یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۹ - ۰۵:۵۴
۰ نفر

ترجمه احسان شریف روحانی: پاتریک کوونک که استاد دانشگاه اقتصاد و مدیریت دانشگاه سینگهوا در پکن است، در راستای سفرهای ویژه تحت نظارت که برای جهانگردان تدارک دیده شده تا به‌حال 2 بار به کره‌شمالی سفر کرده است.

مرز کره شمالی

در هر 2سفر راهنماهای حکومتی او و همسفرانش را همراهی می‌کردند، فقط اجازه بازدید از مناطق خاص را به آنها می‌دادند و از آنها می‌خواستند عکس‌های مسئله‌دار را از دوربین‌های دیجیتال‌شان حذف کنند. با این وجود، این سفرها به کوونک فرصت داد نگاهی به درون این کشور گوشه‌نشین در جهان بیندازد؛ نگاهی که کمتر کسی به آن دست یافته است.
نشریه گلوبال پست اخیرا فرصت گفت‌وگو با کوونک را به‌دست آورده تا خوانندگان بتوانند دید جدیدی درباره کره‌شمالی به دست بیاورند.

  • شما چه زمانی در کره‌شمالی بودید و از چه محله‌ای بازدید کردید؟

تا به حال 2 بار به کره‌شمالی سفر کرده‌ام. نخستین‌بار، 2سال پیش یعنی اکتبر‌2008 بود. از پیونگ‌یانگ، پایتخت و محله‌ای در اطراف آن از جمله منطقه غیرنظامی بین 2 کره بازدید کردم. این سفرها بخشی از تور ویژه شهروندان آمریکایی بود که برای دیدن نمایش گروهی ترتیب داده شده بود. در آن سفر به ما گفتند که نفرات گروه ما تعداد شهروندان آمریکایی را که از زمان پایان جنگ شبه‌جزیره کره از این کشور بازدید کرده‌اند به هزارمین نفر می‌رساند. در حال حاضر تازه از سفر دومم برگشته‌ام. این‌بار قسمتی کاملا متفاوت از این کشور را دیدم؛ ناحیه‌ای به نام راسون که منطقه ویژه اقتصادی در منتهی‌الیه شمال‌شرقی کره‌شمالی و هم‌مرز با روسیه و چین است. فقط تعداد انگشت‌شماری آمریکایی یا بهتر بگویم غربی اجازه بازدید از آنجا را یافته‌اند. این همان منطقه مرزی است که سال گذشته 2روزنامه‌نگار آمریکایی به نام‌های ایونا لی و لورا لینگ در آنجا دستگیر شدند.

  • بازدید‌کنندگان خارجی با چه محدودیت‌هایی مواجه بودند؟ آیا می‌توانستید آزادانه رفت‌وآمد کنید؟

در هر سال فقط چند گروه اجازه ورود به کره‌شمالی را می‌یابند. بازدید از کره‌شمالی شبیه بازدید از هیچ کشور دیگری نیست بسیار با محدودیت صورت می‌گیرد. نمی‌توانید تلفن همراهتان را با خود به این کشور ببرید. هنگام ورود، مشخصات کتاب‌هایی را که به همراه دارید، ثبت می‌کنند و موقع خروج باید همان تعداد کتاب به همراه داشته باشید. انجیل و هر چیز دیگری که مربوط به کره‌جنوبی باشد، اجازه ورود نمی‌یابد. هر گروه 2 مراقب کره‌ای دارد تا به اعمال تک‌تک افراد گروه نظارت داشته باشند. شما نمی‌توانید بدون مراقب هتل را ترک کنید، هنگامی هم که بیرون هستید، همواره باید در کنار گروه باشید.‌ در این مورد آنها اصلا شوخی ندارند. در سال 2008 خانمی 53ساله اهل کره‌جنوبی که به‌عنوان جهانگرد به کره‌شمالی آمده بود، برای دیدن طلوع خورشید بدون مراقب و جدا از گروه محل استقرار خود را ترک کرد که در نتیجه سربازی او را از ناحیه سر مورد هدف قرار داد و کشت. برای گرفتن هر عکسی باید از مراقب اجازه بگیرید؛ هر چند بیشتر گردشگران تا پایان سفر خود صدها عکس می‌گیرند. اما نگهبانان مرزی موقع خروج از این کشور ممکن است عکس‌های دوربین‌تان را بررسی کرده و شما را مجبور به حذف عکس‌های مسئله‌دار کنند.

  • پیونگ‌یانگ را چگونه دیدید؟

پیونگ‌یانگ ویترین این کشور محسوب می‌شود. زندگی در این شهر امتیازی است که فقط نصیب وفادارترین و کارآمدترین عوامل حکومت می‌شود. اما به غیر از بنای یادبود بزرگ- که نمونه‌ای از دروازه پیروزی پاریس ولی بسیار بزرگ‌تر از آن است- همه ساختمان‌ها سازه‌هایی هستند خاکستری، سیمانی و از بلوک سبک. کمتر ساختمانی بیش از 8‌طبقه می‌توانید پیدا کنید، چون آنها اصلا آسانسور ندارند. اگر از پنجره بیرون را نگاه کنید از دیوار هر اتاق- چه در ساختمان‌های اداری و چه مسکونی- تصویر 2نفره کیم‌ایل‌سونگ و کیم‌جونگ‌ایل آویزان است. در خیابان‌ها هیچ تبلیغات یا علامت تجاری پیدا نمی‌کنید. فقط پوسترها و تابلوهای سیاسی وجود دارد. پیاده‌روها مثل چین شلوغ نیست و خیابان‌ها را پهن ساخته‌اند. چیزی که مرا واقعا متعجب کرد تعداد نسبتا زیاد خودروهای سواری گرا‌ن‌قیمت و خودروهای شاسی‌بلند ساخت شرکت‌های مشهور جهان در خیابان‌های شهر بود. مشخص است که این خودروها متعلق به افراد ثروتمند و بانفوذ هستند.

از هر نقطه پیونگ‌یانگ که نگاه کنید یک هرم غول‌پیکر سیمانی 105‌طبقه را می‌بینید که هیبتش تمام شهر را فراگرفته است. این بنا هتل ریوگ‌یونگ است که قرار بود بلندترین هتل جهان باشد اما به لحاظ مشکلات فنی هیچگاه تکمیل نشد. این سازه از سال‌1992 به حال خود رها شده است. در هیچ نقشه رسمی اثری از آن نمی‌بینید و هیچ‌کس در مورد آن صحبت نمی‌کند چون چیزی جز لکه ننگی وحشتناک برای دولت کره‌شمالی به حساب نمی‌آید. اما به یادماندنی‌ترین مسئله در پیونگ‌یانگ، تاریکی مطلق است که هنگام شب شروع می‌شود. چون کره‌شمالی با کمبود برق مواجه است فقط نور لامپ‌های پراکنده و چراغ اتوبوس‌های گذری اندک نقاطی را روشن می‌کند. مردم بیرون می‌آیند و همه جا هستند اما به خاطر تاریکی نمی‌توانید به غیر از کسانی که نزدیک‌تان هستند، چیزی را ‌ببینید. به هتل که بر‌می‌گردید از پنجره بیرون را نگاه می‌کنید اما هیچ‌چیز وجود ندارد؛ انگار موجودی همه شهر را بلعیده است.

  • منطقه‌ای که در سفر اخیرتان در شمال‌شرقی این کشور از آن بازدید کردید، چگونه بود؟ اوضاع آن در مقایسه با پیونگ‌‌یانگ چگونه است؟

راسون تقریبا از هر لحاظ در سطحی پایین‌تر از پیونگ‌یانگ قرار دارد اما از خیلی جهات هم به همان اندازه مهم است. منطقه شمال شرقی کانون قحطی ویران‌کننده‌ای است که در دهه1990 رخ داد. مردم آنجا مجبور بودند برای زنده ماندن هر چیزی بخورند. آنها برای فروش سبزیجاتی که در باغ‌هایشان می‌کاشتند یا خرگوش‌هایی که خودشان پرورش می‌دادند، بازارهای خصوصی ایجاد می‌کردند. این منطقه مرزی در امتداد رودخانه تومن تبدیل به محل اصلی فرار پناهندگان به چین و همچنین محل قاچاق کالاهای چینی به کره‌شمالی شد. بعد از قحطی، حکومت سعی کرد از طریق ایجاد منطقه ویژه اقتصادی که هدف آن جذب سرمایه‌گذاری خارجی بود اوضاع را به کنترل خود در آورد. بنابراین راسون در مقایسه با پیونگ‌یانگ بسیار بی‌پرده واقعیت را نشان می‌دهد.

بیشتر جاده‌ها آسفالت نیستند. میدان اصلی شهر که شعار «کیم‌ایل‌سونگ، خورشید قرن21 است» به‌نحوی بارز در آن به چشم می‌خورد، پر از چاله‌وچوله شده است. صبح زود تمام شهر با صدای بلندگوها که به پخش آهنگ و پیام‌های میهن‌پرستانه می‌پردازد از خواب بیدار می‌شود. طی روز، مردم وسایل و بچه‌هایشان را در وسیله‌ای که شبیه به چرخ دستی است می‌گذارند و به رفت‌وآمد می‌پردازند. اقتصاد کاملا ابتدایی است. کشاورزها با استفاده از گاوهای لاغر اندام زمین‌هایشان را شخم می‌زنند. شیلات محلی شامل 5 لنج فرسوده است که از شدت دود غلیظی که از آنها بیرون می‌آید، گمان می‌کنید آتش گرفته‌اند. هنگامی که در پیونگ‌یانگ هستید از خیلی چیزها در امانید اما در راسون بهتر می‌توانید اوضاع زندگی بیشتر مردم کره‌شمالی را درک کنید.

  • سال گذشته یکی از مهم‌ترین خبرها در کره‌شمالی بالا بردن فاجعه‌بار ارزش پول این کشور بود. آیا در سفر اخیرتان اثرات آن را دیدید؟

فقط غیرمستقیم. یکی از جالب‌ترین بخش‌های سفرمان هنگامی بود که ما را به بازاری محلی در راسون بردند. همان‌طور که گفتم این بازارها در واکنش به قحطی به‌صورت خودجوش پدید آمده‌اند و دولت خیلی با تردید به آنها نگاه می‌کند بنابراین کمتر اتفاق می‌افتد خارجی‌ها اجازه بازدید از آنها را بیابند. به هیچ عنوان اجازه عکسبرداری و فیلمبرداری از آنجا را نمی‌دهند و برای مراقبت بیشتر از ما نیروهای ذخیره را که 6نفر می‌شدند، فراخواندند. بازار پر از جنب و جوش بود. محل استقرار آن در ساختمانی بزرگ بود و غرفه‌های گوناگونی مثل کفش، لباس، وسایل تزئینی پلاستیکی و وسایل مدرسه در آن وجود داشت.

ظاهرا بیشتر کالاها از چین وارد شده بود. همه فروشنده‌ها زنان میانسال هستند. با توجه به سختگیری‌های اخیر، آنها هنوز تنها افرادی هستند که اجازه فروش دارند و بقیه را مجبور کرده‌اند به خانه‌های کارگری که در آن عضو هستند، برگردند. تغییر ارزش پول لطمه شدیدی وارد کرده است. بسیاری از فروشنده‌ها سرمایه کارشان و تمام سودی را که پس‌انداز کرده بودند، از دست دادند. بعضی عقیده دارند هدف از این کار از ابتدا همین بوده است. گروه دیگری که از بالا بردن ارزش پول ضربه سختی خوردند، تجار چینی بودند. آنها تا دینار آخر پول خود را از دست دادند و دیگر به کره‌شمالی نمی‌آیند. ما فقط چند تاجر چینی دیدیم که در هتل ما اقامت داشتند. با وجود آنکه بقای تجارت کره‌شمالی به چین بستگی دارد اما اوضاع برای چینی‌هایی که سعی می‌کنند در آنجا به تجارت بپردازند، اصلا مناسب نیست. تابستان امسال نگهبان‌های مرزی کره‌شمالی 2تاجر چینی را که مظنون به جاسوسی بودند، دستگیر کرده و تا سر حد مرگ کتک زدند.

  • اوضاع غذایی چگونه بود؟ شایعاتی مطرح است که کره‌شمالی در آستانه قحطی دیگری قرار دارد.

به محض ورود به بازار، محوطه‌ای سر باز می‌بینید که مردم در آنجا سبزیجاتی را که احتمالا در زمین‌های شخصی خود پرورش داده‌اند، می‌فروشند. هنگام ترک بازار پرسیدم که می‌توانم خیلی کوتاه در راهروها قدم بزنم؟ محافظان پاسخ دادند: نه، به‌هیچ عنوان. غذا مسئله حساسی است و مردمی که خودشان غذا تولید می‌کنند و می‌فروشند لکه ننگی برای حکومت شده است. (در کشور کمونیستی کره‌شمالی، این حکومت است که به مردم غذا می‌دهد و به این ترتیب آنها را محتاج خود نگاه می‌دارد. در نتیجه مردمی که خودشان غذا تولید می‌کنند و می‌فروشند به حدی از استقلال می‌رسند که برای چنین حکومتی خطرناک است). بعضی از اعضای گروه ما که اطلاعات کشاورزی‌شان بیشتر از من بود گفتند که غلات در مزارعی که در مسیر دیدیم به اندازه کافی رشد نکرده بودند. به احتمال زیاد این مسئله به خاطر نبود کودهای شیمیایی است که برای تولیدشان نیاز به واردات نفت است. آنها هر سال یک نوع محصول کشت می‌کنند که موجب از بین رفتن مواد مغذی خاک می‌شود. با وجود این اوضاع اسفبار، فقط یک بار پسر بچه‌ای پیش ما آمد و غذا گدایی کرد. مراقب‌ها خیلی سریع او را کنار بردند. شاید مردم از گرسنگی در حال مردن نباشند اما کاملا مشهود است که زندگی به سختی می‌گذرد.

  • مورد دیگری هم هست که گویای اوضاع این کشور باشد؟

- در راسون برای دیدن یک نمایش دانش‌آموزی به کودکستانی رفتیم. قبل از آنکه نمایش شروع شود نگاهی به اطراف انداختم. روی یکی از دیوارها تصویری از یک کارتون محبوب کره‌ای بود. این تصویر یک حیوان جذاب جنگلی را نشان می‌داد که پشت مسلسل نشسته و دشمنانش را تار و مار می‌کند. چند نقاشی از بچه‌ها را روی دیواری دیگر در راهرو نصب کرده بودند. در یکی از نقاشی‌ها یک تانک کره‌شمالی سربازان دشمن را زیر می‌گرفت و در یک نقاشی دیگر یک جت کره‌شمالی هواپیماهای دشمن را نابود می‌کرد. نقاشی‌های دیگر همان نقاشی‌های معمول دوران کودکی بودند؛ تصاویری از بادکنک‌ها، پرندگان و خرگوش‌ها. نصب این نقاشی‌ها در کنار یکدیگر که هیچ ربطی به هم نداشتند حالت بدی ایجاد کرده بود.

  • آیا مردم کره‌شمالی می‌توانند آزادانه به هر نقطه از کشور خود بروند؟

نه، آنها نمی‌توانند آزادانه مسافرت کنند. آنها باید مجوز داشته باشند. اگر خارج از شهرشان بازرسی شوند و معلوم شود مجوز ندارند، ممکن است دستگیر شده و به‌مدت یک سال یا بیشتر زندانی شوند. البته خانه‌های کارگری به اماکن مهمی که نماد میهن‌پرستی هستند مثل موزه جنگ کره در پیونگ‌یانگ سفرهای آموزشی اجباری ترتیب می‌دهند. این سفرها بخشی از آموزش‌های عقیدتی است که همه شهروندان باید آن را بگذرانند. برجسته‌ترین قسمت این سفرها بازدید از مقبره کیم‌ایل‌سونگ است. این مقبره در کاخی بسیار بزرگ در حومه پیونگ‌یانگ قرار دارد و حتی مقبره مائو در میدان تیانامن در برابر آن آلونکی بیش نیست. برای بیشتر مردم کره‌شمالی بازدید از این محل بسیار هیجان‌انگیز است. در پایان آنها را به مقدس‌ترین مکان می‌برند؛ یعنی جایی که جسد کیم را با تشریفات قرار داده‌اند. یک مقصد مهم دیگر در این سفرها نمایشگاه بین‌المللی دوستی است که در دل کوه میویانگ کنده شده و با 2 ساعت رانندگی به سمت شمال پیونگ‌یانگ به آن می‌رسید.

این محل در اصل شامل 2 موزه زیرزمینی است که به نمایش هزاران هدیه دیپلماتیک اهدایی به کیم ایل‌سونگ و پسرش کیم‌جونگ‌ایل اختصاص یافته است (کیم پدر اگر چه فوت کرده اما همچنان به‌طور رسمی رئیس‌جمهور کشور است در نتیجه هنوز هم می‌تواند هدیه دریافت کند). هدیه‌های برجسته عبارت بودند از خودروهای ضد‌گلوله اهدایی استالین، یک تمساح خندان خشک شده اهدایی انقلابیون مارکسیست نیکاراگوئه (موسوم به ساندینیست‌ها) و زندگینامه بازیکن معروف بسکتبال، مایکل‌جردن، که مادلین آلبرایت (وزیر امور خارجه آمریکا در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون) به کیم‌جونگ‌ایل اهدا کرده بود. اما در جالب‌ترین اتاق‌ها محصولاتی از قبیل ویدئوهای از رده خارج، نمایشگرهای رایانه و دستگاه‌های پخش MP3 به نمایش در آمده بود. این محصولات را شرکت‌های کره‌جنوبی در قالب «سیاست آفتاب» که هدف آن رابطه با شمال است، به کره‌شمالی ارسال کرده بودند. این گنجینه‌ای که مردم کره‌شمالی از دیدن آن شگفت‌زده می‌شوند، کالاهایی هستند که در ته انباری‌های مردم کشورهای جهان قرار دارد. هیچ‌چیز به اندازه آن نگاه نمی‌تواند فاصله زیاد دنیای ما و دنیای آنها را نشان دهد.

  •  برخورد مردم با گروه شما چگونه بود؟

مردم این کشور افرادی محتاط هستند؛ نه فقط نسبت به خارجی‌ها بلکه حتی نسبت به‌خودشان. حداقل در ملأ عام به‌شدت از برقراری ارتباط خودداری می‌کنند. هنگامی که از مقبره کیم‌ایل‌سونگ بازدید می‌کردیم با نگاه‌هایی مواجه شدیم که به وضوح می‌شد ترس و دشمنی را در آن دید، احتمالا به‌خاطر آنکه حوادث بسیار بدی را از سر گذرانده‌اند. اغلب مات و مبهوت به ما نگاهی می‌کردند یا وانمود می‌کردند ما را ندیده‌اند. البته اگر از دیدن شما احساس خوبی به آنها دست دهد، ممکن است لبخندی محجوبانه به شما بزنند. البته همیشه استثنا هم هست. مثلا یک مامور مرزی هنگامی که داشت وسایلم را می‌گشت با انگلیسی دست و پا شکسته‌ای گفت متشکرم و لبخندی درست و حسابی به من زد. مردم اغلب از من می‌پرسند که توانسته‌ام با مردم معمولی کره‌شمالی صحبت کنم. پاسخ منفی است. ما اجازه چنین کاری را نداشتیم. همه مردم کره‌شمالی این را می‌دانند، به همین خاطر حاضر به برقراری ارتباط نیستند. در حقیقت اگر پیش یک کره‌ای بروید و سعی کنید با او صحبت کنید، آن شخص را در معرض خطر قرار داده‌اید.

  • این ماه در کره‌شمالی نمایش گروهی برگزار شد. در این مورد بیشتر توضیح دهید.

نمایش گروهی جنبه رقابتی ندارد. این نمایش، اجرایی بزرگ است که در ورزشگاهی در حد و اندازه المپیک برگزار می‌شود و بیش از 100هزار نفر در آن به اجرای نمایش می‌پردازند. تقریبا همه جوانان پیونگ‌یانگ و اطراف آن بخشی قابل توجه از سال را به تمرین و اجرا می‌پردازند. نیمی از آنها در جایگاهی مقابل تماشاچیان می‌نشینند و کارت‌های رنگی را بالا می‌گیرند تا از ترکیب آنها تصاویری زیبا ایجاد کنند؛ تصاویری که در ستایش کشور و رهبرانش است. بقیه هم در میدان به حرکات گروهی و هماهنگ، ورزش‌های رزمی و ژیمناستیک می‌پردازند. این نمایش آنقدر جذاب است که نمی‌دانید بلند شوید و به ابراز احساسات بپردازید یا میخکوب سر جایتان بمانید و محو نمایش شوید. بعضی‌ها نمایش گروهی کره‌شمالی را با مراسم بازگشایی بازی‌های المپیک پکن مقایسه می‌کنند اما آنچه در پیونگ‌یانگ دیدم، این نظر را به کلی رد می‌کند. آنها واقعا آکروبات‌بازها را از این سوی ورزشگاه به آن سو پرتاب می‌کنند، خوشمان بیاید یا نیاید چنین نمایشی در هیچ کجای دنیا وجود ندارد.

  • مهم‌ترین چیزی که در این 2سفر یاد گرفتید چه بود؟

عقیده‌ام نسبت به این کشور تغییر کرد و قبول کردم که چنین کشوری وجود دارد. اکثر ما وجود کشوری با این اوصاف را فقط در خیال ممکن می‌دانیم، اما چنین کشوری واقعا وجود دارد و باید بگویم که بیشتر مردم کره‌شمالی افرادی طبیعی هستند که در شرایط غیرطبیعی زندگی می‌کنند. کشورشان تنها جایی در دنیا است که می‌شناسند و سعی می‌کنند به بهترین نحو ممکن رمز و رازش را بفهمند و از پس مشکلات موجود در آن برآیند. من نمی‌دانم اوضاع چگونه ادامه پیدا خواهد کرد اما باید امیدوار باشیم که روزی راه پیوستن به بقیه انسان‌ها را بیابند. دومین چیز مهمی که یاد گرفتم این است که شکرگزار باشم. از زمانی که تعداد زیادی از انسان‌ها تحت چنین شرایطی و مشابه مردم کره‌شمالی زندگی می‌کردند زمان چندانی نمی‌گذرد. به گذشته که نگاه کنیم به‌نظر می‌رسد این شرایط مثل فروریختن دیوار برلین و شکل‌گیری فضای باز در چین به هر حال تغییر می‌کرد اما باید بدانیم که به این راحتی هم نبوده است. از اینکه در پایان سفر توانستم به خانه برگردم شکرگزارم. باید از انسان‌هایی که عقاید راسخ و فداکاری‌هایشان شرایط مشابه را در دیگر نقاط دنیا تغییر داد، سپاسگزار باشیم. واقعیت این است که کره‌شمالی اکنون در دنیای امروز کشوری خلاف قاعده و غیرطبیعی است که باید برای مردم کشورش امیدوار باشیم.

کد خبر 125879

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز