ندا رجبی: منوچهر محمدی ازجمله تهیه‌کنندگانی است که معمولا به تولید فیلم‌های متفاوت علاقه‌ نشان می‌دهد.

مروری بر آثاری که محمدی تهیه‌کننده‌اش بوده از نوعی نگاه و سلیقه فرهنگی خبر می‌دهد که در عین رعایت استانداردهای سینمایی و مقوله جذابیت، می‌کوشد تا حرفی نیز برای گفتن داشته باشد؛ هرچند یکی دو استثنا نیز در کارنامه محمدی به‌چشم می‌خورد که باید آنها را حاصل شرایط نامطلوب سینما دانست. جالب اینکه محمدی درست پس از فیلم ناامید‌کننده‌«ده‌رقمی»‌ (که کارگردان آن نیز اسعدیان بود)، «طلا و مس»‌را تهیه کرده که یکی از بهترین فیلم‌های سینمای ایران در سال‌های اخیر به‌شمار می‌آید. طلا و مس‌ همچنین سه‌گانه محمدی درباره روحانیت را نیز کامل می‌کند. طلا و مس فیلمی است که اندیشه و ذهنیت تهیه‌کننده کاملا در آن بازتاب‌یافته است؛ طرح مفاهیم دینی و مذهبی در دل داستانی ساده و با رویکردی انسانی که اتفاقا فیلمنامه‌اش را نیز پسرش حامد محمدی نوشته است.

  • شما همیشه از تهیه‌کنندگانی بوده‌اید که دغدغه‌ فرهنگی دارند و بازخورد فیلم از این جهت برایتان ارزشی کمتر از بازگشت سرمایه نداشته است.

 چه فایده؟ (می‌خندد)

  • گذشته از شوخی انگار واقعا فایده ساخت فیلم ارزشمند روز به روز کمتر می‌شود.

سینما برای من بستری است که دغدغه‌های شخصی‌ام را که مسلما از شرایط اجتماعی تأثیر می‌پذیرد بتوانم مطرح کنم. بنابراین اگر سراغ آن جنس از موضوعاتی می‌روم که با روش معمول و جاری سینما تفاوت دارد خیلی جای تعجب ندارد. به هر حال دلمشغولی‌هایی دارم که فکر می‌کنم زبان سینما این امکان را می‌دهد که بشود این دلمشغولی‌ها را بیان کرد و تأثیرگذار هم بود که اتفاقا فکر می‌کنم مردم هم به‌خوبی این را می‌فهمند و ارتباط برقرار می‌کنند؛ این یک سوی قضیه است. سوی دیگر این است که ما دچار یک هرج‌ومرج فرهنگی شده‌ایم و این جای تردید ندارد. پس وقتی که سینما به حال خودش رها می‌شود و دیگر هیچ نظارت، برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی‌ای در اداره سینما وجود ندارد، طبیعی است که یک‌سری افراد سعی کنند کوتاه‌ترین راه را انتخاب کنند که البته پرمنفعت‌ترین راه هم باید باشد.

به‌نظر من فرقی نمی‌کند که شما راننده تاکسی باشید یا یک مغازه‌دار یا فیلمساز. به هر حال دو جور می‌توانید عمل کنید؛ یکی اینکه کم‌فروشی کنید و هر کالایی را با هر عیب و نقصی به مردم بدهید و از این رهگذر فکر کنید سر مردم کلاه گذاشته‌اید و منفعتی کسب کرده‌اید یا اینکه احترام به مردم در کارتان مدنظر باشد. من هم سعی کردم؛ نمی‌گویم موفق بودم اما کوشیدم تا جایی که از من برمی‌آید کم نگذارم. ممکن است در فرایند زمان کار به جایی برسد که بگویند این عیب و نقص‌ها متوجه فلانی هم هست اما واقعیت این است که می‌خواستم این اتفاق نیفتد.

یک دوره‌ای سینمای ایران روی‌آورد به فیلم‌هایی که یک بخشی از آن خارج از کشور ساخته  می‌شد، ما هم در آن برهه فیلم «از کرخه تا راین» را ساختیم و فکر می‌کنم در آن فیلم ما در بحث دفاع مقدس کم نگذاشتیم، یا  «بازمانده»،  در مقایسه با فیلم‌های تبلیغاتی‌ای  که درباره فلسطین ساخته شد،  تلاش کردیم فیلم شعاری‌ای نباشد. برای من تلویزیون با سینما فرقی نمی‌کند.

«خاک‌سرخ» یکی از سخت‌ترین نمونه‌های تلویزیونی‌ای بود که ساخته شد. ارتفاع‌پست، زیر نور ماه، مارمولک و... سعی کردم هرکدام به نوعی این خصوصیت را داشته باشد و این حساسیت را همیشه نسبت به هر کاری که تهیه کرده‌ام دارم که فکر کنم این آخرین کاری است که انجام می‌دهم و باید تا جایی که می‌توانم درست‌ترین کار ممکن بشود و این خیلی بر کارم تأثیر داشته. اما اینکه تا کی این روندی که پیش گرفتیم دوام بیاورد، نمی‌دانم چون معمولا کسانی که خلاف مسیر آب شنا می‌کنند حتما تا یک جایی توان دارند و می‌توانند ادامه بدهند. اینکه ما تا کجا می‌توانیم ادامه بدهیم برای خود من هم قابل پیش‌بینی نیست. ولی واقعیت این است که آنچه فعلا سکه رایج سینمای ایران است همین است که شما فیلمی بسازید که هیچ دغدغه‌ای در آن مطرح نباشد و به هیچ موضوعی نپردازید.

  • بدون بو و خاصیت.

بله. تصویری کاریکاتورگونه از شرایط اجتماعی که نه آدم‌هایش را به‌جا می‌‌آورید، نه موضوع‌ و نه حوادث را می‌فهمید و صرفا برای سرگرمی و خنداندن مردم، فیلم تولید می‌کنید که اینجور فیلم‌ها البته کارشان راحت‌تر پیش می‌رود، بدون دردسرترند و حتی مشمول حمایت‌های مختلفی هم می‌شوند، در حالی‌که در مورد فیلمی مثل طلا و مس‌ نه‌تنها حمایتی صورت نمی‌گیرد بلکه اگر دستشان برسد از باب حسادت کارشکنی و سنگ‌اندازی هم می‌کنند.

  • نهادهای فرهنگی هم که فقط یک عنوان هستند.

بله. نهادهای فرهنگی که اتفاقا متولی چنین بحث‌هایی هستند فقط درحد عکس یادگاری با این نوع فیلم‌ها ظاهر می‌شوند و به هیچ وجه حمایتی به جهت اینکه این‌جور فیلم‌ها رواج پیدا کند صورت نمی‌گیرد  بلکه اگر کاری هم از دستشان برآید برای نادیده‌گرفتن و حذف‌کردن انجام می‌دهند. انگار فقط برای پزدادن در محافل و مجالس، این نوع فیلم‌ برای آقایان مسئول فرهنگی کشور مهم است وگرنه  به مقام عمل که می‌رسد هیچ خبری از حمایت و پشتیبانی نیست.

این را برای طلا و مس نمی‌گویم، اما اگر آقایانی تشخیص می‌دهند آن سینمای مبتذل به نفع فرهنگ کشور نیست طبیعتا شما باید این را در عملکردشان ببینید  اما در عملکردشان شما هیچ نوع زاویه و نگرشی که منجر به ساخت فیلم‌هایی مثل «طلا و مس» شود نمی‌بینید و البته لحظه‌به‌لحظه فضا برای امثال بنده و سازندگان کارهایی از این دست سخت‌تر می‌شود و مطمئن باشید این  کسانی که از این‌جور کارها می‌کنند تا یک جایی می‌توانند ادامه حیات بدهند. تعجب نکنید اگر روزی دیدید که من هم به جرگه مبتذل‌سازان پیوستم؛ چون شرایطی که به وجود آورده‌اند نشان می‌دهد که راه دیگری به جز این پیش ‌روی هنرمندان سینما نیست.

  • اما فیلم‌هایی که شما تهیه کرده‌اید اکثرا هم ارزش فرهنگی و ساختار هنرمندانه داشته‌اند و هم مورد استقبال مخاطب قرار گرفته‌اند. این بهترین مسیری است که به پیشرفت سینما کمک می‌کند اما تهیه‌کنندگی در سینمای ما تبدیل به یک بیزینس برای تاجران تنبل شده است.

بله و این مشکل حل نمی‌شود تا اینکه شرایط تغییر کند چون تا امروز به گونه‌ای پیش رفته که همه چیز دست به دست هم داده که مخاطب ایرانی را سهل‌پسند کند و اگر خدای‌‌نکرده این ذائقه به همین ترتیب ادامه پیدا کند دیگر طبعا شرایط برای فیلم‌هایی که واجد ارزش‌هایی باشند روزبه‌روز سخت‌تر خواهد شد و ما باید  به طور جدی نگران باشیم در این زمینه که مردم چه اتفاقی برایشان افتاده که در رابطه با این نوع فیلم رغبت چندانی نشان نمی‌دهند. به نظر من این احتیاج به آسیب‌شناسی و بررسی همه‌جانبه دارد. در مرحله اول مسئولان فرهنگی از حد شعار خارج شوند و وارد حیطه عمل شوند. من فکر می‌کنم سینما یک سرمایه ملی است که الان به‌شدت در خطر است و بازار نمایش خانگی به گونه‌ای پیش می‌رود که نمایش فیلم در سینما تبدیل به تیزر تبلیغاتی شده است.

دوستی که در این عرصه شخص دردمندی بود عنوان کرد که دیگر سوپرمارکت‌ها تصمیم می‌گیرند چه فیلمی ساخته شود و این پایان کار سینماست و خیلی جای نگرانی دارد که فرمان تولید صادرشدن از سوپرمارکت‌های موادغذایی شروع شود. من به هیچ وجه با سینمای مفرح و سرگرم‌کننده مخالفتی ندارم اما اینکه ما بتوانیم فیلمی بسازیم که هم دارای ویژگی‌های فرهنگی باشد و هم بتواند مخاطب را جذب کند نیاز به یک بازنگری در قوانین و مقررات‌مان دارد. الان شرایط طوری است که در حوزه ممیزی به محض اینکه فیلمی حاوی یک دغدغه اجتماعی باشد با بیشترین مشکل و حساسیت با آن مواجه می‌شوند؛ مثل معلمی که احساس کند این 10تا شاگرد که دیگر درس نخوانند، اینها را رها کنیم اما آن 10 تا که درس خوانند، پوست کله‌شان را بکنیم که حتما کنکور قبول شوند.

  • برسیم به فیلم طلا و مس که یکی از چند فیلمی است که قرار بوده فرش ایرانی هم در آن نقشی داشته باشد.

در مورد فرش چند سال پیش دکتر فرجی که به ریاست مرکز ملی فرش منسوب شدند و به نظرم شناخت دقیق و درستی از رسانه سینما و تلویزیون داشتند دعوتی کردند از من که در ساخت و راه‌اندازی یکسری پروژه‌ها در این حوزه مشاوره و کمک بدهم. اولین گام پروژه‌ای بود که 15‌کارگردان صاحب ‌نام آمدند در قالب یک فیلم به اسم فرش ایرانی هر کدام فیلمی کوتاه ساختند که به نظرم جزو مجموعه‌های موفق و به‌یادماندنی سینماست که فیلمسازانی ازجمله کیارستمی، مجیدی، خانم بنی‌اعتماد و بسیاری بزرگان سینمای ایران که درگیر پروژه‌ای نبودند در فراغت آمدند یک گوشه از کار را گرفتند و این فیلم ساخته شد.

بعد از آن هم قرار شد چند کار برای تلویزیون انجام شود که منجر شد به 3 پروژه که «ده‌رقمی»، «آخرین گره خورشید» و «رنگ و ترنج» بودند که 2تای آخری تله‌فیلم‌هایی بودند که خیلی از اندازه و قواره تله‌فیلم‌های مرسوم سازمان بالاتر بودند و جای تأسف دارد که ما دوست داشتیم اینها جای ده‌رقمی اکران شوند ولی عملا همان فضایی که گفتیم منجر شد به اینکه ده‌رقمی اکران شود!

در درگیری تولید آنها بود که من ایده‌ای را که از زمان «مارمولک» داشتم یکجوری پیوند دادم به این بحث و آقای اسعدیان هم فکر را پسندیدند به عنوان کار چهارمی که می‌توانست در قالب سینمایی ساخته شود. این طرح توسط حامد محمدی(پسرم) نوشته شد و بارها تغییر کرد و با آقای اسعدیان درباره‌اش حرف زدیم تا تبدیل به فیلمنامه شد و آن دو فرازی که معلم اخلاق در حوزه علمیه صحبت می‌کند را هم آقای سیدمهدی شجاعی نوشتند و قلم ایشان است با صدای اسماعیل خلج.

  • با توجه به بازخوردهایی که فیلم مارمولک به تهیه‌کنندگی شما در پی داشت که در آن هم مثل طلا و مس یک روحانی قهرمان فیلم بود، از بابت پرداختن به این قشر نگران نبودید؟

برای ما در فیلم طلا و مس روحانی بودن شخصیت‌مان مسئله نبود؛ ما اصلا می‌خواهیم بگوییم ما قبل از اینکه روحانی باشیم، فیلمساز باشیم، هنرمند باشیم، مدیر باشیم یا سیاستمدار باشیم انسان هستیم و قطعا انسان منهای تمام تفکراتی که درباره‌اش داریم با یک شاخصه‌هایی در ذهن ما می‌آید که باعث تفاوتش با حیوان است و در اخلاق معنا می‌شود.

حتما شنیده‌اید که می‌گویند در فلان‌جا اخلاق جنگل حاکم شده؛ یعنی مهم نیست چه می‌کنی و برای ادامه بقا هر کاری مجازی انجام بدهی و به نظر من باید به حال جامعه‌ای گریست که در آن اخلاق و رفتار جنگل حاکم باشد. قصه طلا و مس قصه ازخودگذشتن است و این تحول و ازخودگذشتگی مسلما مس وجود آدمی را تبدیل به طلا می‌کند که نایاب است. ما راجع به این کمیابی حرف می‌زنیم و نگاهی که آقای اسعدیان داشته به این فیلم و در تمام آن جاری کرده یک نجابت است که در همه لحظات و در چهره معصوم بازیگرانی که انتخاب کرده شاهدیم.

  • جالب است که فیلم با توجه به ساختارش چندان به گیشه چشم ندوخته و حتی تمایلی به استفاده از چهره‌های پرطرفدار این‌روزها هم نداشته؛ مخصوصا از جانب شما که تهیه‌کننده فیلم هستید و معمولا تهیه‌کنندگان فیلم در این مورد اصرار می‌کنند.

من نه‌تنها اصراری نداشتم بلکه مراقبت می‌کردم که این اتفاق نیفتد. یعنی اگر کارگردان (که او هم مسلما چنین دیدگاهی نداشت) هم اصرار می‌کرد من مخالفت می‌کردم چون درست مثل ساختمانی است که حالا چون من احساس کنم می‌شود یکجوری مشتری بیشتری داشته باشد نمای آن را که شیشه‌ای بوده تغییر دهم. مثل همان چیزی که الان در معماری ما اتفاق می‌افتد. یعنی وقتی معماری ما می‌افتد دست بسازوبفروش‌ها می‌بینیم که در وسط تهران ساختمانی ساخته شده با نمای یونانی! این ممکن است در نظر اول توجه ما را جلب کند اما مال ما نیست؛ تقلبی و عاریتی است و وقتی وارد می‌شوی می‌بینی اجزای درونی ساختمان هیچ ربطی به نمای بیرونی ندارد.

ما هم اگر از چهره‌های سرشناس فیلم‌های تجاری برای این فیلم استفاده می‌کردیم بزرگ‌ترین خطا را مرتکب شده بودیم در ساختار این فیلم؛ به همین دلیل من مراقبت کردم و آقای اسعدیان هم این حساسیت را داشت.

کد خبر 108441

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز