهید داوود کریمی، فرمانده عملیات خوزستان و شهید حسن باقری تماس می‌گیرد و به آنها اعلام می‌کند سوسنگرد در حال سقوط است. البته اینها مطلع بودند اما اطلاعات دقیق‌تر می‌دهد. شهید داوود کریمی به فرماندهان سپاه مناطق ده‌گانه اطلاع می‌دهد. (آن زمان سپاه 10 منطقه داشت). خبر به دفتر امام و امام می‌رسد که شهر سوسنگرد در حال سقوط است. امام در مورد سوسنگرد می‌فرمایند: سوسنگرد نباید اشغال بشود و سوسنگرد را آزاد کنید. امام این فرمان را در 24آبان صادر فرمودند.

بعد از تماس شهید کریمی، شهید رحمان ‌دادمان که فرمانده سپاه تبریز بوده است مطلع می‌شود، می‌رود خدمت شهید آیت‌الله مدنی و با او مطرح می‌کند. آیت‌الله مدنی هم می‌گوید من فردا می‌روم پیش امام و با او مسئله را مطرح می‌کنم و آیت‌الله مدنی هم می‌رود پیش امام و می‌گوید سوسنگرد در حال سقوط است.

امام که دستور می‌دهد شهر نباید اشغال بشود، فرمان را به نماینده خودشان که مقام معظم رهبری بوده و آقای فلاحی، جانشین ستاد مشترک می‌دهد و آنها طی نشستی در اتاق جنگ خوزستان بحث می‌کنند که چه‌کار باید کرد؟ در آن جلسه، مقام معظم رهبری، شهید چمران، شهید فلاحی، رحیم‌نژاد، داوود کریمی، حسن باقری و فرمانده لشکر92 و استاندار خوزستان آقای غرضی و شهید فکوری فرمانده نیروی هوایی بحث می‌کنند. شهید باقری وضعیت دشمن و اشغال شهر را گزارش می‌کند و نحوه آزادسازی شهر را نیز توضیح می‌دهد. حالا نقل قول این جلسه را مقام معظم رهبری هم ظاهرا قبلا فرموده‌اند که در آنجا برای شکست سوسنگرد برنامه‌ریزی می‌کنند.

نیروهای سپاه سوسنگرد، سپاه اهواز، تیپ 2 دزفول، هوانیروز و نیروهای شهید چمران. هرکسی هرچه داشته برمی‌دارد می‌آورد روز بیست و پنجم حمله می‌کنند و بیست و ششم شهر آزاد می‌شود.

در ورود نیروهای خودمان به صحنه‌ نبرد با دشمن (شهر سوسنگرد) چمران زخمی می‌شود، او را عقب می‌برند و عملیات تا آزادی شهر ادامه می‌یابد. از سوی دیگر نیروهای شهید تجلایی که داخل شهر بودند تصمیم به مقاومت می‌گیرند حتی یک عهد می‌بندند که ما تا شهادت بجنگیم و از داخل شهر به تانک‌های عراقی حمله مؤثری انجام می‌دهند. وقتی از دوطرف حمله می‌شود سوسنگرد برای دومین‌بار آزاد می‌شود و سومین‌بار از محاصره درمی‌آید. عراقی‌ها از سوسنگرد فاصله‌ می‌گیرند، البته خیلی زیاد نبود. بارها تلاش کردند جاده‌ حمیدیه را بگیرند که موفق نشدند. این وضعیت کلی در 26آبان‌ماه سال 59 و مقدمه‌ای بود برای کار ما و ادامه عملیات و حرکت به‌سوی دشمن.

کد خبر 120802

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز