همشهری آنلاین - حوادث: سردار علی ولیپور گودرزی رئیس پلیس آگاهی تهران روز گذشته درباره جزییات این پرونده گفت: متهمان این پرونده ۳ سارق حرفهایو سابقه دار هستند که با وجود چندین سال تحمل حبس بار دیگر مرتکب جرم شدهاند. به گفته وی، این افراد خود را مامور فراجا جا میزدند و با این ادعا که «شما ارز یا طلای قاچاق دارید»، از طلافروشها و صرافهای سرقت میکردند. اعضای این باند همچنین با تهدید اسلحه از اتباع خارجی و توریستها سرقت میکردند ارزش اموال کشف شده از آنها بیشتر از ۲۰ میلیارد تومان است. تاکنون ۳۵ نفر از اعضای این باند شکایت کردهاند اما احتمال افزایششاکیان وجود دارد.
شاکیان چه گفتند؟
در اداره پنجم آگاهی تهران، علاوه بر متهمان، چند شاکی نیز حضور دارند که برای شناسایی متهمان آمدهاند. یکی از آنها طلافروش است و میگوید: من از بازرسین اتحادیه طلافروشی هستم اما سارقان به قدری حرفهای عمل کردند که با دستان خودم، طلاهایم را در اختیارشان قرار دادم. آنها به مقابل طلافروشیمن آمدند و درحالیکه سوار ماشین پرشیای سفید رنگ بودند، صدایم زدند و گفتند مامور هستند. آنها می گفتند که من طلا با عیار پایین می فروشم. از من خواستند تا طلاها را با فاکتور نشانشان بدهم. آنها حتی ، کارت شناسایی هم نشانم دادند و من هم بی خبر از همه جا، چند سرویس طلا به سارقان دادم که آنها بعد از گرفتن طلاها به ارزش حدود ۲میلیارد تومان، فرار کردند. یکی دیگراز شاکیان، وکیل دو تاجر گرجستانی است که میگوید سارقان همه دلارهای موکلانش را سرقت کردهاند و یک شاکی نیز صراف است که مدعی است به بهانه مبارزه با ارز قاچاق، ۹۲۰۰ یورو و ۸ هزار دلار از او دزدیدهاند.
سارقان فرهیخته!
«ما مسلط به علم روانشناسی، زبان انگلیسی و عربی هستیم». این را سرکرده باند که تحصیلکرده است، میگوید. او رویای ادامه تحصیل در کانادا را داشت اما سر از دنیای سارقان درآورد.
از شگرد سرقت هایتان بگو؟
یکی از شگردهایمان این بود که در اطراف هتل ها کمین می کردیم و پس از شناسایی توریست خارجی به سراغشان می رفتیم. فرقی نمیکرد طرف هایاسپانیایی، چینی ، کویتی یا ازبکستانی حتی تاجیک باشد. ما مسلط به علم روانشناسی هستیم و به راحتی تشخیص می دهیم که مثلا طرف دلار و یورو زیادی همراهش هست یا نه. اگر بود، خودمان را مامور جا میزدیم و چون من مسلط به زبان انگلیسی هستم، میگفتم که شما مشکوک به حمل ارز قاچاق هستید. البته هیچوقت از ماشین پیاده نمی شدیم و چون شیشه ها دودی بود و اسلحه و بی سیم هم داشتیم، حرفمان را باور میکردند. دلار و یوروهایشان را به بهانه بررسی میگرفتیم و فرار می کردیم. شگرد دیگرمانهم سرقت از طلافروشها و صرافها بود یا پیک موتوری هایی بود که دلار یاسکه جا به جا می کردند. به این بهانه که قاچاق ارز و طلا می کنند یا طلا با عیار پایین می فروشند، طلا و دلارهایشان را به سرقت می بر دیم.
شاکیان می گفتند که علاوه بر انگلیسی، مسلط به زبان عربی هم هستی؟
بله. من تحصیلکردهام. لیسانس علوم ارتباطات دارم. در یک شرکت کار میکردم و شرایط مالی نسبتا خوبی داشتم اما مدتی قبل تعدیل شدم، چون شرکت دچار مشکلات مالی شده بود. دلم می خواست بروم کانادا و ادامه تحصیل بدهم اما نشد. ناچار شدم که باند سرقت تشکیل بدهم. البته معتاد به شیشه هم هستم و فکر می کنم مواد مخدر، زندگیم را تباه کرد.
چند مورد سرقت با این شگرد انجام داده اید؟
بالای ۵۰ مورد.
ماشین هایتان سرقتی بود؟
نه اما پلاک ماشین ها، سرقتی و جعلی بود.
چه شد که چنین ایده ای به ذهنت رسید؟
یک گوشی آخرین مدل به صورت قسطی خریده بودم که در دام یک سارق گرفتار شدم. او اسلحه داشت و خودش را مامور معرفی کرد. گفت اتباع خارجیهستی و من به گمان اینکه پلیس است، در جست و جوی کارت شناسایی بودم تا به او ثابت کنم پلیس نیستم. ناگهان گوشی مرا قاپید و فرار کرد. همانجا ایده سرقت با بازی در نقش مامور در ذهنم شکل گرفت.
با اموال سرقتی چه می کردی؟
بدهی هایم را پرداخت کردم.
حرف آخر؟
ای کاش زمان به عقب بازمیگشت، هر دو دستم را قطع می کردم و هرگز دست به سرقت نمی زدم اما اینبار توبه خواهم کرد که هرگز دوباره سمت خلاف نروم.
نظر شما