یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۶ - ۱۷:۳۲
۰ نفر

گروه حوادث- آزاده مختاری: سادگی کردم؛ با آن‌که خانواده خوبی داشتم، گول پسر همسایه را خوردم.

می‌گفت اگراز خانه‌هایمان فرار کنیم، خوشبخت می‌شویم، اما حرف‌های جوان همسایه همه اش دروغ بود، این را روز بعد وقتی فهمیدم که مرد جوان من را به خانه دوستش برد و بعد از آزار و اذیت بیرونم کرد.

دختر جوانی به نام اکرم روز گذشته در حالی که ساعاتی از شناسایی و دستگیری‌اش از سوی پلیس می‌گذشت، داستان 30 شبانه روز دوری از خانه را برای قاضی رضوانفر، دادیار چهارم دادسرای جنایی تهران تعریف کرد: «بعد از آن ماجرا، دیگر روی بازگشت به خانه را نداشتم.

نمی‌دانستم خانواده چه برخوردی با من دارند. از آن روز به بعد بدبختی‌ام شروع شد. از همه بدتر ترس از پسران جوانی بود که دائم مزاحمم می‌شدند و برای همین لباس‌های پسرانه به تن کردم.

چند روز بعد، چند جوان موضوع را فهمیدند و بی‌توجه به التماس‌هایم مرا مورد آزار قرار دادند. آنها هر روز من را به خانه یکی از دوستانشان می‌بردند و با شکنجه به من تعرض می‌کردند.»

بازداشت 2 جوان

قاضی رضوانفر با اعلام خبر شناسایی 2 جوانی که اکرم را مورد سوء‌ استفاده قرار داده بودند، در توضیح ماجرای شناسایی گفت: مردان جوان در یک مورد دخترفریب خورده را به یک مغازه برده و در آنجا از وی عکس برداری کرده‌ بودند و یکی از آنها،  عکس‌ها را به انگیزه‌ای که هنوز مشخص نشده است برای خانواده دختر جوان ارسال کرده بود.

بعد از آنکه خانواده،عکس‌ها را در اختیار پلیس قرار دادند، عملیات پلیسی گسترده‌ای برای شناسایی این مغازه آغاز شد ولی در حالی که کارآگاهان پلیس با بررسی‌های اطلاعاتی خود به چند قدمی یافتن این مغازه رسیده بودند، پلیس دختر 13 ساله را در حالی که لباس پسرانه به تن داشت و با ظاهری پسرانه رفت و آمد می‌کرد، شناسایی کرد. با اطلاعاتی که او در اختیار ما گذاشته درحال حاضر دستور بازداشت سایر کسانی که در این پرونده دخالت داشته‌اند صادر شده است.

دختری با ظاهری پسرانه

وقتی اکرم، در دادسرای جنایی بود با او به گفتگو نشستیم و او از وحشت شب‌های آوارگی گفت.

  • چرا بعد ازفرارخود را به شکل پسرها درآوردی ؟

بعد ازاینکه جوان همسایه که با وعده‌های او فرار کرده بودم چهره واقعی خودش را نشان داد، آواره خیابان‌ها شدم.

شب اول از ترس پسران جوانی که آنجا علاف بودند تا صبح فقط قدم زدم. 

با روشن شدن هوا 2 انگشترطلایم را فروختم وبا خرید لباس‌های پسرانه خود را شبیه پسرها درآوردم.

فکر می‌کردم که این طوری لااقل در امان می‌مانم.

  • پس چه طوری در دام پسران جوان افتادی ؟

چند روزی با لباس پسرانه درخیابان‌ها می‌گشتم. در این مدت با چند جوان که نمی‌دانستند دختر هستم رفیق شدم اما زمانی که آنها فهمیدند من دختر هستم ورق برگشت و در دام آنها گرفتار شدم.

آنها که می‌دانستند یک دختر فراری هستم، با تهدید و بدون توجه به التماس هایم من را مورد آزار شیطانی قرار دادند.

  • چطوری بازداشت شدی ؟

روزی که دستگیر شدم، تازه از دست جوانان فریبکار فرار کرده بودم. با لباس‌های پسرانه در حال قدم زدن در خیابان بودم که ناگهان پلیس که از مدتی قبل به دنبالم بود من را دستگیر کرد.

  • برخورد والدینت بعد ازپیدا شدنت چطور بود؟

آنها آنقدر از پیدا شدنم خوشحال بودند که اشتباهم را بخشیدند. اگر از همان اول می‌دانستم که خانواده‌ام چنین برخوردی با من دارند به جای آوارگی درخیابان‌ها به خانه برمی گشتم و واقعیت را به آنها می‌گفتم.

  • حالا می‌خواهی چه کار کنی؟

من خیلی اشتباه کردم، به خاطر اعتماد بی‌جا، از خانه‌امان فرار کردم و بدبخت شدم اما حالا می‌خواهم جبران کنم و درسم را ادامه بدهم.

کد خبر 31626

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز