نیلوفر نیک‌بنیاد: اگر کتاب‌خوان هستید و به کتاب‌خانه‌تان نگاهی بیندازید، احتمالاً اسم او را روی چند جلد از کتاب‌هایتان می‌بینید.

ادبیات زبانی بین‌المللی است

«ریحانه جعفری»، از آن نویسنده‌ها و مترجم‌های حرفه‌ای و پرکار است که هرکودک و نوجوان کتاب‌خوانی، دست‌کم یک‌بار کتابی از او خوانده؛ مجموعه‌های «استینک»، «‌جونی‌بی‌جونز»، «مجبورم نکن لبخند بزنم»، «بابای پرنده‌ی من»، «چشم‌های سبز هی‌هوهاما»، «پسری که با پیراناها شنا کرد» و...، تنها چند مورد از کتاب‌هایی است که نام او روی جلد آن‌ها خودنمایی می‌کند. همین ویژگی می‌تواند موضوع جالبی برای یک گفت‌وگوی دوچرخه‌ای باشد.

به‌تازگی چه کتابی برای نوجوانان کار کردید؟
«پسری که با پیراناها شنا کرد» نوشته‌ی «دیوید آلموند» که نشرهوپا آن را منتشر کرده است. داستان پسری به‌نام «استنلی» است که در تصادف، پدر و مادرش را از دست داده و با عمو و زن‌عمویش زندگی می‌کند. تغییرشغل عمویش باعث می‌شود زندگی استنلی به‌هم بریزد و از خانه برود. او به سفری می‌رود که برایش سراسر آگاهی است و به بینش جدیدی می‌رسد.
کتاب دیگری هم در دست انتشار دارید که وعده‌اش را به مخاطبان دوچرخه بدهید؟
بله، کتاب «حکایت اسب ابری» را به انتشارات هوپا تحویل داده‌ام و به‌زودی منتشر می‌شود. این کتاب، اسطوره‌ها را در جهان شخصیت اصلی داستان مطرح می‌کند و بسیار جالب است. کتابی هم در انتشارات شهرقلم دارم و ماجرای دختری است که تا کلاس پنجم در خانه درس خوانده و حالا می‌خواهد به مدرسه برود و هویت خودش را به دیگران اثبات کند.
شما، هم نویسنده‌اید و هم مترجم. کدام را بیش‌تر دوست دارید؟
این‌که آدم، هم بنویسد و هم ترجمه کند، خیلی متفاوت است با زمانی که صرفاً یکی از این دو را انجام بدهد. طبیعتاً جهان داستانی در نگاهش به ترجمه تأثیر می‌گذارد و همین‌طور خوانش کتاب‌هایی به زبان اصلی و درک جهان نویسنده‌های خارجی، خیلی به نویسنده کمک می‌کند تا جور دیگری ببیند. وقتی شما کتابی را به زبان اصلی بخوانید، خیلی متفاوت است با زمانی که همان کتاب را به زبان مادری‌تان بخوانید. چون به‌جز دانش زبان، نکات دیگری هم هست که در ترجمه باید رعایت شود، اما متأسفانه در خیلی از کتاب‌های ترجمه‌شده به زبان فارسی می‌بینیم که دخل و تصرف کرده‌اند و جهان داستانی نویسنده را همان‌طور که بوده، به مخاطب منتقل نکرده‌اند.
یعنی این‌که شما نویسنده هستید، باعث نمی‌شود در کتاب‌هایی که ترجمه می‌کنید کمی دست ببرید؟
مطلقاً چنین کاری نمی‌کنم! چون یکی از مسائل مهم برای من در ترجمه، اخلاق است. مخصوصاً که خودم می‌نویسم و می‌دانم چه‌قدر در نوشتن، وسواس وجود دارد تا فرآیند نگارش یک داستان صورت بگیرد. آگاهم که نویسنده‌ی خارجی هم چنین زحمتی کشیده تا داستانش را بیافریند و به‌هیچ‌وجه در داستانش دخل و تصرف نمی‌کنم و جهانی را که او آفریده به بهترین شکلی که خود او نوشته، به زبان فارسی ترجمه می‌کنم.
درک جهان‌بینی نویسنده از روی آثارش باید کار دشواری باشد. چه‌طور انجامش می‌دهید؟
در انتخاب کتاب‌ها و نویسنده‌ها خیلی دقت می‌کنم. چه بسا روزها و هفته‌ها در اینترنت می‌گردم، صحبت‌هایش، حضورش در مدارس و جشن امضاها، گفت‌وگوها، قصه‌گویی‌هایش و هراتفاق دیگری را می‌بینم و می‌خوانم و صدایش را گوش می‌کنم تا ببینم برایش چه‌چیزی مهم است. لحن خواندن، تأکید بر کلمات و آهنگ صدایش را به‌دقت گوش می‌کنم تا جهانش را به‌خوبی دریابم. معمولاً ناشرها کتاب‌های فراوانی را برای ترجمه به من پیشنهاد می‌کنند، اما وقتی این فرآیند را انجام می‌دهم و می‌بینم که نمی‌توانم با جهان نویسنده ارتباط برقرار کنم، پیشنهادها را رد می‌کنم.
اگر نوجوانی بخواهد در آینده مترجم خوبی شود، باید چه کارهایی انجام دهد؟
اول این‌که باید زبانی را که می‌خواهد از آن ترجمه کند به‌خوبی بشناسد؛ آن هم نه فقط زبان نوشتار، بلکه زبان عامه و اصطلاحات و واژگانی که در زبان عامه استفاده می‌شود. دوم این‌که باید به زبان مقصد، یعنی فارسی هم مسلط باشد. باید ادبیات ایران را بشناسد، کتاب‌های کلاسیک و ادبیات معاصر را هم خوانده باشد. سوم این‌که از ادبیات جهان مطلع باشد و آن‌ها را بخواند. چهارم این‌که کار مترجمان دیگر را هم بخواند. باید مترجم‌ها با هم در ارتباط باشند تا به‌عنوان مثال سه نفر هم‌زمان یک کتاب را بیرون ندهند.
برای نویسنده‌شدن چه باید کرد؟
برای نویسنده و مترجم‌شدن، باید بسیار کتاب بخوانیم؛ کتاب‌های خوب. ما آن‌قدر عمر نداریم که بخواهیم کتاب بد بخوانیم. از نویسندگانی کتاب انتخاب کنیم که حرفی برای گفتن دارند. می‌توانیم از روی نقد کتاب‌ها، این نویسنده‌ها را شناسایی کنیم. خوب است نوجوانان دور هم جمع شوند و داستان‌هایی را که نوشته‌اند برای هم بخوانند تا نقد شود. تماشای فیلم هم می‌تواند خیلی کمک‌کند؛ البته فیلم خوب! موسیقی خوب، تابلوهای نقاشی خوب و هرچیز هنری خوبی، می‌تواند ذهن ما را تحریک کند که جور دیگری نگاه کنیم. اگر هم بتوانند آثارشان را برای نشریات مناسب سنشان بفرستند که بسیار عالی است.
اگر قرار باشد عزیزترین کتابتان را انتخاب کنید، کدام را اسم می‌برید؟
واقعاً کار سختی است. نزدیک به ۱۰۰ جلد کتاب از من چاپ شده و همه را دوست دارم. مثلاً از «ران روی»، «میشل توری»، «مگان مک دونالد»، چندین جلد کتاب ترجمه کرده‌ام و مدت‌ها با شخصیت‌هایشان زندگی کرده‌ام. کتاب‌های «جونی‌بی‌جونز»، «مجبورم نکن لبخند بزنم» و «مادرم ازدواج کرد» را که از خانم «باربارا پارک» ترجمه کرده‌ام، از محبوب‌ترین کتاب‌هایی بود که انتخاب کردم. خودم هم کتابی دارم که البته هنوز منتشر نشده و مشغول بازنویسی‌اش هستم. شخصیتی به اسم «پونه» در داستان هست که بیماری سختی گرفته و موهایش می‌ریزد. در زمان نوشتنش واقعاً حال خوبی نداشتم.
به ترجمه‌ی آثار خودتان به زبان‌های دیگر هم فکر کرده‌اید؟
بله فکر کرده‌ام و باید این اتفاق بیفتد. نه فقط برای من، برای همه‌ی نویسندگانی که سال‌هاست در این حوزه فعالیت می‌کنند. در این زمینه خیلی فقدان داریم. چون آثار ما به زبان‌های دیگر ترجمه نمی‌شود، ادبیات کشورمان به‌جایی نمی‌رود و ما را نمی‌شناسند. یکی از بهترین روش‌هابرای این‌که کشوری خودش را به جهان معرفی کند، ادبیات است. درواقع ادبیات، زبانی بین‌المللی است. باید کتاب‌هایمان به زبان‌های دیگر ترجمه شود تا فرهنگمان را بفهمند. باید بخوانند تا بدانند برخلاف چهره‌ای که از ایران نشان داده شده، با صلح‌دوستیم و آرامش و نظم را دوست داریم.

کد خبر 604966

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha