شنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۷ - ۰۷:۵۵
۰ نفر

نصرالله قادری*: قبل از دوره اخیر در آن میانه که اندک فرصتی را به گروهی دادند تا هدایت کشتی تئاتر را عهده‌دار شوند همین شعارپردازان امروزی که مسئولان و ممیزان آن دوره کوتاه بودند، همت کردند وبرای چندمین بار ممنوع شدم، بی‌آن که فریادی برآورم.

می‌خواستم «بسیار نزدیک هر اندازه دور» را به صحنه آورم، اما چنان تهمتی را بر من و اثرم بستند که حتی با نامه و آب زمزم شورای عالی انقلاب فرهنگی هم مقبول نشدیم!
می‌خواستم «سرگذشت غریب یک جنایتکار مادرزاد در روز دهم محرم!»  را به صحنه آورم. باز هم نشد. قرار شد «زخم کهنه قبیله من!» را که چاپ هم شده اجرا کنم، چنان بودجه اندکی دادند که نشود و نشد! و این «نشدن‌»ها استمرار می‌یافت.

همیشه با کمترین امکانات، حداقل بودجه ممکن و حداکثر حواشی که قرارداد کلان دارد، همه امکانات در اختیار اوست و الخ کار کرده‌ام. مهم نیست. خدایی هست و تاریخ که قاضی بی‌رحمی است.

هنگام اجرای «امشب باید بمیرم!»بود و هنگام اخراج از دانشگاه که «رونالد گرنز» را دیدم. برای تماشای امشب باید بمیرم! آمده بود. متاسفانه از کار خوشش آمد و پیشنهاد همکاری داد. بعد متن «کریستال تاور» را فرستاد. بارها و بارها خواندم و بعد پیشنهاد دادم  اگر اجازه بدهد که متن را دراماتورژی کنم، اجرایش می‌کنم. مجوز کتبی داد. بارها در باره تحلیل خودم از متن صحبت کردم و مدتها منتظر ماندم تا اینکه قرار بر اجرا شد.

همه طراحی برای «چهارسو» بود. اما من که کارگردانی خاص نبودم، آدمی ویژه نبودم، صاحب مکتب و استایل نبودم، بی‌دانش و تازه به میدان آمده بودم و هزار ایراد دیگر؛ پس به «سایه» رفتم. وقتی نویسنده برای بار اول کار را می‌دید می‌لرزیدم. وقتی برای اولین بار فهمیدم که این متن پیش از من در آلمان به صحنه رفته است، می‌لرزیدم. وقتی نویسنده اجرا را برتر از اجرای اول دید کمی آرام شدم. اما این همه توان ما نیست! همه آن چیزی است که حصه من است.

من اصلا سینما خوانده‌ام و از بد حادثه تئاتر کار می‌کنم و فقط می‌خواهم تئاتر را به ذاتش، آنقدر که می‌فهمم کار کنم، اگر بگذارند. به‌دور از مظلوم‌نمایی، جنجال و شارلاتانیزم. هر وقت – که بسیار هم هست – و نمی‌شود که کار کنم همسرایی چپ و راست شروع می‌شود که مشغول است، همان‌ها که مشغولیاتی زیاد دارند اینها را می‌گویند.

 اما مهم نیست. دیگر فرصتی نمانده است. بگذار خدا رحمتی کند و فرشته مهربان مرگ را به میهمانی من بفرستد، آن وقت آسوده خواهم شد. از همه چیز، از همه کس، و از همه حرف‌ها و تهمت‌ها و ... آن وقت منتظر می‌مانم تا فقط در بارگاه عدل او پاسخگو باشم. اویی که مهربان و  بخشنده و رحیم است. و تا آن میهمانی اهورایی فرصتی نمانده است!

*کارگردان کریستال تاور

کد خبر 47708

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز