اسدالله افلاکی: همزمان با روز جهانی مقابله با بیابانزایی( 27 خرداد) در همین صفحه گفت‌وگوی مفصلی به چاپ رسید که طی آن نظرات رئیس سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور در باره بیابانزایی و مسائل مرتبط با آن منعکس شد.

اما بیابانزایی آن قدر اهمیت دارد که هر چه به آن پرداخته شود کم است به‌ویژه آنکه در کشور ما سنتی وجود دارد که اغلب به مناسبت‌های مختلف به موضوعی پرداخته می‌شود و سپس مسئله به بایگانی سپرده می‌شود. از این رو، برخلاف این سنت نادرست، امسال چند گزارش به موضوع بیابانزایی اختصاص یافت که طی آن، این موضوع از زوایای مختلف در گفت‌وگو با صاحب‌نظران منابع طبیعی بررسی شد.

آنچه در پی می‌آید گفت‌وگویی است در باب بیابانزایی در ایران با مهندس ناصر مقدسی، معاون مناطق خشک و نیمه خشک سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور و هماهنگ‌کننده کنوانسیون مقابله با بیابانزانی در ایران که به نوعی مسئولیت مقابله با بیابان را برعهده دارد.

  • آقای مهندس، منتقدان می‌گویند بیابانزایی در کشور ما رشدی شتابناک دارد. به‌نظر شما این انتقادات تا چه اندازه درست است؟

پیش از هرچیز و بدون جانبداری باید در باره هر موضوعی به‌ویژه مقوله بیابانزایی در کشور با دید عالمانه به مسئله نگاه کنیم. بحث عالمانه می‌تواند نکات بسیاری را روشن کند. برای دستیابی به این هدف، نخست باید بررسی شود آمار و اطلاعاتی که در این زمینه مطرح می‌شود چه مبنایی دارد آیا مبتنی بر شاخص‌های فنی و علمی است یا برحسب حدس و گمان اعلام می‌شود.

  • سازمان برای بازسازی جنگل چه اقداماتی صورت می‌دهد؟

سازمان حداقل 30 تا 50 هزار هکتارتوسعه جنگل و پوشش گیاهی را در قالب طرح‌هایی چون زراعت چوب، نهضت سبز و جنگل کاری انجام می‌دهد.

  • اینکه در قالب آمار این اعداد اعلام شود یک بحث است اما اینکه تا چه اندازه این طرح‌ها ثمربخش بوده بحث دیگری است. براساس آنچه شما می‌گویید سالانه حجم قابل توجهی از عرصه‌های طبیعی اعم از جنگل و مرتع احیا و بازسازی می‌شود آیا اینها واقعیت دارد یا فقط روی کاغذ وجود دارد؟

سازمان جنگل‌ها طی 30 سال اخیر برای توسعه جنگل و فضای سبز، اعتبار می‌گیرد. همه این طرح‌ها و اعتبارات دریافتی، تعریف شده است. از آذربایجان تا یزد ما باید پاسخگو باشیم که غنی‌سازی‌، جنگل کاری، اصلاح مرتع و بیابانزدایی به چه میزانی صورت گرفته است. اینها شرح خدمات دارد شاخص دارد. اما اینکه چند درصد طرح‌ها و پروژه‌ها با موفقیت همراه بوده، ما درخت که می‌کاریم باید سالی 3 الی 4 بار آبیاری شود البته در زاگرس و البرز نیاز به آبیاری نیست. در‌صد موفقیت طرح‌های ما به‌طور نسبی در برخی استان‌ها خوب است. مثلا در منطقه طارم زنجان، با غنی‌سازی‌، جنگل‌های تنک از 10 درصد به 40 درصد افزایش یافته است. یعنی کار کیفی شده خیلی هم موفق بوده است. نمونه دیگر، سال گذشته در سیستان و بلوچستان که وضع بارندگی خوب بود در مناطق بیابانی حداقل 1500 هکتار جنگل کاری شد که موفق بود. اینکه می‌گویید آیا واقعا کاری شده؟ اگر قرار باشد ما اعتبار بگیریم اما نتوانیم فرسایش آبی و بادی را کنترل کنیم و طرح هایمان بی‌نتیجه باشد، پس واقعا سازمان چه می‌کند؟

  • به‌نظر شما چرا چنین تصوری نسبت به سازمان جنگل‌ها وجود دارد؟

مشکل پیچیدگی فرایندهاست. به این معنا که مثلا عامل تخریب در زاگرس به‌شدت فعال است. جنگل زاگرس تامین‌کننده بخش قابل توجه آب کشوراست. این جنگل به خاطر اجرای چند طرح عمرانی تخریب نمی‌شود این طرح‌ها ممکن است عامل 10 درصد تخریب‌ها باشد. مشکل اصلی نبود تعامل و همکاری بین بخشی است. برنامه‌ریزان توسعه باید فشار را از جنگل بردارند. ما می‌گوییم دام و تامین سوخت از پوشش گیاهی، جنگل را از بین می‌برد. بنابراین باید وارد یک مجموعه برنامه‌های توسعه‌ای منطقه‌ای و ناحیه‌ای بشویم. یعنی ابتدا مسئولان و بعد مردم باید متوجه جایگاه منابع طبیعی و اهمیت آن شوند. باید دریابند که شش میلیون هکتار جنگل زاگرس تامین‌کننده بیش از 40 درصد آب کشور است. تاسیسات عظیمی در این منطقه سرمایه‌گذاری شده به‌ویژه سدهای جنوب کشور با میلیاردها تومان هزینه در پایین دست احداث شده که وابسته به این جنگل است. ما معتقدیم الان سیاست‌های معرفی شده از سوی سازمان به روز است.

  • نمونه‌ای از این سیاست‌ها را مثال بزنید؟

برای نمونه اعتقاد ما براین است که باید در مناطق جنگلی زاگرس اشتغال و معیشت وابسته به جنگل را ساماندهی کنیم. در حال حاضر برداشت سقز از درخت بنه‌ای که سه سال است خشکسالی را تجربه می‌کند مثل مریضی است که از آن خون گرفته شود. این یک واقعیت است اما از سوی دیگر، زندگی جنگل نشینان به این سقز وابسته است ؛ پارادوکس را ببینید! واقعیت‌هایی از این دست بیش از هر چیز رویکرد عالمانه را در مباحث مربوط به جنگل خاطر نشان می‌سازد. براین اساس است که باید سازمان جنگل‌ها محور باشد. جنگل‌ها باید به سامان‌های مشخصی تقسیم شود؛ جنگل‌نشینان هم باید مدیر این سامان‌ها بشوند سپس برای آنها معیشت تعریف شود مثل صنایع‌دستی و انواع حرف دیگر اعم از صنایع سبک، صنایع مرتبط با گیاهان دارویی و صنایعی که بسیاری از اینها باید در بخش کشاورزی تعریف شود.

  • آیا تا‌کنون زمینه مناسب برای مشارکت مردمی به‌ویژه جنگل‌نشینان برای صیانت جنگل فراهم شده است؟

امروز یک جنگل نشین برای معیشت خود دو کار انجام می‌دهد یکی اینکه 40 الی 50 راس دام دارد و در نتیجه تا نهال می‌خواهد سر برآورد دام‌هایش آن را می‌خورند به همین دلیل ما در زاگرس زاد‌آوری نداریم. نهالستان ایجاد می‌کنیم بعد نهال را می‌آوریم در عرصه زاگرس می‌کاریم اما چرای دام امکان زادآوری را سلب می‌کند. وقتی نهال زادآوری طبیعی داشته باشد نشانه مطلوب بودن وضعیت جنگل است. دیگر اینکه جنگل‌نشینان بخشی از شاخه‌های درخت را قطع می‌کنند این بخشی از معیشت آنهاست که اصطلاحا به آن گلازنی می‌گویند. این نیاز به تشکل‌دهی و آموزش دارد. ما نمی‌توانیم یک شبه یک دامدار را عوض کنیم. و دست سازمان جنگل‌ها بسته است.

  • یعنی سازمان امکان آموزش را ندارد یا اصولا باید این امور در تعامل با دیگر سازمان‌ها انجام شود؟

اولین گام برای تغییر شیوه معیشت جنگل نشینان آموزش مهارت است. سازمان جنگل‌ها به تنهایی از عهده این کار برنمی‌آید. این کار سازمان فنی حرفه‌ای و وزارت کار است. اگر ما فکر کنیم که فقط سازمان جنگل‌ها متولی صیانت از جنگل است اشتباه کرده‌ایم. در نظر داشته باشیم که وقتی جنگل تخریب بشود دود آن به چشم همه خواهد رفت. وقتی آب نباشد همه مشمول جیره‌بندی می‌شویم. الان آب در رودخانه‌های دز و کرخه گل‌آلود است چرا؛ چون جنگل و پوشش گیاهی تخریب شده و از بین رفته. روان آب که راه می‌افتد تمام خاک را می‌شوید و با خود می‌برد.

  • نقش سازمان در این میان چیست؟

سازمان نسخه این کار را دارد ولی ابزارش محدوداست. ما باید بپذیریم منابع طبیعی در مقاطعی نیاز به استراحت دارد. الان جنگل و مرتع ما آسیب دیده است باید با سازوکاری علمی و با برنامه‌ریزی شرایط این استراحت فراهم شود تا زیستبوم‌های آسیب دیده ترمیم و بازسازی شود. طبیعت قدرت بازسازی اکوسیستم‌ها را دارد مشروط به اینکه زمینه آن فراهم باشد. نکته قابل توجه اینکه باید روی مسائل کلان متمرکز شد. روشن‌تر بگویم صیانت از منابع طبیعی در گرو توجه مدیریت کلان است ؛ تا منابع طبیعی جایگاه واقعی خود را باز نیابد و تا در سیاست کلان برای منابع طبیعی اولویت قائل نشویم نباید انتظار بهبود داشته باشیم. پرداختن به جزئیات گرچه کارساز است اما اثر چندانی ندارد.

  • با چه سازوکاری می‌توان به این هدف دست یافت؟

در حال حاضر پنج برابر جمعیت انسانی و 3 برابر جمعیت دامی مجاز در مراتع حضور دارند که باعث تخریب مراتع شده‌اند و این روند تخریب همچنان ادامه دارد. برای آنکه جنگل و مرتع فرصت بازسازی داشته باشند ضروری است جنگل نشینان وارد فعالیت‌های دیگر شوند. این تنها از طریق سازمان‌های بین‌بخشی و فعالیت‌های توسعه‌ای میسر می‌شود.

  • آقای مهندس اگر موافق باشید بحث‌مان را روی بیابان و بیابانزدایی متمرکز کنیم. برخی معتقدند بیابان‌های ما در حال گسترش است آیا به معنای ناتوانی ما در مقابله با بیابانزایی است؟

پیش از پرداختن به این موضوع فکر می‌کنم بهتر است ما نخست تعریفی از بیابان به دست بدهیم. هر زمینی کاربری خاصی دارد. یک زمین پوشش مرتعی دارد یکی دیگر پوشش گیاهی شورپسند. حال اگر هریک از اینها تنزل پیدا کنند در آن منطقه بیابانزایی اتفاق می‌افتد. با این تعریف تکلیف روشن است. کسانی که ادعا می‌کنند بیابان‌ها در حال گسترش است باید براساس شاخص و معیار و مقطع زمانی این گسترش را نشان بدهند. نمی‌شود بدون معیار و شاخص و برحسب حدس و گمان حرف زد. برای نمونه اگر در اصفهان از سال 80 تا 85 کلاس مرتع 3 ما‌ به 2 تبدیل شده باشد این به معنای کنترل بیابانزایی است؛ برعکس اگر از کلاس 2 به 3 رسیده باشد یعنی بخشی تبدیل به بیابان شده. این مسائل بسیار شفاف و با آمار قابل اثبات است. بیابان به این معنا نیست که عرصه‌ای به زمینی لم‌یزرع وخشک بدل شده باشد بلکه تغییر مطلوبیت و تقلیل کیفیت در یک عرصه به معنای بیابانزایی است. تعیین میزان بیابانزایی در یک عرصه نیاز به معیار و مقطع زمانی دارد.

  • به‌صورت جزئی‌تر به مسئله نگاه کنیم آیا به‌طور مشخص در سال گذشته بیابانزایی در منطقه‌ای اتفاق افتاده است؟

در سال گذشته عمده‌ترین عامل تاثیر‌گذار برتوسعه و پیشرفت بیابان، خشکسالی بود. نکته دیگر اینکه درسال گذشته به خاطر خشکسالی تعداد دفعات آبیاری بسیار بیشتر شد و هزینه هنگفتی بابت ترمیم مراتع و جنگل بر سازمان تحمیل شد. همانطور که پیش ازاین هم اشاره شد ارزیابی بیابانزایی نیازمند یک دوره بلندمدت است و تنها در مقاطع 5 و 10 ساله این امکان وجود دارد که البته این ارزیابی باید براساس معیارهای خاصی صورت بگیرد از جمله باید نخست نقشه پوشش گیاهی تهیه شود که خوشبختانه در حال تهیه است. اطلاعات مبنا، شاخص‌ها ومعیارهای اقتصادی و اجتماعی که باید به نقشه تبدیل شود
 از جمله موارد ضروری برای اعلام میزان بیابانزایی در مناطق مختلف است.

کد خبر 84310

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز