شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۶:۲۹
۰ نفر

حمید رضا امیدی سرور: بالاخره سینمای ایران هم صاحب یک فیلم نوآر به معنی واقعی کلمه شد!

این واقعا جای تبریک دارد چراکه در این فضای ملال‌انگیز و درمیان ژانرهای تکراری،  پیدا شدن سروکله فیلم‌هایی که به ژانرهایی فراموش شده در سینمای ما تعلق دارند واقعا اتفاق محسوب می‌شود؛ مخصوصا اینکه «کیفر» فیلمی ا‎ست دارای تشخص و  نشان دهنده اینکه کارگردان و دیگر عوامل سازنده فیلم کار خود را جدی گرفته‌اند و اگر کیفر حسابی تماشاگر را کیفور می‌کند، به‌خاطر همین است. این اتفاق هم مدیون فیلمسازی ا‎ست که اغلب با آثارش ما را متعجب کرده‎ است؛  چه آن هنگام که با یک پیشینه موجه سریال‌سازی در تلویزیون به سینما رفت و فیلم بی‎اهمیتی مثل «ازدواج به سبک ایرانی» را عرضه کرد و چه آن زمانی که با ادامه توفیق خود در تلویزیون دوباره به سینما آمد و فیلم قابل قبول «پستچی همیشه سه بار در نمی‌زند» را ارائه کرد و البته چه حالا که با فیلم خوب و در خور اعتنایی مثل کیفر دوباره ما را متعجب کرد.

از نمایش عروسی و صحنه آواز و مجالس مشابه در فیلم‎های سینمای ایران خاطره خوبی نداریم. هنوز هم بسیاری از فیلم‌های به اصطلاح بدنه‎ای ایرانی برای اینکه جنس‎شان برای جذب مخاطب جور باشد،  بی‎ربط و باربط یک مجلس عروسی،  برای فیلم‎شان تدارک می‎بینند با کمی آواز و البته رقص مردانه؛ برای اینکه در روحیه مخاطب تأثیر مثبت بگذارد! اما در کیفر اگر بناست فیلم با یک مجلس عروسی شروع شود همه چیز حکایت دیگری دارد؛ تصویر آن کودک غرق در خواب را به یاد بیاورید که به زور بلندش می‎کنند که با هنر خود مجلس را گرم کند؛  کودکی که حین رقص می‎گرید و اشک‎هایش جاری ا‎ست! همین صحنه کافی‎ است که بدانیم با فیلمی دیگرگونه روبه‌رو هستیم و هیچ بعید نیست شادی اولیه آن با تلخی و سیاهی بسیار ادامه پیدا کند،  چنان که همین گونه نیز می‎شود. فیلمساز در همین مجلس عروسی سکانس افتتاحیه‎ای می‎سازد که نه تنها قصه فیلم که پرداختن به شخصیت‎ها و روابط میان آنها کلید می‎خورد و تا انتهای فیلم هم ادامه پیدا می‎کند و لحظه‎ای هم یقه تماشاگر را رها نمی‎کند.

کیفر از نوع آثاری نیست که بتوان با بغل‌دستی گپ زد، یا اگر چشم‌ها گرم شد یک چرت کوتاه خوابید یا حین تماشای فیلم عنان ذهن را آزاد کرد تا به هرسو که می‌خواهد بتازد و سرانجام هم چیزی را از دست نداد.

کیفر از همان آغاز نشان می‎دهد که تماشاگری شش‌دانگ می‎خواهد که لااقل برای یک ساعت و نیم فکر و ذکر دیگری نداشته باشد، جز تماشای این فیلم که اگر برای یک لحظه کوتاه هم ارتباطش با فیلم قطع شود،  بی‎شک چیزهایی را از دست خواهد داد؛ چرا که فیلمنامه کیفر،  فیلمنامه‌ای است محکم و با‌خط و ربط درست که ذره ذره و تدریجی به مخاطب اطلاعات می‌دهد؛  اطلاعاتی که در کل فیلم پراکنده شده‎اند، در سراسر حوادث و ماجرای فیلم و به اشکال مختلف خود را نشان داده و به تماشاگر منتقل می‌شوند؛ گاه به صورت دیالوگ،  گاه به صورت یک اتفاق،  یا حتی کنشی کوچک  یا در نهایت با جلوه‌های بصری و در قالب یک نمای کوتاه و با اشاره‌ای گذرا پیش‌روی مخاطب قرار می‌گیرند و همه و همه نیز در جای خود اهمیت دارند چرا که مجموعه این داده‎ها که برای درک زیر و بم فیلم به تماشاگر داده می‎شوند به دقت و ظرافت در یکدیگر تنیده شده‌اند و هر یک در جایی قرار گرفته‌اند که باید.

همین ساختار حساب شده روایی و مضمونی که پازل‌وار در کنار هم قرار گرفته شرایطی را به وجود آورده‎اند که نمی‎توان دست به تکه‌ای از ترکیب آنها زد و آن را جابه‌جا کرد در غیر این صورت ساختار به هم می‎ریزد.

کیفر از آن فیلم‌هایی‎ است که اگرچه به لحاظ فیلمنامه محکم و ساختار به هم تنیده و حساب‌شده‎اش نمونه‎هایی در سینمای ایران دارد اما آنچه باعث می‎شود تا این اندازه تماشاگر را ذوق‎زده کند بدان دلیل است که از این نمونه‎ها لااقل در سینمای بدنه‎ای و مخاطب‌محور نداشته‎ایم؛ فیلمی که برای مخاطب قصه می‎گوید،  قصه‎ خوبی را به خوب تعریف می‎کند و تنها چیزی که می‌خواهد از مخاطب توجه و دقت  است و جالب اینکه نویسنده فیلمنامه و فیلمساز آن‌قدر هنر دارند که اغلب تماشاگران را در شرایطی قرار دهند که مجبور به دقت کردن باشند.

کیفر،  فیلمی خوش‌ساخت است البته این نکته‌ای نیست که در آثارحسن فتحی،  اعم از سریال‎های تلویزیونی و آثار سینمایی او تازگی داشته باشد،  او حتی در فیلمی مثل ازدواج به سبک ایرانی بارقه‎هایی از خود به نمایش می‎گذارد که نشان دهنده فیلمسازی مسلط و تواناست که از قضا فیلمنامه‌ای کم‌مایه را برای ساخت در دست گرفته اما در کیفر با توجه به کیفیت فیلمنامه‌ای که دارد بستری فراهم آمده تا او هنرش را آنگونه که شایسته است به نمایش بگذارد.کیفر تا اندازه زیادی وامدار و مدیون فیلمنامه خود است اما این همه ماجرا نیست  تا آن را صرفا فیلم فیلمنامه بنامیم. فتحی در کسوت فیلمساز هم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد مخصوصا که در جای جای فیلم به میزانسن‎هایی بر می‎خوریم که تأثیر صحنه‎هایی را که به روی کاغذ آمده چند برابر می‎کند.

به یقین فتحی در حد بضاعت خود از کنار چیزی ساده نگذشته است.  فیلمی در این سطح که قرار است یک الگو و نمونه برای همتایان خود محسوب ‎شود باید همه چیزش خوب باشد،  از فیلمبرداری گرفته تا تدوین،  موسیقی و البته بازی‌ها. همه اینها نیز در کیفر در سطحی بالاتر از استاندارد سینمای حرفه‎ای ایران قرار می‌گیرند.

 فیلم یک جمشید هاشم پور فوق‌العاده دارد که نقش یک بزن بهادر پابه سن گذاشته و ترک‌خورده را عالی ایفا می‎کند و البته یک مصطفی زمانی که باوجود پیشینه ناامید کننده‎ای چون یوسف پیامبر،  نشان می‎دهد اگر فیلم خوب باشد او هم توانایی و استعداد همراهی با آن را دارد.

کیفر،  شخصیت‎های متعدد دارد که اغلب نیز از حضوری مؤثر در روند فیلم برخوردارند؛  آدم‌هایی که در طول فیلم و به شکلی تدریجی در موقعیت‌های مختلف پرورش یافته و به تماشاگر شناسانده می‌شوند؛  شخصیت‌هایی خاکستری که به مدد بازی‌های خوب هنرپیشگانش به‌درستی از کار درآمده‌اند و حضوری به قاعده دارند؛ همان‌قدر که باید باشند و دیالوگ‎هایی که از زبان آنها می‎شنویم متناسب با چند و چون آنهاست.

دیالوگ‌های فیلم همانند اغلب کارهای فتحی بسیار خوب نوشته شده‌اند که
هم ترکیب واژگانی جذابی دارند و هم متناسب با چند و چون شخصیت‌ها و موقعیت‌های روایی فیلم هستند بنابراین درست در جای خود می‌نشینند و گاه کیفیتی دو پهلو پیدا می‌کنند و به نکته‌ای ارجاع می‌دهند که دلالت بر منطق درونی و اجزای مختلف روایی فیلم دارد و حتی زمانی چنان طلایی جلوه می‌کنند که می‎توان آنها را در زمره دیالوگ‌های ماندگار به ذهن سپرد.

کیفر یکی از آن درام‌های نوآر معمایی‎ است که در سینمای ایران همیشه جای خالی آنها احساس شده؛  فیلمی که در هوای آثار نوآر سینما و ادبیات تنفس می‎کند و نشان می‎دهد اگر قریحه و ذوق باشد می‎توان نامتناسب‎ترین ژانرها با فضای فرهنگی و اجتماعی ایران را نیز برای ساخت فیلمی ایرانی و در فضایی ایرانی به‌کار گرفت. هرچند که در کیفر نیز لغزش‎هایی در این زمینه دیده می‎شود اما حاصل کار آن‌قدر دیدنی هست که بتوان از این اندک ناهمخوانی صرف نظر کرد.  نمونه‎اش برقراری مسابقات بکس چینی در مکانی متروکه است که برای فیلمی در جغرافیای ایران غریب می‎نماید و ظاهرا میل به داشتن قهرمانی کتک‌خورده باعث شده چنین صحنه‎ای در فیلم تدارک دیده شود اما با این حال اجرا  آن‌قدر خوب از کار در آمده که زیاد توی ذوق نزند.

به هرحال به سنت بسیاری ازآثار نوآر،  قهرمان فیلم بر اثر یک اتفاق راه می‌افتد تا حقیقت را دریابد و بعد وقتی قصه پیش می‎رود و نقاب از چهره آدم‌هایی که دوره‎اش کرده‌اند،  کنار رفته و صورت واقعی آنها آشکار می‎شود،  تازه درمی‌یابد که چقدر تنهاست. فیلمنامه کیفر از الگوی سفر در داستانگویی بهره می‎برد؛ سفر قهرمان فیلم به دل حادثه و عطش او برای کشف واقعیتی که لحظه لحظه پیچیده‌تر شده و در عین حال سیاه‌تر نیز جلوه می‎کند.
بازی‌ای در پیرامون این شخصیت در جریان است که همه شخصیت‌ها در آن شرکت دارند و سهمی را بر عهده گرفته‎اند. در طول مسیری که به رمز‌گشایی از آن می‎انجامد،  مخاطب پا به پای قهرمان فیلم به حدس و گمانه‌زنی می‎پردازد با او فریب می‎خورد،  با او پی به واقعیت می‎برد و از این همراهی نیز لذت می‎برد.

شخصیت اصلی در پایان فیلم در نقطه‌ای قرار می‌گیرد که واقعا از جنبه‌های گوناگون با نقطه آغازین فیلم متفاوت است؛ نه‌تنها به‌دلیل دریافت تازه که از آدم‌های پیرامون خود دارد،  بلکه به لحاظ بار روانی‌ای که بر ذهن او سنگینی می‌کرده و در این رهگذر، فوران کرده و او را به آرامش می‎رساند؛ نگاه او به دختری که هانیه توسلی نقش‌اش را بازی می‎کند، در سکانس پایانی فیلم به یاد بیاورید.

در سینمایی که بر مدار کلیشه‌های مستعمل و فرسوده می‌گردد و جریان مسلطش بر تولید انبوه کمدی‌های نازل و سخیف بنا شده است، ساخته شدن فیلمی چون کیفر را باید غنیمت دانست. کیفر به مخاطب و شعور او احترام می‎گذارد و از این رو تماشاگر جدی را نیز وادار به احترام می‎کند و این  نمونه خوبی در سینمای ایران برای این ایده است که اگر می‌خواهی تماشاگر تو را دست‌کم نگیرد،  تو هم او را دست‌کم نگیر!

کد خبر 109957

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز