پنجشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۱۱:۲۰
۰ نفر

علی مولوی: همیشه بهار باعث شگفتی من می‌شه. شما هم دیدین؟ دیدین از بین کاشی‌های خیابون سبزه بیرون می‌زنه؟

دیدین شاخه‌های خشک درخت‌ها ناگهان زنده می‌شن و جوونه‌های کوچیک کوچیک روی شاخه‌ها پیدا می‌شن؟ اینها شما رو به شگفتی نمی‌آره؟ شما از قدرت خلقت جهان شگفت‌زده نمی‌شین؟ اما توی این وضعیتی که ما برای کره زمین درست کردیم، تا کی گیاه‌ها می‌تونن بدون کمک ما زنده بمونن؟ وقتی توی این شهر آلوده ما، خیلی وقت‌ها هفته‌ها بارون نمی‌آد، تکلیف گیاه‌های شهر ما چیه؟ ما نباید کمکشون کنیم؟

***

تابستون گرم و سوزان سال پیش رو یادتونه؟ یه روز وسط‌های تابستون وقتی توی ایوون رفته بودم، دیدم از توی یکی از گلدون‌های قدیمی‌ام که توشون لوبیا می‌کاشتم، یه جوونه کوچیک سبز و خوش‌رنگ بیرون اومده! خیلی تعجب کردم  که این جوونه بدون آب، توی این خاک خشک، چه‌جوری متولد شده. این شد که از اون جوونه نگهداری کردم. به خاکش کود اضافه کردم و به موقع بهش‌ آب می‌دادم. هر روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد. بعد از این‌که حدود یک متر قد کشید، شروع کرد به گل دادن و بعد چند هفته گل‌هاش ریخت و به جاشون میوه‌های کوچیک نارنجی‌رنگی روی شاخه‌هاش سبز شد! میو‌ه‌هایی شبیه خرمالو ولی تو اندازه‌های کوچیک!

***

این چند هفته که بهار برگشته، دوباره گیاه من داره گل می‌ده و احتمالاً چند وقت دیگه دوباره میوه می‌ده. من هنوز هم نمی‌دونم اسم گیاهم چیه، اما به بخشی از اتاقم تبدیل شده و مهم‌تر از اون به بخشی از طبیعت جهان!
می‌بینین؟ کمک به بخشی از طبیعت جهان، کار سختی هم نیست! می‌شه با کاشتن یه گیاه ساده و کوچیک شروع کرد؛ امتحان کنید!

کد خبر 105259

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز