ندا انتظامی: نه تنها پدرش، بلکه همه‌ی معلم‌ها، دانش‌آموزان و مردم مشهد، به دیده‌ی تحسین به او نگاه می‌کردند. محمدرضای شش‌ساله از کودکی قرآن می‌خواند.

راز شجريان

خودش می‌گفت: «تمام‌ِ وقتِ من از شش‌سالگی به‌خواندن قرآن با صدای خوش می‌گذشت. در ۱۲سالگی شهره‌ی خاص و عام بودم و در جمع‌های بزرگ مذهبی یا سیاسی آن‌موقع، تلاوت اول برنامه با من بود. به‌علت توانایی در تلاوت قرآن با صدای خوش، چشم و چراغ همه‌ی اعضا و دانش آموزان مدرسه و مردم بودم.»

عزیزِ دلِ پدر بود؛ «مهدی شجریان» تصور نمی‌کرد که سال‌ها بعد همین پسرش، عزیزِ دلِ میلیون‌ها ایرانی خواهد بود. «محمدرضا شجریان» هم عاشق پدرش بود. پشتکار را هم از مادر ارث برده و اخلاقش هم به او شبیه‌تر بود. عجیب نبود که زمانی تصمیم گرفت به تهران بیاید تا صدای خوشش را در رادیو امتحان کند، به حرمت پدر، نام هنری «سیاوش بیدگانی» را انتخاب کرد. به عشق پدر بود که آلبوم «به‌یاد پدر» را با تلاوت چند سوره‌ی قرآن‌کریم، در زمانی که معروف و مشهور بود منتشر کرد. آن‌زمان دیگر پدر نبود که ببیند حالا او عزیز دل ملت ایران است.

محمدرضا شجریان، بزرگ بود و هرکاری را در حد اعلا انجام داد؛ خوش‌نویس بود، سنتورنوازی بی‌نظیر بود، اهل پرورش گل و گیاه هم بود، سازسازی را با نوآوری ترکیب کرد و رنگ جدیدی در موسیقی سنتی ایرانی افزود. آشپز بی‌نظیری هم بود. اما با این‌حال، خود را «خاک پای مردم ایران» می‌دانست. دوبار کاندیدای جایزه‌ی جهانی «گِرَمی» شد و نشان شوالیه‌ی ملی لیاقت کشور فرانسه را هم کسب کرد. نشان عالی هنر برای صلح و جایزه‌ی ویژه‌ی «خداوندگار موسیقی» از بنیاد آقاخان را هم دریافت کرد، اما دلش برای مردم کشور می‌تپید. عجیب نبود که زلزله‌ی بم او را ویران کرد و بلافاصله کنسرت «هم‌نوا با بم» را برگزار کرد تا عواید آن را صرف پروژه‌ی «باغ هنر بم» کند. او همیشه کنار مردم بود.

او آلبوم‌های موسیقی بسیاری منتشر کرد؛ اولین آلبوم شجریان، «رباعیات خیام» بود و آخرینش «خراسانیات»؛  آلبوم‌های «شب، سکوت، کویر»، «گنبد مینا»، «دلشدگان» و «دود عود» نیز بخشی از کارنامه‌ی هنری اوست. کنسرت‌هایش چنان پرهوادار بود که برای بلیتش، بازار سیاه به راه می‌افتاد.

او شاگردان زیادی را تربیت کرد؛ «ایرج بسطامی»، «مظفر شفیعی»، «حسام‌الدین سراج»، «حمیدرضا نوربخش»، «علی جهاندار» و... اما  نگین آن‌ها، «همایون شجریان» بود که خون شجریان در رگ‌هایش است. 

۱۷مهر، خبر تلخ درگذشت شجریان منتشر شد، مردم از کوچک و بزرگ، به‌تلخی گریستند و روبه‌روی بیمارستان‌جم تهران «مرغ سحر» را خواندند. ۱۸ مهر، خسروی آواز ایران مجدداً عزم مشهد کرد و این‌بار به توس رفت تا در کنار آرامگاه فردوسی، فخر ادبیات ایران، آسوده بخوابد. ۱۹مهر، درست ۱۸روز پس از جشن تولد ۸۰‌سالگی‌اش، او را با صدای «ربنا»، کنار موزه‌ی فردوسی و در نزدیکی دوست قدیمی‌اش «مهدی اخوان‌ثالث» به خاک سپردند؛ او خواننده‌ی نوای آسمانی ربنا بود.

اما واقعاً راز محبوبیت محمدرضا شجریان چیست؟ کسی که انتشار آثارش، کنسرت‌هایش و حتی رفتنش از این دنیا به این اندازه خبرساز بود.

استاد آواز ایران در مصاحبه‌ای گفته بود: «من نه اهل غرورم و نه خودشیفته و نه اهل تکبرم. غروری اگر دارم، غرورم، غرور فرهنگی است، غرور ملی است، غرور شخصی نیست. من غرور شخصی‌ام را فدا می‌کنم برای غرور ملی‌ام و غرور فرهنگی‌ام. چون فرهنگم مال ملتم است و ملتم غرور من است، ملتم یک ملت متمدن و با فرهنگ است.»

کد خبر 557150

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha