چهارشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۷ - ۱۰:۴۶
۰ نفر

فرهاد عشوندی : ژوران ویرا: می‌خواهم در ایران هم مثل عراق نامی ماندگار باشم.

سپاهان حالا 4 امتیاز بیش از پرسپولیس دارد. تیمی که با جدایی لوکا گمان می‌شد یکباره سقوط کند پس از چند هفته ناکامی به لطف مربی برزیلی سرشناسش دوباره اوج گرفته. مردی که پیش از سپاهان توانسته‌بود با عراق قهرمان جام ملت‌های آسیا شود. مردی که نامش ژوران ویراست.

ادمی دوست داشتنی که همیشه و در هر ساعتی آمادگی مصاحبه دارد. خواندن حرف‌های او پیش از بازی تیمش با الاتحاد در لیگ قهرمانان آسیا، خالی از لطف نیست. مصاحبه‌ای که هر جمله‌اش می‌تواند یک تیتر باشد.

  • بازی با الاتحاد بازی مرگ و زندگی است!

ما سعی مان را می‌کنیم. منطق می‌گوید که یا این بازی را می‌بریم و یا اینکه حذف می‌شویم. ما تمام تلاش‌مان را می‌کنیم اما شانس خیلی بالایی هم نداریم.

  • ولی سپاهان حالا بهتر از قبل شده. شما صدرنشین لیگ هستید.

بله. حالا ما بهتر از قبل هستیم چون یارهای مصدوم تیم برگشته‌اند و فرصت برای استراحت پیدا کرده‌ایم. ما قرار نیست که چون سال قبل تا فینال پیش رفته‌ایم، امسال هم حتما به فینال لیگ قهرمانان برسیم. سال قبل تمام شده و ما حالا از امسال حرف می‌زنیم.

  • یعنی می‌گوید از حالا حذف شده‌اید؟

نه. من فقط می‌گویم راه‌مان دشوار است. ما باید حتما بازی الاتحاد را ببریم. تازه بعد از این بازی دوباره روزهای سخت‌مان می‌رسد.

  • چرا؟

چون در 21 روز ما باید اول به مصاف ملوان ب‌رویم بعد با مس بازی می‌کنیم و پس از آن دوباره باید به بازی الاتحاد برسیم آن هم در عربستان.

  • و به همین دلیل ناامید هستید؟

کی من نگرانم؟ شوخی می‌کنید. من عاشق کارهای دشوارم.

  • یعنی می‌خواهید هجومی بازی کنید و برنده باشید؟

انگار یادت رفته که من از برزیل می‌آیم کشوری که فوتبالش هجومی‌ترین فوتبال دنیاست. ما حتی یک گام هم عقب نمی‌آییم. من عاشق بردن و حمله هستم.

  • برای همین است که مدام از کنار زمین فریاد می‌زنید!

این شغل من است. اگر من مربی هم بخواهم همانجا بنشینم و بازیکن‌ها هم من را ببینید حتما عصبی می‌شوند و من می‌دانم باید آنها را به حالت هجومی دربیاورم و به جلو بکشم. راستش من وقتی در شرایط دشوار قرار می‌گیرم، آدرنالین خونم بالا می‌رود و حسابی سر کیف می‌آیم.

  • افسوس دو باختی را که در بازی با الاتحاد و تیم ازبکستانی داشتید را نمی‌خورید؟

من آدم بدشانسی هستم. ما روی دو اوت دستی لعنتی دو گل خوردیم. آن باخت حق‌مان نبود. در بازی اول هم که هر نوع بدشانسی که بگویی گریبان مان را گرفت. اول عقیلی مصدوم شد بعد محسن کارت قرمز گرفت و بعد...

  • به روزهای ابتدایی که آمدید ایران برگردیم. شما هدایت تیمی خسته را در دست گرفتید.کاری که ریسک بزرگی بود.

زمانی که من تیم را در دست گرفتم تیم ما در 20 روز 7 تا بازی داشت و به همه جا سفر کردیم و بازی‌هایمان خیلی طول کشید. ما یک روز باید در یزد بازی می‌کردیم، روز بعد در تهران و... ما روزهای سختی را سپری کردیم چون تیم از بازی‌های خانگی محروم بود و این سفرهای متوالی و البته مصدومیت یارانم کار من را خیلی دشوار کرده بود اما تعطیلات عید توانستیم تیم را از نو بسازیم و دوباره به کورس برگردیم و حالا صدرنشین لیگ هستیم.

  • شما هدایت یک تیم موفق را درست زمانی در دست گرفتید که این تیم از هم پاشیده بود!

شما از کدام تیم موفق صحبت می‌کنید؟ نکند منظورتان صعودبه جام باشگاه‌های جهان است. فراموش نکنید که اگر سپاهان به جام باشگاه‌های جهان رسید تنها حاصل یک خوش اقبالی بزرگ بود. تیم ژاپنی میزبان بازی‌ها بود و چون قهرمان شد، سپاهان هم در این تورنمنت حضور یافت. در ایران طوری از موفقیت سپاهان می‌گویند که گاه باعث تعجبم می‌شود.

سپاهان لوکا از 4 جامی که بر سر آن رقابت کرد تنها یک جام حذفی را برد. این نمی‌تواند نتیجه درخشانی برای یک مجموعه موفق باشد. فوتبال یعنی قهرمانی! درست است او با تیمش به فینال لیگ قهرمانان رسید اما حتما یادت هست که آنها با بخت و اقبال توانستند از سد کاوازاکی و العین بگذرند و به فینال برسند.

تیم لوکا خوب نتیجه گرفت اما او مردی خوش شانس هم بود. این بخت بلند باعث شده تا شما فکر ‌کنید سپاهان بزرگ‌ترین تیم جهان است!

  • حالا می‌توان گفت سپاهان می‌تواند قهرمان لیگ شود؟

تیم ما نقص‌هایی دارد. من روی نیمکت، بازیکنان زیادی ندارم. من خودم این بازیکنان سپاهان را انتخاب نکردم مجبورم با این شرایط بسازم چون بدون یار نمی‌توانم به زمین بروم اما اینها همه آن یارهایی نیستند که به ترکیب تیم من بخورند.. ما 30 تا بازیکن داریم که بین این 30 تا بازیکن 8 تا زیر 20 سال هستند.

وقتی که من آمدم از بین آنها 7 نفر هم مصدوم بودند. بنابراین از آنها می‌شود 15 نفر را انتخاب کرد و فوتبال تعداد است و تعداد را هیچ وقت نمی‌توان عوض کرد. اگر میدان بازی را در نظر بگیریم و من 2 مهاجم داشته باشم و تیم حریف 3 دفاع داشته باشد، من مشکلی ندارم ولی حالا اگر من یک یار کمتر من مشکل دارم. با این شرایط فقط من می‌توانم امیدوار باشم که با تمام توانم می‌جنگم!

  • قبول هدایت سپاهان کار ترسناکی بود اما شما توانستید تا اینجای کار موفق شوید؟

من این کار را دوست دارم. من از هیچ‌چیز تاثیر نمی‌گیرم و فقط تاثیر از خدا می‌گیرم.

  • شما یک بار یک کار دشوارتری را انجام دادید. قهرمان کردن عراق در جام ملت‌های آسیا کاری بود تقریبا غیرممکن اصلاً کلا غیرممکن.

بله، البته، وقتی که سپاهان به من زنگ زد پیشنهاد‌های بهتری هم داشتم که پول بیشتری هم می‌دادند. از عربستان و امارات پیشنهاد داشتم اما سپاهان را پذیرفتم. چون سپاهان تیم خیلی جالبی است. این فصل تمام می‌شود و فصل دیگر شما یک چهره جدیدی از ویرا می‌بینید هم چیز درست می‌شود و من این را قول می‌دهم.

  • البته شما یک دلیل ویژه هم برای انتخاب سپاهان داشتید. در دوره جام ملت‌ها یک‌بار با یک خبرنگار ژاپنی گفته بودید ایران را دوست دارم و عاشق اصفهانم.

آره. من اصفهان را دوست دارم چون 2 بار آمده بودم اصفهان و بعد برگشتم به تهران. خب برایم جذاب بود که با کاپ آسیا دوباره به ایران برگردم. اصفهان شهر زیبایی است که من زندگی در آن را دوست دارم اما بیش از این لذت من کار در ایران را دوست دارم به‌دلیل تمدن و استعداد ملتش. من فکر می‌کنم تیم‌های ایرانی پتانسیل زیادی دارند و اگر ما برگردیم به گذشته ؛ حدود 30 سال پیش. تیمی که همیشه موفق بوده در کاپ‌های جهانی، ایران بوده. کدام کشوری است که بازیکن تراز اول خود را بفرستد به اروپا، شما یک تاریخ قدیمی دارید در فوتبال و چه کسی هست که در فوتبال آسیا این قدرت را نشناسد؟

  • تاریخ ایران یا فوتبال ایران؟

نه، تاریخ فوتبال ایران.همچنین تاریخ کشور شما را هم همه می‌شناسند. وقتی من در راهنمایی بودم در مورد تاریخ ایران مطالعه کردم و احساس می‌کنم هنوز برایم خیلی جالبه.

  • شما خیلی زود به چهره‌ای محبوب برای مردم اصفهان هم بدل شده‌اید؟

فکر می‌کنم این علاقه از همان روز اول همراه مردم بود. موقعی‌که قهرمانی را در عراق گرفتم و بعد از این‌که آمدم به طرف ایران، همه مردم می‌گفتند مستر ویرا «قهرمان» است اما من مرد پیروزی بودم در عراق این مهربانی مردم شما برایم رؤیایی بود.

من از «مهربونی» ایرانی‌ها خوشحالم وقتی اینها این‌قدر با من خوب برخورد می‌کنند احساس خیلی خوبی دارد و من سعی می‌کنم که بهترین کار را برایشان انجام دهم و همان طوری که آنها بهترین کار را برای من انجام می‌دهند.

  • شما از همان جام ملتها به چهره‌ای محبوب در ایران بدل شدید. وقتی در مصاحبه‌تان درباره کار در ایران و ملت ایران گفته بودند همراه با موفقیت با ملتی که تقریبا مثل هم بودند و یک تاریخ مشترک داشتند. همه می‌خواستند تا ویرا در ایران باشد. هر چند دولت‌های ایران و عراق سال‌ها با هم جنگیده بودند ولی لذت قهرمانی عراق شاید برابر با قهرمانی ایران بود برای همه ما؟

من وقتی آمدم اینجا، همه در کوچه و خیابان من را به‌عنوان ویرای قهرمان می‌شناختند و درصورتی که من یک صحنه موفق بودم. من هیچی نیستم من امیدوارم که بتوانم در آینده مربی موفقی در ایران باشم تا سپاهان بتواند در کنار من یک تیم موفق باشد و بعضی وقت‌ها خجالت زده می‌شوم. از حرف‌های مردم که ژوران را « هیرو» لقب می‌دهند.

  • چه اتفاقی شما را به عراق کشاند؟ شما موقعی هدایت عراق را پذیرفتید که حتی عدنان حمد مربی قدیمی در عراق هم حاضر به کار نبود؟

آنها به من فقط پیشنهاد دادند و این یک شغل خوب بود. من شخصیت سیاسی نیستم که بخواهم بترسم. اگر کسی به من شغلی را پیشنهاد هم کند و من فکر کنم آنها بازیکنان خوبی دارند، آن را می‌پذیرم.

عراق بازیکنان خوبی داشت و آنها می‌خواستنددر آسیا به مرحله بعد جام ملت‌ها برسند. ولی برای من قهرمانی در جام ملت‌ها خیلی مهم بود چون قبل از اینکه به عراق بروم کاپ‌های مختلف از تیم‌های مختلفی داشتم، ولی هیچ‌وقت کاپ آسیا را نداشتم. دوست داشتم آن را داشته باشم پس کار را پذیرفتم و به رویایم رسیدم.

  •  ولی در آن کشور جنگ بود؟

در آن کشور جنگ می‌کنند. جنگ با اسلحه است با بمب و با سیاست. من اصلا کاری با جنگ نداشتم من فقط به سمت مسیری حرکت کردم که باید می‌رفتم. به سوی افتخار. فکر می‌کردم می‌توانم به عراق بروم می‌خواستم مردم آن کشور را بخندانم و حالا خوشحالم که لبخندی را تقدیم کردم به مردم عراق.

  • شما قبل جام ملت‌ها نمی‌توانستید در داخل آن کشور تمرین کنید بارها گفتید که بازیکنان ما امنیت جانی ندارند برای تمرین تمرینات در اردن و امارات برگزار شد.

مردم عراق خیلی محکمتر از این حرف‌ها هستند. ما فقط دو اردو در اردن و کره‌جنوبی داشتیم و قهرمان شدیم. من بعد فهمیدم که همه می‌خواستند تیم عراق فقط شرکت کند ولی ما حماسه ساختیم.

  • چرا حماسه؟

ما نشان دادیم که گروه با جسارتی بودیم. تیم ما پر بود از آدم‌هایی که دو یا سه نفر از خانواده‌شان را در جنگ از دست داده بودند ولی همچنان قوی بودند. آنها هدف داشتند. می‌خواستند فریاد کنند که زنده‌اند و وقتی راه‌شان را پیدا کردند، توانستند موفق باشند.
آن تیم هم شیعه داشت هم سنی داشت کرد داشت یک مجموعه ‌آدم‌هایی که هم از بیرون درگیری داشتند هم مذهب‌های مختلفی داشتند.

  • ولی شما واقعا یک خانواده شده بودید.

تنها چیزی که من را یک مقداری کمک کرد این بود که من خودم در جایی بزرگ شده بودم که در آنجا همه ادیان وجود داشتند همین باعث می‌شد افرادی که در تیم بودند را مجبور کنم که به هم احترام بگذارند، البته ما در تیم عراق مشکلی نداشتیم. قبل از اینکه من به عراق بیایم اینها همه باهم دوست بودند و هیچ مشکلی نداشتند. اصلا مشکلات اختلاف مذهبی در تیم نبود. آنها همه برادر بودند.

  • با این وجود خیلی سعی می‌شد که وحدت ملت عراق را به هم ریزند حتی بحث تجزیه آن کشور پیش آمده بود، ولی آن قهرمانی کشور عراق یکپارچه را نگهداشت و نگذاشت این کشور بپاشد.

ببین ما روزها و شب‌های سختی را گذراندیم. هربار وقتی خبر بمب‌گذاری‌ها را می‌شنیدیم، همه متاثر می‌شدیم ولی انگیزه‌مان بیشتر می‌شد... حالا خوشحالم که توانستم باعث شادی یک ملت شوم.

  • در حقیقت قهرمانی عراق را همه مدیون آقای ویرا می‌دانند شاید بیشتر نه به‌خاطر چیدنشان در داخل زمین باشد به‌خاطر آن عوامل عاطفی که بین بازیکنان برقرار کرده بودید در حقیقت برای بازیکنان عراق پدری کردید.

من فکر می‌کنم که یکی از عوامل بودم. فقط یک عامل در موفقیت یک مجموعه هماهنگ. یک تیم فوتبال مثل یک ماشین می‌ماند که به بنزین نیاز دارد به راننده نیاز دارد به یک سری عوامل درونی نیاز دارد و یک نفر را نیاز دارد که اینها را به یکدیگر متصل کند من فکر می‌کنم یک راننده بودم در یک ماشین که توانستم ماشین را در یک مسیر مناسب قرار دهم اگر اینکه یک ماشین خوب باشد، ولی یک راننده خوبی نداشته باشد آن راننده می‌تواند ماشین را در داخل یک دره بیندازد و خدا هم کمک کرد تا تیم را رهبری کند و به قهرمانی برساند.

  • در حقیقت این اتفاق برای فوتبال ایران افتاده، یک آقایی که اسمش ویرا بود و هموطن شما هم بود توانست شادی را در دل ایران با بردن تیم ایران به جام جهانی 98 فرانسه برساند. آن زمان هم در داخل ایران خیلی شبیه عراق بود یک جشن ملی را ایران تجربه کرد.

آره، اتفاقا من او را می‌شناسم آن یک شخص برزیلی است و اسمش هم ویرا است، ولی من یک استیل و نظراتی را دارم و آن هم همین‌طور هیچ کدام‌مان همدیگر را نمی‌شناسیم.

  • ولی من می‌گویم که از نظر رفتاری خیلی شبیه هم هستید. خونگرم و دوست‌داشتنی و ...

من خیلی خوشحالم که در ایرانم و امیدوارم که بتوانم در آینده یک موقعیت بسیار خوب را برای فوتبال ایران بسازم نه فقط برای فوتبال سپاهان.

کد خبر 48223

پر بیننده‌ترین اخبار فوتبال ايران

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز