شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۹ - ۰۵:۲۹
۰ نفر

حمیدرضا امیدی‌سرور: اینکه فیلمسازی از شیوه و شگردهایی که یک‌بار استفاده کرده، دوباره بهره‌ ببرد، امری رایج است، مخصوصا اگر از نتیجه کار در فیلم قبلی راضی باشد و بازخوردهایی که از نمایش عمومی آن به دست آمده نیز حکایت از موفقیت آن داشته باشد.

به این اشاره کردم تا بگویم عبدالرضاکاهانی در فیلم تازه‌اش «هیچ»کم‌و بیش در همان مسیری حرکت کرده که در ساخت «بیست» پیموده و البته به نتیجه خوبی هم رسیده است. به نظر می‌رسد در چنین شرایطی آنچه به نتیجه کار لطمه می‌زند، افتادن در دام تکرار یا محدودیت‌هایی است که چنین انتخابی پیش پای هر فیلمسازی می‌تواند بگذارد، اما در مورد هیچ می‌توان بر این عقیده بود که کاهانی تقریبا به سلامت از این معضل گریخته است.
عبدالرضاکاهانی از این شانس برخوردار بود که خیلی زود به عنوان یکی از فیلمسازان جوان و خوش آتیه سینمای ایران شناخته شده و از جایگاهی شایسته و معتبر در میان همنسلانش برخوردار شود آنگونه که حتی به زعم برخی از منتقدان زمان زیادی لازم بود که کاهانی از چنین اعتباری برخوردار شود و انعکاس ارزش‌ها و اعتبار آثار او در رسانه‌ها تا اندازه‌ای فراتر از حد واقعی آنها بوده است، هرچند که باتوجه به بضاعت و توانایی‌های این فیلمساز جوان دور نیست زمانی که به راستی شایسته این جایگاه و بذل توجهی اینچنینی باشد.

اما به هر حال کاهانی و فیلم‌هایش در ارتباط با اکران عمومی و مسئله‌ای به نام ممیزی تا این اندازه خوش شانس نبوده‌اند به طوری که 2فیلم از 4فیلم کارنامه کاهانی به نمایش عمومی درنیامده‌اند و شاید اگر این حرکت پررنگ در رفع توقیف فیلم‌ها را از سوی معاونت سینمایی جدید شاهد نبودیم، این آمار می‌توانست به 3فیلم از 4فیلم ساخته شده توسط او نیز برسد و مشکل ممیزی دامنگیر هیچ، باقیمانده و تازه‌ترین ساخته او نیز رنگ پرده نبیند که خوشبختانه اینگونه نشد.

با پذیرش این فرض که هیچ در ادامه سینمایی است که در بیست شاهد بودیم، شاید بتوان کارنامه کاهانی را به 2بخش تقسیم کرد؛  2بخشی که دربرگیرنده آثاری است که هم به لحاظ درون‌متنی و هم برون‌متنی اشتراکاتی با یکدیگر دارند. یک دسته آثاری هستند که از نمایش عمومی برخوردار نشده‌اند و تنها معدود نمایش‌های جشنواره‌ای یا خصوصی داشته‌اند. این فیلم‌ها (آدم و آنجا) حاصل رویکرد متفاوت کاهانی هستند و کم‌وبیش تجربه‌گرایانه و دور از قواعد حرفه‌ای سینما و همچنین آنها را می‌توان فیلم‌هایی تقریبا ضدقصه نیز به حساب آورد.

اما در نقطه مقابل با 2 فیلم دیگر(بیست‌وهیچ) روبه رو هستیم که هر دو از امکان نمایش عمومی برخوردار شده‌اند و سبک و سیاق کار کاهانی نیز متضمن حرفه‌ای‌گری در سینماست؛ از ترکیب بازیگران شناخته شده برای همه نقش‌ها استفاده کرده و دستمایه خود را نیز به شکلی داستانگویانه پرورش داده است و در مجموع هر دو فیلم‌هایی هستند که تماشاگران عام هم به راحتی می‌توانند با آنها ارتباط برقرار سازند. شاید در نگاه نخست هیچ فیلمی متفاوت با بیست به نظر برسد اما اشاره شد که این فیلم در ادامه همان مسیری است که در بیست شاهد آن بودیم، تفاوت‌های ظاهری، اغلب ناشی از تفاوت دستمایه‌ای است که کارگردان در این دو فیلم برگزیده است؛ مضامینی متفاوت و برخوردار از شخصیت‌هایی دیگر گونه. اما فارغ از این مسئله آنجا که پای چگونگی پرورش و پرداخت عناصر روایی در این مضامین و همچنین عناصر سبک شناختی در پرداخت سینمایی آنها به میان می‌آید شباهت‌ها رفته‌رفته خود را به رخ کشیده و در معرض دید قرار می‌گیرند.

گویی پس از فیلم «آنجا» و عدم نمایش آن فیلم ،‌کاهانی دوباره  به سراغ همان سینمایی آمده که گذشته از بحث گرفتاری در ممیزی، در صورت نمایش هم می‌تواند تماشاگر را راضی نگه دارد و هم اینکه موفقیت‌های به دست آمده در بیست را تکرار کند  یا حتی در سطحی بالاتر از آن قرار گیرد. خاصه اینکه مضمون هیچ از جنبه‌های مختلف ظرفیت بیشتری نسبت به دستمایه بیست دارد؛ هم در جذب مخاطب عام و هم پرداختن به مایه‌هایی که مورد علاقه فیلمساز به نظر می‌رسد.

هر دوی فیلم‌های مورد اشاره آثــــاری اجتماعی گرایانه به حساب می‌آیند و این مسئله چنان در هر دو فیلم پررنگ است که می‌توان جدی‌ترین مایه‌های موردنظر کاهانی را در این فیلم‌‌ها همان مایه‌های اجتماعی فرض کرد که در جای جای فیلم می‌توان نشانه‌هایی از آن را دید. به نظر همین اجتماعی‌گری می‌تواند مدخل مناسبی برای پرداختن به شباهت‌های این دو فیلم باشد.

به ویژه اینکه در نگاهی جزئی نگرانه‌تر نیز می‌توان دغدغه پرداختن به آدم‌های لایه‌های پایین جامعه را در این فیلم‌ها دید؛ آدم‌هایی که به دشواری روزگار می‌گذرانند و با ناهنجاری‌های گوناگونی نیز در زندگی خود روبه‌رو هستند. این شخصیت‌ها در هر دو فیلم اگر نگوییم تیپ‌های آشنا، لااقل قشر خاصی از مردم آسیب‌پذیر اجتماع را نمایندگی می‌کنند. یک شخصیت در این میان از بقیه پررنگ‌تر است و دیگران به نوعی تحت تاثیر تصمیم‌ها و رفتار او قرار دارند. در بیست صاحب رستوران و در هیچ نادرسیاه دره‌ای که دچار بیماری جوع (پرخوری) است چنین شخصیت‌هایی هستند. در بیست شخصیت‌های فرعی و اصلی همه کارکنان یک رستوران و در هیچ این شخصیت‌ها ساکنان یک خانه هستند.

محور اصلی قصه هر دو فیلم ساده و به دور از افت و خیزهای دراماتیک است. به عبارت بهتر می‌توان گفت رشد بار دراماتیک فیلم به جای آنکه ماهیتی طولی در سیر پیشرفت قصه داشته باشد، از کیفیتی عرضی برخوردار بوده و حاصل پرداختن کارگردان به شاخه‌های فرعی قصه یا همان شخصیت‌های متعددی است که حول این محور گرد آمده‌اند و هر یک با موقعیت‌ها و مسائلی روبه‌رو هستند که تابعی از تصمیم‌گیری‌های شخصیت اصلی‌تر است.
در بیست تصمیمی که صاحب رستوران برای فروش آن می‌گیرد زندگی کارکنان سالن غذاخوری را تحت تاثیر قرار می‌دهد و در هیچ تصمیمی که نادر در پیش می‌گیرد، سرنوشت خانواده‌ها را رقم می‌زند. به هر روی کارگردان با استفاده از موقعیت‌هایی که این شخصیت‌ها با آن روبه‌رو هستند و با بخشیدن  ابعاد دراماتیک به آن، قصه را پیش برده و مخاطب را جذب فیلم می‌کند.

به نظر مهمترین عامل موفقیت کاهانی در این زمینه در نحوه نزدیک شدن به شخصیت‌ها و دادن ابعاد انسانی به آنهاست به گونه‌ای که نه تنها خود آنها توجه و همدلی تماشاگر را برمی‌انگیزند، بلکه رابطه و مناسبات میان آنها در همراه کردن مخاطبان با فیلم (مجموعا) تاثیرگذارند. به این ترتیب راه به خطا نبرده‌ایم اگر هر دوی این فیلم‌ها و به خصوص هیچ را فیلم‌هایی شخصیت محور به حساب آوریم. نه فقط از آن رو که کاهانی وزن زیادی به شخصیت‌ها داده و تمرکز خاصی در پرداخت به آنها دارد، بلکه از آن رو که در این فیلم کنش‌ها و واکنش‌های شخصیت‌ها در موقعیت‌های مختلف به شکل محسوسی مهمتر از خط کمرنگ داستانی آن به نظر می‌رسد. با چنین فرضی می‌توان گفت که بیست و هیچ به‌رغم دستمایه‌های متفاوتشان در طراحی ساختمان قصه و نحوه روایت آن و تا اندازه‌ای نوع پرداخت سینمایی، در خلق فضایی رئال و حتی جنس بازی‌ها به یکدیگر نزدیک هستند.

اما فارغ از بحث شباهت‌ها، این دو فیلم یک تفاوت اساسی با یکدیگر دارند و آن تفاوت لحن آنهاست. بیست لحنی تلخ دارد که از ابتدای فیلم شروع می‌شود و تا انتهای آن و مرگ صاحب رستوران ادامه می‌یابد اما در هیچ با لحنی روبه‌رو هستیم که آمیزه‌ای است از تراژدی و کمدی. در طول فیلم با موقعیت‌های طنزآمیز بسیاری روبه‌رو هستیم، موقعیت‌هایی که در عین حال تلخ و دردناک هم هستند. کم‌و کیف این موقعیت‌ها به روشنی پاره‌ای از ضعف‌ها و قوت‌های فیلم را جلوی دید ما می‌گذارد. طنز سیاه فیلم آنجا که وابسته به موقعیت است و با چینش عناصر گوناگون کنار هم حاصل می‌شود، کار شده و برخوردار از اجرایی خوب می‌نماید اما گاه همین موقعیت‌ها حاصل استفاده از شیوه‌هایی دم‌دستی ا‌ست همانند شوخی‌هایی که بر مزه‌پرانی‌های سطحی وپیش پاافتاده ترتیب داده شده‌اند و از جمله ضعف‌های فیلم به حساب می‌آیند.

به نظر می‌رسد کاهانی از جمله علاقه‌مندان پایان‌های باز و البته تلخ است در بیست در کنار پایان تلخ فیلم، روزنه امیدی برای شخصیت‌ها می‌توان مشاهده کرد. اما در هیچ این پایان به مراتب تلخ‌تر و سرشار از فاجعه و شکست است. به همین تناسب شاید این نکته چندان دور از واقع نباشد که پایان هیچ بیش از اندازه قراردادی و حاصل اسرار کارگردان برای به فاجعه کشاندن زندگی شخصیت‌های فیلم است که تا اندازه‌ای تحمیلی به نظر می‌رسد.

این مسئله از طرفی حاصل واکنش‌هایی است که چندان هم در منطق علی‌ومعمولی فیلم نمی‌گنجد، بنابراین غیرمنتظره شده و به راحتی نمی‌توان آنها را پذیرفت و همین از بار تاثیرگذاری آنها کاسته است.

شاید هیچ از برخی جنبه‌ها اثری جذاب‌تر از بیست به نظر برسد، مخصوصا اینکه کاهانی کوشیده به قصه تقریبا اجتماعی خود، ابعاد و لایه‌های دیگری هم بدهد یا آن طنزسیاه فیلم از مایه‌هایی باشد که کمتر  در فیلم‌های ایرانی موفق از کار درآمده است.  در عوض فیلم فاقد انسجامی است که در بیست نسبتا شاهدش بودیم. کاهانی مستعد و خوش آتیه به نظر می‌رسد و تاکنون آثاری در خوراعتنا و توجه را ارائه کرده است، اما او هنوز پا را از حد فیلم‌های متوسط بالاتر نگذاشته  و مانده تا اثری کامل و کم نقص را به مخاطب عرضه کند، هرچند باتوجه به کیفیت نسبی فیلم‌هایش این امر چندان دور به نظر نمی‌رسد.

کد خبر 104682

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز