شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۴:۵۰
۰ نفر

سعید مروتی: «طلا و مس» روایتی تأثیرگذار از زندگی است؛ زندگی ایرانی، آدم‌های ایرانی و روابطی مبتنی بر فرهنگ ایرانی.

یک داستان عاشقانه که تماشاگر را با خود همراه و در تجربه‌های کاراکترهایش شریک می‌کند. فیلم در پرداختن درست به جزئیات است که به چنین جایگاهی دست می‌یابد. جزئیاتی که معمولا در فیلم‌های ایرانی به‌فراموشی سپرده می‌شود، در اینجا به کفایت به چشم می‌خورد.

فیلم تهیه‌کننده

اصطلاح «فیلم تهیه‌کننده» معمولا به آثاری اطلاق می‌شود که جزو تولیدات جریان اصلی هستند؛ فیلم‌هایی که تهیه‌کننده در انتخاب فیلمنامه تا ترکیب بازیگران و جزئیات فنی دخالت دارد و کارگردان، فردی است که استخدام می‌شود تا خواسته تهیه‌کننده را به تصویر بکشد. این نوع آثار اغلب برای فتح گیشه ساخته می‌شود.

در کشورهای صاحب سینما و به خصوص سینمای آمریکا چنین روالی وجود دارد و ریشه‌اش نیز به نظام استودیویی هالیوود بازمی‌گردد.

در سینمای ایران نیز بسیاری از تولیدات تجاری (گرچه در چرخه‌ای معیوب) با تبعیت از همین فرمول ساخته می‌شوند؛ هرچند استثناهایی هم وجود دارند که «طلا و مس» یکی از آنهاست؛ فیلمی ارزشمند که ارتباطی با جریان اصلی سینمای ایران ندارد و در فضایی کاملا متفاوت از محصولات این سینما ساخته شده است.

منوچهر محمدی پیش از این نشان داده که دغدغه به‌تصویرکشیدن مسائل قشر روحانی را دارد؛ شاهد مثال هم «زیر نور ماه» و فیلم مناقشه‌برانگیز «مارمولک» است.

در زیر نور ماه یک طلبه جوان تحت تأثیر محیط پیرامونی به تردید در مورد پوشیدن لباس روحانیت می‌رسد. در «مارمولک» یک دزد لباس روحانیت را بر تن می‌کند که این امر سوءتفاهم‌های فراوانی را به دنبال داشت ولی در این فیلم که یکی از بهترین کمدی‌های تاریخ سینمای ایران است، در نهایت از جایگاه روحانیت به شکل هنرمندانه‌ای تجلیل به عمل می‌آید. هم «زیر نور ماه» و هم «مارمولک» مروج نگاه رحمانی و مهرورزانه دین بودند و «طلا و مس» هم در تداوم این تجربیات با همین نگاه ساخته شده است. «طلا و مس» با سلیقه، بینش و نگاه منوچهر محمدی ساخته شده و از این منظر فیلم تهیه‌کننده است.

درخشش کارگردان

با این همه نمی‌توان نقش همایون اسعدیان را در حد یک کارگردان صرف که وظیفه‌اش تنها هدایت بازیگران، طراحی دکوپاژ و دادن میزانسن‌هاست، محدود کرد. نکته کلیدی در خصوص کارگردانی «طلا و مس» درک درست فیلمساز از فیلمنامه است. این فیلمی است که سازنده‌اش به آن دل داده و محال بود کارگردانی به صرف پذیرش سفارش از تهیه‌کننده بتواند فیلمی چنین پرحس‌و‌حال بسازد.

«طلا و مس» بیش از اینکه فیلم ایده و فیلمنامه باشد، فیلم اجراست و همین نقش کارگردان را در رسیدن به کیفیت قابل توجه فعلی برجسته می‌سازد. اگر در فیلم رابطه کاراکترها ملموس از کار درآمده، اگر همه‌چیز در «طلا و مس» باورکردنی است، اگر عشق زهرا‌سادات به همسرش سیدرضا خوب درآمده و در نیمه دوم فیلم، تلاش طلبه جوان برای سر‌و‌سامان‌بخشیدن به زندگی‌ای که با بیماری ام‌اس همسر دچار چالش شده، همراهی و همذات‌پنداری کامل تماشاگر را به دنبال دارد، بخش عمده‌اش به هنر کارگردانی اسعدیان بازمی‌گردد.

نگاه کنید که چگونه برای تصویرکردن عشق زن به همسرش، کارگردان قدر نگاه‌های مؤثر را می‌داند. در سکانسی که سیدرضا برای اولین بار ملبس به لباس روحانیت می‌شود نگاه مهرورزانه زهرا سادات، عشقی نجیب و شرقی را بر پرده نقره‌ای متبلور می‌سازد.
اسعدیان هیچ لحظه‌ای را به حال خود رها نکرده است. فیلم کاراکترهای محدودی دارد. داستانش ساده و کم فرازونشیب است و در کل فاقد جذابیت‌های مرسوم و متداول سینمایی است ولی فیلمساز توانسته با تمرکزی تحسین‌برانگیز بر جزئیات از دل همین داستان ساده، یک عاشقانه تأثیرگذار و جذاب بسازد.

در این میان رفتن به سمت میزانسن‌های ساده که قرار بوده نزدیک به زندگی باشد، می‌توانست همچون نمونه‌های بسیاری به اثری ملال‌آور بینجامد. به همین دلیل کارگردانی اسعدیان نوعی حرکت بر لبه تیغ بوده؛ شیوه‌ای که می‌توانست در نهایت منجر به فیلمی تخت و پر از شعارهای اخلاقی شود. ولی دقت‌نظر اسعدیان در پرداختن به جزئیات موجب شده با اثری گرم، انسانی و اخلاقی مواجه باشیم که جز یکی دو مورد در دام شعار دادن نمی‌افتد. اسعدیان فروتنانه نقش کارگردان را به شکل جلوه‌گرانه و مؤکدش حذف می‌کند.
دوربین ‌او نظاره‌گر است (بی‌آنکه تبدیل به یک گزارش تصویری فاقد خلاقیت شود) و به شکلی هنرمندانه موفق می‌شود وارد حریم خانواده‌های ایرانی شود، چالشی را به نمایش بگذارد و به ستایش عشق و اخلاق بپردازد.

نمونه مثال‌زدنی کارگردانی اسعدیان پایان‌بندی فیلم است؛ جایی که سیدرضا پشت در کلاس استاد اخلاق، نشسته است، قرینه سکانسی که با پسر نوزادش سر کلاس آمده بود. این‌بار پسرش هم همراهش نیست ولی باز ترجیح می‌دهد پشت در بنشیند.

صدای حاج‌رحیم استاد اخلاق به گوش می‌رسد؛ صدایی مهربان و تأثیرگذار که از معنویت می‌گوید و جملاتی را به زبان می‌آورد که با آنکه مشحون از پیام‌های اخلاقی‌ هستند ولی تماشاگر آنها را شعاری نمی‌پندارد چون مسیر در طول فیلم به درستی طی شده و این صدا روی تصاویری قرار گرفته که حاصل نگاهی هنرمندانه است. طلبه‌ای می‌خواهد وارد کلاس شود کفش‌هایش را از پا درمی‌آورد. سیدرضا گرد و غبار کفش‌ها را می‌زداید و بعد شروع به مرتب‌کردن باقی کفش‌ها می‌کند؛ یک کنش تصویری به ظاهر ساده ولی
 به شدت هوشمندانه و سینمایی که عیار بالای کارگردانی طلا و مس را نمایان می‌کند. فیلم از این لحظه‌های سینمایی کم ندارد.

ستایش انسان

در« طلا و مس» طلبه جوان برای خواندن درس اخلاق به تهران آمده و چنان سرش در کتاب است که تقریبا به هیچ چیز دیگر توجه ندارد. با جدی‌شدن بیماری ام‌اس همسر، ناخواسته موقعیتی پیش می‌آید تا سیدرضا به درک تازه‌ای از اخلاق برسد؛ اخلاقی که در پیوند با مناسبات جامعه، عرفی می‌شود و این عرفی‌شدن نه‌تنها به تزلزلش نمی‌انجامد که غنی‌‌ترش نیز می‌کند.سیدرضا اخلاق را نه از کتاب که از دل زندگی می‌آموزد؛ یاد می‌گیرد که آدم‌ها را ببیند، برخی انگاره‌های ذهنی‌اش را تغییر دهد و عاشق همسرش شود.«طلا و مس» به شکلی هنرمندانه به ستایش از انسان، اخلاق و عشق می‌پردازد؛ همه کارهایی که سینمای جعلی معناگرا می‌خواهد انجام دهد و نمی‌تواند و در چنین شرایطی است که «طلا و مس» ارزشی مضاعف می‌یابد.

کد خبر 107879

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز