شیرین‌تر از هندوانه و تنقلات سفره یلدا، حضور همه اعضای خانواده در طولانی‌ترین شب سال در کنار همدیگر است و هیچ چیز نمی‌تواند جای آن را پر کند...

شهرداری

همشهری آنلاین-مریم قاسمی: حالا فرض کنید در چنین شبی، به خاطر موقعیت شغلی در کنار خانواده نباشید و از سوی دیگر، شب یلدا هم شب تولدتان باشد. پیدا کردن این افراد در شهرمان سخت نیست و نمونه‌اش پاکبان‌هایی هستند که مجبورند شب‌ها کوچه و خیابان‌ها را تمیز کنند و در هیچ مناسبتی، تعطیلی ندارند. «پاشا وطن دوست» و «داود زمانی» پاکبان‌های زحمکتکش منطقه۱۶ هستند که باید امشب در محل کارشان یعنی محله‌های خزانه و نازی‌آباد باشند و نه تنها شب یلدا را دور از اعضای خانواده سپری کنند، بلکه جشن تولدی هم نداشته باشند. همین باعث شد پیشنهاد برگزاری جشن تولد و برپایی سفره‌ای هرچند ساده به بهانه شب یلدا برای آنها را با مسئولان شهرداری در میان بگذاریم و آنها نیز از دل و جان برای انجام این کار مایه بگذارند.

شب یلدا با سالروز تولد «پاشا وطن دوست» و «داود زمانی» همزمان و یکم دی ماه در شناسنامه‌هایشان به‌عنوان روز تولدشان ثبت شده است. بی‌خبر از همه جا مشغول کار هستند و نمی‌دانند قرار است خاطره‌ای شیرین برای آنها رقم بخورد، فقط می‌دانند امشب حجم کارشان بیشتر از شب‌های دیگر است و میزبان زباله‌ها افزایش خواهد یافت و حتی مجبورند به خاطر بی‌توجهی برخی از شهروندان، معابر را چندباره رفت و روب کنند. حال و هوای تماشایی جشن تولد برای این پاکبان‌ها در شب یلدا و دیدن چهره معصوم و مهربان، دستان پینه بسته و موهای جو گندمی آنها، آدم را یاد این بیت معروف از استاد «فیض کاشانی» می‌اندازد که گفته «چه عجب‌گر دل من روز ندید/ زلف تو صد شب یلدا دارد»

قدردانی از زحمتکشان شهر

شهردار منطقه۱۶ با اشتیاق زیاد در جشن تولد پاکبان‌ها شرکت کرده است. «پیمان پورنصر» عنوان می‌کند که نیروهای خدمات شهری کار و وظیفه سنگینی در نگهداشت، پاکی و نظافت شهر و محله‌ها دارند. برپایی این‌گونه جشن‌ها بهانه‌ای است تا از آنها قدردانی کنیم. پای پیاده با او به سمت محله‌های نازی‌آباد و خزانه بخارایی می‌رویم. خیابان خلوت است و به جز چند کارگر خدماتی که برگ‌های پاییزی را از پیاده‌روها جارو می‌زنند، کسی دیده نمی‌شود. «پاشا وطن دوست» هم در خیابان شهید پرستویی محله خزانه بخارایی مشغول خدمت است. پیش از رفتن سراغ او، همراه آقای شهردار از اهالی می‌پرسیم که آیا پاکبان محله‌شان را می‌شناسند یا خیر. یکی از کاسبان به محض شنیدن نام آقا پاشا جلو می‌آید و می‌گوید: «کارگر میانسالی است که کوچه و خیابان‌های محله خزانه بخارایی را رفت و روب می‌کند. وقتی به محله می‌آید و کوچه و خیابان‌ها را جارو می‌زند، صدای جاروی او را می‌شنویم. گاهی به یک فنجان چای دعوتش می‌کنیم تا کمی استراحت کند، اما قبول نمی‌کند و می‌گوید که باید محله را زود تمیز کند. از وقتی آقا پاشا به محله ما آمده، وضعیت نظافت و پاکیزگی اینجا بهتر شده است.»

در محله نازی‌آباد هم سراغ «داود زمانی» می‌رویم. سید خانم از اهالی قدیمی نازی‌آباد است. می‌گوید: «آقا داود پاکبان قدیمی محله ماست. شب‌ها جوی و خیابان‌های محله را نظافت می‌کند. اگر یک روز غیبت کند، اهالی به دردسر می‌افتند. او برای تمیزی محله زحمت زیادی می‌کشد.» عده‌ای از اهالی متوجه موضوع شده‌اند و دوست دارند در جشن تولد این ۲پاکبان شرکت کنند.

آنها شهردار را نشناختند!

وطن دوست و زمانی در حال جمع کردن برگ‌های پاییزی از روی زمین و تمیزی معابر هستند که همراه شهردار منطقه به آنها نزدیک می‌شویم. شهردار منطقه را نشناخته‌اند و در حین کار به سؤالات ما پاسخ می‌دهند. از وطن دوست درباره سختی‌های شغلش می‌پرسیم. آرام و متواضع حرف می‌زند و گلایه دارد از بعضی شهروندان که نظافت محله را رعایت نمی‌کنند و زباله‌ها را در کوچه، خیابان و جوی‌ها می‌ریزند. آرزوی این پاکبان هم شنیدنی است؛ اینکه بیشتر در کنار خانواده باشد یا حقوق و مزایای بیشتری بگیرد. همین زمان، شهردار منطقه را به آنها معرفی می‌کنیم. هاج و واج مانده‌اند و از اینکه پورنصر سراغ‌شان آمده، خوشحالی می‌کنند. از آنها می‌خواهیم به آلاچیقی در بوستان کوشا بیایند. همین باعث می‌شود تا بین راه به این موضوع فکر کنند که چه خطایی از آنها سر زده است. تا اینکه به یکباره با کیک‌های تولد و عده‌ای از نیروهای شهری و شهروندان روبه‌رو می‌شوند.

جشنی ساده، اما خاطره انگیز

جشن تولدشان ساده و صمیمی برگزار می‌شود. هندوانه، چند انار و کیک تولد، روی میز آلاچیق گذاشته شده است. شهردار منطقه کنارشان می‌ایستد و تولدشان را تبریک می‌گوید. پورنصر قبل از اینکه شمع تولدشان را فوت کنند، از آنها می‌پرسد که آیا از برپایی این جشن خبر داشتند یا خیر. وطن دوست می‌گوید: «راستش آنقدر درگیر کار و زندگی شده‌ام که روز تولدم را فراموش کرده‌ام. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم روزی برای من در خیابان جشن تولد بگیرند. همین که به یاد من بودید، ارزش زیادی برایم دارد و هیچ‌وقت این روز را فراموش نمی‌کنم.»

چشمان زمانی هم از خوشحالی برق می‌زند. در حالی که لبخند زیبایی روی چهره‌اش نشسته، می‌گوید: «تا به حال کسی در محله برای من جشن تولد نگرفته بود. نمی‌دانم باید چه کار کنم. خوشحالم که اهالی و شهرداری به فکر من هستند. یک ساعت قبل آرزو می‌کردم که کاش بیشتر در کنار خانواده‌ام باشم، غافل از اینکه در کنار خانواده بزرگ‌تری هستم که همگی دوستم دارند.»

حاضران آنها را تشویق می‌کنند و پاکبان‌ها در حالی که آنها شعر تولدت مبارک را می‌خوانند، شمع تولدشان را فوت می‌کنند. نوبت به هدایا می‌رسد و شهردار منطقه و اهالی، هدایای آنها را می‌دهند. سپس نوبت به دیده بوسی می‌رسد و تهیه عکس‌های یادگاری.

آقای میانسالی با عصای چوبی به جمع اضافه می‌شود. از مدت‌ها قبل پاکبان‌ها را می‌شناسد و می‌داند که کارگران زحمتکشی هستند. می‌گوید: «نیمه‌های شب که این افراد به محله می‌آیند، صدای جارو زدن و جمع کردن زباله‌ها را می‌شنویم. این آدم‌ها خیلی زحمتکش هستند و برای اینکه محله‌مان تمیز و پاکیزه باشد، زحمت زیادی می‌کشند.»

دبیر شورایاری محله خزانه بخارایی هم می‌گوید:‌»توجه به کارگران شهرداری به‌خصوص جارو به دستان شهر، بسیار ارزشمند است. بد نیست به بهانه‌های مختلف از این افراد قدردانی شود.»

«مهدی نصراللهی» ادامه می‌دهد:‌ «شب یلدا همه ما کنار بزرگان و اعضای خانواده خود هستیم، پاکبان‌ها برای پاکیزگی محله‌ها تلاش می‌کنند. به‌طور حتم برگزاری چنین مراسمی در محله‌ها بار روانی مثبتی دارد و شادی را به اهالی هدیه می‌دهد.»

عکس ها: امیر رستمی

کد خبر 471833
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دروازه طهرون

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha