هر یک از ضرب‌المثل شیرین و پندآموز فارسی، حکایت و داستانی دارد که شنیدن آن به جذابیت مثل می افزاید و ماندگاری آن در ذهن شنونده یا خواننده را دوچندان می کند. اما بشنوید داستان ضرب المثل« آش نخورده و دهان سوخته» را که جالب و شیرین است.

آش نخورده و دهان سوخته

همشهری آنلاین- علی‌الله سلیمی: هر یک از ضرب‌المثل شیرین و پندآموز فارسی، حکایت و داستانی دارد که شنیدن آن به جذابیت مثل می افزاید و ماندگاری آن در ذهن شنونده یا خواننده را دوچندان می کند. اما بشنوید داستان ضرب المثل« آش نخورده و دهان سوخته» را که بسی جذاب و شیرین است.

آش نخورده و دهان سوخته

مرد پارچه‌فروشی در شهر مغازه داشت. شاگردی هم داشت که پسری مودب اما خجالتی بود. روزی پارچه‌فروش مریض شد و نتوانست به حجره‌اش برود. شاگرد او درِ حجره را باز و جلوی در را با آب و جارو تمیز کرد اما هر قدر منتظر ماند خبری از تاجر نشد. قبل از ظهر خبر رسید تاجر مریض شده است و او باید به سراغ دکتر برود. شاگرد در حجره را بست و رفت دارو خرید و موقعی که به خانه برگشت دیگر نزدیک ظهر بود. شاگرد قصد داشت دارو را تحویل بدهد و برگردد اما همسر تاجر به او خیلی اصرار کرد که برای ناهار بماند و همراهشان غذا بخورد. غذایی که همسر تاجر برای ناهار درست کرده بود، آش بود. همسر تاجر سفره را پهن کرد و روی سفره، کاسه‌های آش را گذاشت. تاجر برای شستن دست‌هایش به حیاط رفت و همسر تاجر هم به آشپزخانه رفت تا قاشق‌ها را برای خوردن آش بیاورد. شاگرد که خجالتی بود، با خودش فکر کرد بهانه‌ای بیاورد و برای خوردن ناهار نزد تاجر و همسرش نباشد و بگوید دندانش درد می‌کند. برای همین، دستش را روی دهانش گذاشت. موقعی که تاجر به اتاق برگشت و شاگردش را دید که دستش را روی دهانش گذاشته است به او گفت:«دهانت را سوزاندی؟ چرا در خوردن اینقدر عجله کردی، باید صبر می‌کردی تا آش سرد شود و بعد آن را می‌خوردی.» در این موقع همسر تاجر هم وارد اتاق شد و قاشق‌ها را آورد. به تاجر گفت: «چه می‌گویی تو؟‌آش نخورده و دهان سوخته؟ من تازه قاشق‌ها را آورده‌ام.»

کد خبر 818116

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار فرهنگ عمومی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha