یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۶ - ۱۵:۳۶
۰ نفر

نرگس عزیزی: بچه‌ها اولین کسانی هستند که بی‌ادبی همدیگر را تحمل نمی‌کنند؛

در مهدکودک یا دیگر محیط‌ها، بچه‌ها زمانی کودکی را از دایره بازی خود بیرون می‌کنند که او به دیگری فحش داده یا کسی را مسخره کرده است. در سنین مدرسه معمولا دانش‌آموزانی که باادب‌ترند به غیر از نمره انضباط، در دروس خود نیز نمرات بهتری می‌گیرند. زمانی که شاگردی با حفظ احترام معلم، سؤالی می‌کند، احتمال آنکه جوابی دریافت کند. خیلی بیشتر است. روابط خوب با همکلاسی‌ها به بچه‌ها این امکان را می‌دهد تا اگر نیاز به کمک داشتند، بتوانند روی کمک بقیه حساب کنند. اگر در محیط کار هم تجربه همکاری کوتاه با فردی را داشته باشیم که چندان ادب و احترام سرش نمی‌شود، بهتر از هر کس دیگری لزوم یاددادن ادب را به افراد از همان سنین پایین متوجه می‌شویم. در این شماره راه‌های ادب‌آموزی در کودکی را مرور می‌کنیم.

بسیاری از والدین تا صحبت از احترام گذاشتن می‌شود، داغ دلشان تازه می‌شود؛ امان از این بی‌ادبی و بی‌احترامی بچه‌ها. ولی آیا واقعا تمام مواقعی که ما برچسب بی‌ادبی و بی‌احترامی به بچه‌ها می‌زنیم، واقعیت نیز چنین است؟ گاهی اوقات نافرمانی کودکان از دستورات ما، نه به معنای بی‌ادبی است و نه بی‌احترامی. کودک ما کاری را که می‌گوییم انجام نمی‌دهد چون دستور ما مطابق میلش نیست؛ نه خصومتی در کار است و نه چیز دیگری. سعی کنید این دو موضوع - که متاسفانه در بسیاری از موارد در خانه، مدرسه یا محیط‌های کاری با هم اشتباه گرفته می‌شوند - را از هم تفکیک کنید؛ احترام‌گذاشتن به دیگری به معنی فرمانبرداری از او نیست.

من مهم‌ترین چیز مامان و بابام
اگر می‌خواهیم کودک ما به دیگران احترام بگذارد، اول از همه او باید حس کند که خودش مورد احترام است. تا کودکی نداند که چون انسان است مورد احترام است، نمی‌تواند به دیگران احترام بگذارد و تا مؤدبانه با او رفتار نشود، کودکی باادب نخواهد بود. در این بین بیشترین نقش با والدین است. اما چگونه می‌توانیم کودکمان را متوجه کنیم که مورد احترام ماست؟ اولین شرط برای احساس مورد احترام بودن، احساس ارزش است.

یکی از لذت‌بخش‌ترین لحظات برای کودکان زمانی است که احساس می‌کنند تمام توجه پدر و مادرشان متوجه آنهاست. کودکان حاضرند گاهی اوقات این توجه را حتی به قیمت عصبانی‌کردن والدین‌شان به‌دست آورند. شاید این حرف به‌نظر بی‌معنی بیاید اما حقیقت دارد. یادمان باشد که به‌ویژه در سنین پایین، کودکان میزان ارزشی را که برای خود حس می‌کنند با میزان توجهی که از والدین‌شان دریافت می‌کنند، مربوط می‌دانند. اگر این موضوع را به یاد داشته باشیم، خیلی از مسائل بین ما و کودکان‌مان حل می‌شود.

نسبت به کودکتان و توانایی‌هایش مثبت فکر کنید؛ حتی اگر ایدئال شما نیست. برای والدینی که همیشه بهترین‌ها را برای کودکان‌شان می‌خواهند، گاهی اوقات کمی سخت است که فقط بخواهند ویژگی‌های مثبت کودکشان را ببینند اما این موضوع به قدری مهم و تاثیرگذار است که ارزش دارد انرژی صرفش کنید، جلوی خودتان را بگیرید و با تشویق کودکتان و تاکید بر نکات مثبتش، او را متوجه سازید که او را باارزش می‌دانید.

بابای من بهترین قاضی دنیاست
اگر شکایتی از کودکتان به گوشتان رسید، ابتدا به حرف‌های او گوش دهید و بعد حکم صادر کنید. توجه داشته باشید زمانی که به کودکتان فرصت اظهارنظر نمی‌دهید تا او نیز بگوید که آن اتفاق چگونه افتاده، در واقع این موضوع را به او القا کرده‌اید که حرف‌هایش ارزش شنیدن ندارد و البته در بسیاری از مواقع کودک چنین فکر می‌کند که شما اصلا او را قبول ندارید!

مرده و قولش
در روزهایی که به راحتی قول‌های کاری‌مان را فراموش می‌کنیم، دیگر خیلی دور از انتظار نیست که یادمان برود به کودکمان گفته‌ایم اولین سفری که رفتیم برایش ساعت می‌خریم. اما باید گفت ای‌کاش کودکان نیز چنین توجیهاتی را می‌پذیرفتند. نمی‌دانم آخرین دفعه‌ای که کسی که خیلی دوستش دارید و او نیز شما را خیلی دوست دارد، قولی را که به شما داده بود شکست، کی بوده؟ اگر حافظه خوبی داشته باشید حتما می‌دانید چقدر این موقعیت می‌تواند احساس بی‌ارزش بودن در ما ایجاد کند. کودکان در قبال این بدقولی‌ها بسیار بیشتر آسیب می‌بینند؛ البته می‌دانم زمانی که پدر یا مادری قولی را می‌دهد تصمیم قبلی برای عدم انجام را ندارد اما اگر سرتان خیلی شلوغ است یا تا به حال خیلی خوش‌قول نبوده‌اید، تا زمانی که مشکلات‌تان حل نشده، از دادن قول جدید - به ویژه به کودکتان - جدا بپرهیزید؛ من بزرگ شدم می‌خوام مثل بابا بشم تا همه بگن مَرده و قولش!

هر اشتباهی، فاجعه نیست
گاهی اوقات در قبال اشتباهات یا خطاهای کودکان، چنان عصبانی می‌شویم که دیگر کنترل‌مان را از دست می‌دهیم. در سنین پایین، کودکان بعد از توبیخ یا تنبیه از جانب ما معمولا به دلیل ترس‌هایی که دارند در روابط‌شان با ما تغییری نشان نمی‌دهند اما این عصبانیت و ناراحتی خودشان را به روابط با دیگران از جمله با همسالان منتقل می‌کنند و آن را به شکل پرخاشگری‌های کلامی یا فیزیکی نشان می‌دهند. در سنین بالاتر کم کم ترس بچه‌ها کاهش می‌یابد و اینجاست که اگر نوجوانی نابجا مورد سرزنش قرار بگیرد، ممکن است رفتارهایی تند و بی‌ادبانه نسبت به والدین‌اش نشان دهد؛ البته برخورد با نوجوانان ظرافت‌های خاصی را می‌طلبد. در این بخش، تکیه اصلی بر پیشگیری و شروع رفتارهای درست در سنین پایین است.

اگر اشتباهی در قبال کودکتان انجام داده‌اید، بهتر است آن را از او پنهان نکنید. البته این خیلی ایدئال است که والدین هیچ اشتباهی را مرتکب نشوند اما بالاخره همه ما اشتباهاتی داریم. مطمئن باشید که پنهان کردن اشتباهات، مشکلات بیشتری را برای کودک ایجاد خواهد کرد؛ چرا که واقعیت این است که در بسیاری مواقع کودکان، خود متوجه اشتباهات ما شده‌اند و زمانی که ما در مورد آنها بدون سانسور صحبت می‌کنیم، خیال کودکان راحت می‌شود.

پروفسور کوچولو
به کودکتان اعتماد کنید. قطعا بچه‌ها تا وقتی تمرین نداشته باشند نمی‌توانند کاری را بدون اشتباه انجام دهند. به آنها فرصت دهید تا مسئولیت‌هایی را بپذیرند. مطمئن باشید کم‌کم از اشتباهات آنها کاسته خواهد شد. اعتماد شما به بچه‌ها برای آنها معانی بسیاری دارد؛ شما در واقع به کودکتان این پیام را می‌دهید که او می‌تواند! این احساس مهم‌ترین مشوق کودک برای عمل‌کردن است؛ «خانه ما مثل یک آزمایشگاهه و من پروفسور اونجام!».  در هر سنی متناسب با توانایی‌های بچه‌ها به آنها آزادی و استقلال بدهید. محدودکردن بیش از اندازه، کودک را عصبانی می‌کند و می‌تواند او را به سمت بی‌ادبی سوق دهد. زمانی که این آزادی بیش از اندازه باشد، در بچه‌ها - در هر سنی هم که باشند - ایجاد اضطراب و نگرانی می‌کند؛ من نه یک زندونی‌ام و نه یک بچه خیابونی!.

دلیل بیاورید
زمانی که در خانه قانونی وضع می‌کنید (کاری که برای هر خانه‌ای لازم و ضروری است)، حتما دلیل آن را برای کودکتان توضیح دهید. به عنوان مثال، اگر قرار است بین ساعات 5 تا 7 در خانه شما تلویزیون خاموش باشد، برای کودک دبستانی‌تان توضیح دهید که این ساعت زمانی است که او باید کارهای مدرسه‌اش را تمام کند؛ کارهایی که برای به‌دست‌آوردن نمراتی خوب در مدرسه لازم است. توضیح مسائل برای کودک این موضوع را به او منتقل می‌کند که او توانایی درک و فهم دارد و البته در بسیاری مواقع از انجام اشتباهات جلوگیری می‌کند؛ بابای من هیچ وقت ادای دیکتاتورهارو درنمیاره!.

تمرین عملی احترام
زمانی کودک 6 ساله‌ای مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد؛ در پیش‌دبستانی هر زمان از مربی یا دوستان‌اش چیزی می‌خواست، کلمه لطفا را در جملات‌اش به‌کار می‌برد و امکان نداشت زمانی که مربی‌، دفتر یا وسیله دیگری را به او می‌داد، تشکر را فراموش کند؛ کارهایی که کمتر بچه‌ای -نه در آن سن که حتی در سنین بالاتر - به صورت پیوسته انجام می‌دهد. بعد از یک ملاقات با مادر این کودک، دیگر لازم نبود فکر کنم مهم‌ترین عامل در داشتن کودکی مؤدب چیست؛ مادر او نیز همیشه ازکلمه لطفا استفاده می‌کرد و هیچ وقت تشکر از دیگران - حتی برای کارهای کوچک - را فراموش نمی‌کرد. همیشه به یاد داشته باشیم؛ ما اولین آموزگاران کودکان‌مان هستیم و البته مهم‌ترین و تاثیرگذارترین‌های آنها.

الگو باشید
تصور نکنیم اگر کودک ما 4 سال دارد، لازم نیست از او تشکر کرده و یا مؤدبانه با او رفتار کنیم. مطمئن باشید مؤدبانه رفتار کردن با کودک در هر سنی، باعث پرروشدن او نمی‌شود.
از قوانین تا جایی که ممکن است پیروی کنید؛ حتی اگر، بستن کمربند در نیمه شب است.
در قبال احساسات دیگران سعی در پنهان کردن عواطف‌تان نداشته باشید. بی‌احساسی ما در قبال دیگران، می‌تواند در بسیاری از مواقع (درست یا غلط) به معنی ارزش قائل نشدن برای دیگران باشد. حتی در زمان عصبانیت از برخوردهای تند بپرهیزید؛ چه در رابطه با همسرتان، فرزندان‌تان، اقوام و نزدیکان و چه حتی در زمانی که تلفنی صحبت می‌کنید.

محدوده­ سنی

 تا چه حد می­توان انتظار رعایت احترام را داشت؟

خردسالان- تا قبل از 5 سالگی 

توانایی به کار بردن کلماتی از قبیل لطفا و ممنون

پیش‌دبستانی

رعایت آداب و رسوم ساده، قوانین و توجه به نتایج رفتارهایشان

دبستان

 طرز برخورد بچه­ها رابطه مستقیمی با رفتار فرد مقابل دارد؛ اگر او به کودک احترام بگذارد،کودک نیز چنین می‌کند.

راهنمایی و دبیرستان 

بچه­ها در این سن روی موضوعاتی حساس هستند؛ ازجمله استقلال‌شان. اگر حس کنند کسی آنها را به رسمیت شناخت، سعی بیشتری در رعایت ادب و نزاکت خواهند داشت.

کد خبر 44541

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز