سه‌شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ - ۱۶:۴۴
۰ نفر

حرف‌هایم شبیه زنبورند/ در تو دیدند شهد تازه‌تری/ نیش دارم ولی تو راحت باش/ من به گل‌ها نمی‌زنم ضرری

دوچرخه شماره ۸۱۷

با مدادم هميشه نامت را

بر تن هر ترانه مي‌كارم

كاش يا عاشقم شوي يك روز

يا نداني كه دوستت دارم!

 

تو ثمر مي‌دهي‌... چه عشقي را

ميوه‌ات را يواش مي‌چينم

طعم لبخندهات شيرين است

من به اين اتفاق خوش‌بينم!

 

 

فائزه فرزانه، 15ساله

خبرنگار افتخاري از خرامه

 

دوچرخه شماره ۸۱۷

  • سهم تو از زندگي

 

لوله‌ي تفنگ را

به سويت نشانه مي‌گيرند:

بنگ... بنگ...

قطره‌هاي خون

بر پرهاي سفيد

بر پرهاي خاكستري

و برپاهايت جاري مي‌شوند

«اين رسمِ مهمان‌نوازي نبود!»

مي‌گويي

و تمام

جسم بي‌جان تو

سوژه‌اي مي‌شود

براي عكاسان

و برگزاري نشست‌هايي در حمايت از دُرناها

تمام سهم تو

                                   از زندگي

                                                          همين بود!

فاطمه بهرامي‌فر،14‌ساله از اراك

 

دوچرخه شماره ۸۱۷

عكس: فاطمه باقري‌فرد، 14ساله از تهران

 

 

  • رفتن

 

پُرم از بودن

خالي‌ام از ماندن

مي‌روم روزي

از خودت

تا به خدايم برسم

 

بنفشه خالدي، 17ساله

خبرنگار افتخاري از رامهرمز

 

  • پنهان

چمداني

و زندگي

پنهان در آن

 

دلارام باقري

از شهرري

کد خبر 320782

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha