تئاتر در سال 86 حال و روز خوشی نداشت. غیراز استوانه پیر تئاتر شهر که 8ماه از سال را در خواب زمستانی گذراند، سالنهای سنگلج و محراب نیز به بهانه بازسازی و نوسازی از گردونه اجرا دور بودند.
تماشاخانههای جدید که به همت شهرداری تهران قرار است به مجموعههای کم و بیش فعال سالنهای پایتخت اضافه شوند نیز همچنان مشغول ساخت و سازند و از اینرو کمبود محلهای اجرا همچنان معضل اساسی تئاتر محسوب میشود.اما به جز محل اجرای نمایش که البته رکن اصلی تئاتر میشود، فضای تئاتر کشور هم آنچنان پویا نبود.
شاید بتوان رخوت اتمسفر تئاتر را ناشی از همان طولانی شدن خواب زمستانی مجموعه تئاتر شهر بهعنوان قلب تپنده تئاتر کشور به حساب آورد ولی غیراز چند اجرای موفق از استخوان خردکردههای تئاتر و خاک صحنهخوردگان قدیمی این حرفه پدیده دیگری در تئاتر امسال مشاهده نشد.
شاید ضربالمثل «دود از کنده برمیخیزد» کماکان مصداق داشته باشد، انتظار از دود چراغ خوردههای تئاتر هم جز این نبود. یعنی نمیشد تصور کرد که مثلا نمایشی از سمندریان موفق نباشد اما حضور جوانترها نویدی برای فردای بهتر نمیداد.
در سالی که پدیدهای نبود، آنها فرصت کافی داشتند تا همپای پیشکسوتان، صحنه را رونقی تازه دهند. نسل پیشین تئاتر در حد توان خود چراغ این حرفه را روشن نگه داشته و توقعها را برآورده کردهاست.
حتی در سال 86 که چندان فضایی برای اجرا نبود، تلاش کردند تا اثری قابل تامل به روی صحنه ببرند اما جوانترها تابع شرایط شدند و برخلاف انتظار کار ویژهای از خود نشان ندادند.
روحیه فعالی که از جوانها توقع میرود را پیشکسوتان حفظ کردند و خمودی و بیحوصلگی ناشی از خستگی را جوانان پیشه کردند و از اینرو تئاتر در سال گذشته چندان پویایی نداشت.
تئاتر در سال 86 گرفتار عوامزدگی نیز شد. اگرچه این ابتلا را در مقولههای دیگر نیز میتوان یافت اما هنر نمایش که تاکنون با افت و خیزهای زیاد خود را از این مصیبت کم و بیش دور نگه داشته بود، امسال در دام افتاد و مدیران این عرصه بدان سخت دامن زدند.
گرچه میتوان نمونههای فراوانی برای این مورد مثال زد اما از آنجا که همه راهها به تئاتر شهر ختم میشود، می توان تنها به بازسازی استوانه قدیمی اشاره کرد.
تغییر مدیریتهای مداوم، کنار گذاشتن افرادی که توجه و تخصص کافی در زمینه تئاتر داشتند، جایگزین شدن مدیرانی بیتجربه، تخریب به جای نوسازی و اکنون مشکلات ریز و درشتی که پس از آنچه بهاصطلاح نوسازی تئاتر شهر بر آن نام میگذارند، گریبان اهالی تئاتر را گرفته است.
این عوامزدگی گرچه در آغاز شاید پیش پاافتاده تلقی شود، اما در آیندهای نه چنداندور، تبدیل به معضل بزرگی خواهد شد که مسلما دود آن به چشم خانواده تئاتر فرو میرود.
تئاتر در سال 86 حال و روز خوش نداشت. و چشماندازی هم برای بهبود اوضاع به چشم نمیخورد.
حرف و حدیثهایی که در این آخرین روزهای سال درباره بودجه تئاتر در سال آینده به گوش میرسد، نشانه ادامه همان راه گذشته است. البته با افزایش غلظت عوام زدگی؛ اینکه قرار است بودجه تئاتر بهطور مساوی میان تهران و شهرستانها توزیع شود.
تئاتر برای خروج از وضعیت بحرانی نمیتواند به مدیران دولتی دل ببندد، اگر هنوز کورسوی امیدی برای رونق دوباره تئاتر در تاریکی دیده میشود، از خانه هنرمندان تئاتر است. درست مثل همان شمعی که اردیبهشت پیش حمید سمندریان برای جشن هفته تئاتر در سالن اصلی تئاتر شهر روشن کرد. اما اگر قرار باشد این تاریکی برطرف شود باید جوانترها داخل گود بیایند. آینده تئاتر در دستان جوانان امروز است. تا دیر نشده باید جنبید.