جمعه ۱۰ آذر ۱۳۸۵ - ۱۴:۲۹
۰ نفر

مهشید باستانی پورمقدم: شتاب تغییرات دنیای امروز، باعث شده است روند حرکتها خطی نبوده و الزاماً آینده در راستای گذشته نباشد.

از سویی، تجارب گذشته زمانی می‌تواند چراغ فراروی آیندگان باشد که رفتارها و اتفاقات، تکراری و قابل پیش‌بینی باشند. یکی از زمینه‌های پرچالش امروز جوامع، ‌مدیریت است و چگونگی مدیریت بر نهادها و سازمانها نیز موضوع روز در بسیاری از محافل علمی در میان اندیشمندان است. از آنجایی که بسترسازی به منظور رفع مشکلات و موانع رشد سازمان‌ها اصولاً با تغییرات بنیادی زمانبر و هزینه‌ساز امکان‌پذیر نیست مدیران به تفکر درباره آسانترین و بهترین راه‌کارها برای رشد و توسعه سازمانهای خود می‌پردازند. محیط‌های سازمانها نیز همانند محیط‌های اجتماعی پیاپی در تلاطم و تغییرند و دریافت‌های گوناگونی که برای مدیریت بر سازمانها عرضه می‌شوند، پیوسته رو به کاستی و نارسایی‌اند.
مدیرانی که متفکرانه می‌اندیشند و همواره دغدغه سازمان را در سر می‌پرورانند، همیشه در پی کشف این نکته‌اند که چه رویه‌هایی را به‌کار ببرند تا کارمند و کارکنانشان همواره شخصیت واقعی خود را ابراز کنند و رفتاری متناسب با سطح سازمان خود بروز دهند.
مدیران مؤثر علاوه بر رهاسازی خود از محدوداندیشی تلاش می‌کنند به محیط‌های وسیع‌تر از سازمان خود فکر کنند و علاوه بر دغدغه‌های مربوط به مسئولیت سازمانی خود، به مسئولیت‌های اجتماعی نیز می‌اندیشند و نسبت به رویدادها و اتفاقات پیرامون خود حساسیت‌های خاصی از خود نشان می‌دهند و از تماس رویدادها تا حد امکان به نفع سازمان و افراد آن بهره‌برداری می‌کنند. اما کدام گروه از کارکنان شایستگی‌های لازم را دارند؛ کدام دسته از آنان مدیر را در جهت رسیدن به اهداف درون و برون سازمانی کمک بیشتری می‌کنند؟ شاید منظور از اهداف برون سازمانی برای مدیران برای همه واضح نباشد!‌ گسترش و توسعه روزافزون مسایل مربوط به سازمانها سبب می‌شود که مدیران از جزئی‌نگری و محصور شدن در اهداف درون سازمانی‌ رهایی یافته و اهداف جامعه و کشور را در ابعاد وسیع فراروی خود قرار می‌دهند. احساس مسئولیت برای مدیران، دیگر فقط مربوط به کارکنان تحت پوشش نیست و از لغات سطحی و صرف نظیر نظارت، کنترل و... نمود بیشتری پیدا کرده و خدمت به مردم و پاسخگویی و مهرورزی به عنوان یک وظیفه و یک امر خطیر مورد توجه مدیران و مسئولان امروز قرار گرفته است.
مشکلات جامعه اکنون در تمامی سازمانها به عنوان بخشی از مشکلات عمده محسوب می‌شوند و مدیران با تمام وجود سعی می‌کنند به حل و فصل گوشه‌هایی از آنها بپردازند و بعضاً بخشی از امکانات مالی و انسانی خود را نیز در همین مسیر به خدمت بگمارند. کمک به حل مسائل و مشکلات گاهاً ملی نظیر آلودگی محیط و بعضاً بین‌المللی نظیر کمک به ‌آسیب‌دیدگان جنگی اعم از کودک و زن و مرد از جمله وظایف و تعهداتی است که سازمانهای هرچند نامرتبط تلاش می‌کنند در جهت حل رفع حداقل بخشی از آنها کمک‌رسانی نمایند.
در این مسیر و با این نگرش، کدام گروه از کارکنان در سازمانها می‌توانند بازوهای ‌توانمند و کمک‌های فکری مفید برای مدیران باشند. کدام دسته از کارمندان در جهت پیروزی و رسیدن به اهداف مدیران تلاش می‌کنند و به‌راستی مدیران چگونه می‌توانند پس از استخدام و جلب و جذب کارمندان آنهایی را که قابلیت و شایستگی‌های ویژه‌ای دارند نگهدارند و از خدمات آنها مدتها در جهت اهداف سازمان بهره ببرند.
بسیاری از مدیران صادقانه اذعان می‌کنند به‌درستی نمی‌دانند به‌رغم آگاهی از اهمیت حضور کارکنان هوشمند در سازمان، چگونه آنها را در سازمان نگهدارند؟ و به واقع اظهار می‌کنند راه و روش دقیقی برای شناسایی، نگهداری و تمرکز بر این دسته از کارکنان را تجربه نکرده‌اند.
کارکنان دلسوز و هوشمند در واقع خون سرخ و ارزشمند سازمانها محسوب می‌شوند که در صورت شناسایی و تقویت آنها قلب تپنده سازمان همواره بانشاط و سرزنده است و در صورت عدم شناسایی و کشف یا احیاناً اجحاف و کوتاهی در حق آنها سازمان، رمق و توان خود را روز به روز از دست می‌دهد.
مدیران برجسته گاهی برای کشف راه‌های علمی نگهداری کارمندان هوشمند به مهندسی دوباره سازمانها دست می‌زنند و با نوسازی و بازسازی روش‌ها و رویه‌ها در جهت شناسایی و نگهداری این گروه از کارکنان گام برمی‌دارند.
مدیران برجسته به دنبال کارکنان هوشمند می‌گردند و آنها را می‌یابند و تلاش می‌کنند با استفاده از بهترین راه‌ها، آنان را جذب و نگهداری کنند. آنان معمولاً بر اساس سطح درکشان از مسائل و مشکلات، به انتخاب استراتژی‌های مؤثر دست می‌زنند. هرچه مشکلات اجتماعی را بیشتر و عمیق‌تر درک کنند، استراتژی‌هایی که انتخاب می‌کنند، مشارکت جویانه‌تر است. آنان به دنبال کارکنانی می‌گردند که متعهد‌ترند و از مسئولیت‌ها نمی‌گریزند.
اصولاً سازمانها نیز مسئولیت‌هایی را برعهده دارند. مسئولیت‌های سازمانها در نوعی از تقسیم‌بندی‌ها به 4 دسته طبقه‌بندی می‌شود.
(الف) مسئولیت‌های ملی.(ب) مسئولیت‌های اخلاقی.(ج) مسئولیت‌های حقوقی. (د) مسئولیت‌های اقتصادی. سازمانها به‌طور اعم به عنوان نهادهای اجتماعی که فعالیتهایشان بر روی بخش‌های مختلف جامعه اثرگذار است، از مسئولیت‌های اجتماعی نیز برخوردارند.
مدیران هوشمند و مسئولانی که در رأس سازمانها مدیریت می‌کنند، می‌دانند که برای تصمیم‌گیریهایشان علاوه بر عوامل مؤثر اقتصادی و اجتماعی باید بصیرت کافی نسبت به عوامل بی‌شمار پیرامون خود داشته باشند و این امر تنها با داشتن کارکنانی آگاه و هوشیار میسور خواهد بود.
در شناخت کارمندان هوشمند و برجسته امروز شاخص‌های موفقیت دیگر صرف سودآوری آنان نیست، بلکه بسیاری از توانایی‌های آنان در قالب مهارت‌های به‌کار گرفته شده سنجیده می‌شود.
کارکنانی که از مهارت‌های ارتباطی، سیاسی، تحلیلی، اجتماعی و سایر مهارتها در کنار معرفت، شناخت، تجربه و دانش خود به نفع اهداف سازمان استفاده می‌کنند به‌مراتب موثرتر از کارکنانی هستند که روزها، ساعتها و دقایقشان را در سازمان به بطالت می‌گذرانند و اصولاً آهسته می‌روند و آهسته می‌آیند تا خطری تهدیدشان نکند.
مدیران نیز کارمندانی را که از هوشمندی لازم در گوش دادن به رهنمودها و راهنمایی‌ها برخوردار باشند و تمرکز بیشتری بر پیامدهای احساسی و مشارکت‌ها و مشاوره‌ها داشته باشند، ترجیح می‌دهند. بسیاری از مدیران در گزینش کارمندان و کارکنان خبره به هوشمندی آنها بهای بیشتری می‌دهند و طی یک برنامه منسجم و مدون می‌کوشند هوشمندی‌های نهفته آنان را به عمل و نتیجه تبدیل کنند ولی مراقبند با افزایش بی‌رویه توجه و اعطای اختیارات نامحدود به توان‌افزایی غیرعلمی آنان دست نزنند. زیرا این کار به نابودی ارزش‌های سازمان منجر می‌شود (و بر طبق یک اصل، لطف بیش از اندازه حق ایجاد می‌کند و سبب می‌شود آنان بی‌دلیل امتیازات بعدی را طلب کنند.)
مدیران کارآمد سعی می‌کنند هوشیارانه بر توانمندی‌های کارکنان تکیه و تمرکز نمایند و در حقیقت کاستی‌های آنان را مدیریت کنند و هوشمندی‌های اندیشیدن و کوشیدن را در تمامی کارکنان تقویت کنند.
مدیران موفق اصولاً بر توانمندی‌ها و نقاط قوت افراد تکیه و تمرکز می‌کنند و با تدبیر نقاط ضعف و کاستی‌های کارکنان (خصوصاً کارکنان شایسته‌تر) را شناسایی کرده و سعی می‌کنند تک تک افراد را به انسانهای کاملی تبدیل کنند تا هوشمندی‌های آنان در ابعاد مختلف بروز نماید.
همچنین تلاش می‌کنند در هریک از کارکنان انگیزه بیافرینند و در عمل به آنان بیاموزند چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنند و چگونه خود را باور کنند و نیروهای مثبت درون خود را چگونه آزاد نمایند و کاستی‌های خود را چگونه شناسایی کنند و چگونه و با استفاده از چه راه‌کارهایی به اصلاح آنها بپردازند و چه‌طور با کوشش و پایداری در به‌دست آوردن یک مهارت یا یک آگاهی تلاش کنند. مدیران بزرگ و برجسته همواره به فعال کردن کارمندان خود از بهترین راهها فکر می‌کنند و به هریک از کارکنان نقش‌هایی را می‌سپارند که برای انجام آن ساخته شد‌ه‌اند. کارکنانی را که سابقه حسابداری دارند به امور مالی و کسانی که شیفتگی کار اجرایی دارند، به کار اجرایی راهنمایی می‌کنند. کارهای بزرگ را به کارمندان بی‌مایه و کارهای کوچک را به کارکنان شایسته نمی‌سپارند. افراد پرتکاپو، خودباور و خوش‌سخن را که تیزبینی‌های ویژه‌ای هم دارند، برای برقراری ارتباط با سایر نهادها و حضور در مجامع ملی و بین‌المللی آماده می‌کنند و شجاعانه از آنان که نه دلسوزی دارند نه مایه‌ای در کار و تلاش و نه هوشمندی و علاقه‌ای اگر نقش مناسبی در سازمان نیافتند محترمانه عذرخواهی می‌کنند.
مدیران برجسته تک‌تک کارکنانشان را می‌شناسند و یا حداقل این اصل را مورد توجه قرار می‌دهند که هر انسانی، فرد ویژه‌ای است و با هر کسی، باید به روش خاصی رفتار کرد.
هریک از کارکنان افکار ویژه‌ای دارند و از این‌رو انتظارات نیز باید از آنان همان‌گونه باشد. از سویی وقت‌گذاری برای کارکنان نیز باید به میزان هوشمندی و بهره‌وری آنان باشد.
مدیران برجسته بیشترین وقت خود را با بهترین افراد خود می‌گذرانند. کارکنانی که برای پیشبرد اهداف سازمان و کارهای واگذار شده ناچار به سخت‌کوشی هستند پیوسته به مدیر و راهنمایی‌های او نیاز بیشتری پیدا می‌کنند و بدون پشتیبانی‌های مدیر ممکن است ضربه‌های سختی بخورند. پس بهترین مدیران، وقت زیادی را با کارکنان برجسته‌شان می‌گذرانند. از آنان می‌آموزند و به آنها آموزش می‌دهند و به‌جای بررسی و‌اماندگی‌ها، به پژوهش در برتری‌ها می‌پردازند.
کارکنان برجسته نیز همواره از حد میانگین گذشته‌اند و توان خود را در بسیاری از موارد نشان داده‌اند. آنان همیشه شایستگی خود را نشان می‌دهند و ثابت کرده‌اند که جای رشد فراوان دارند و خوب است که مدیران فکر و وقت بیشتری برای آنان صرف کنند.
مدیران مؤثر و برجسته، راه را برای پیشرفت کارکنان شایسته باز می‌کنند و اسباب رشد و تقدیر به‌موقع آنها را هموار می‌کنند و برای آنها ترفیع در نظر می‌گیرند و تمهیدات لازم جهت اعطای پاداش‌های درخور کارکنان تلاشگر را فراهم می‌کنند و در نهایت مدیران برجسته و مدبر می‌دانند هریک از کارکنان اکسیژن ویژه‌ای تنفس می‌کنند. آنچه برای یکی از کارکنان جان‌بخش و روح‌افزا است ممکن است برای دیگری خفه کننده باشد. باید با تنظیم نشست‌های منظم به بررسی ریزه‌کاری‌های سازمان و شناخت دقیق یکایک افراد دست بزنند و با توجه ویژه به چشم‌اندازهای جامعه و سازمان همواره از فرصت‌ها در شناسایی، جذب، نگهداری، رشد، توسعه و پرورش نیروهای سازمان به بهترین نحو استفاده کنند. 
کد خبر 9840

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز