یکشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۵ - ۱۲:۵۵
۰ نفر

دکتر احمد نقیب‌زاده*: جهتگیری جدی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به سوی کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین، نشان از قدرت فرامنطقه‌ای آن داشت. ایران در آفریقا و آمریکای لاتین با رقیبان سرسختی روبرو است.

در آفریقا استعمارگران اروپایی سابق برای خود امتیازاتی قائل‌اند. در آمریکای لاتین هر چند از گذشته حیاط خلوت آمریکا محسوب می‌شد، ولی به دلیل گستردگی منطقه و همچنین گرایش‌های ضدآمریکایی، برنامه‌های ایران می‌تواند با استقبال مواجه شود.

 پنج ‌شنبه 13 مهر ماه، دکتر منوچهر متکی در سخنرانی خود در مرکز مطالعات خاورمیانه خبر از جهتگیری جدی سیاست خارجی ایران به سوی کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین داد و به دنبال آن با خبر شدیم که دکتر منوچهر محمدی معاون ایشان هم سفر 20 روزه‌ای به آمریکای لاتین داشته‌اند تا جوانب امر را بررسی کنند و به طراحی سیاست مناسب این رویکرد بپردازند.

حتی خبر از آن است که معاونت جدیدی در وزارت خارجه برای امور آمریکای لاتین به وجود آیدکه البته لازم است پیش از ورود به عرصه عمل، ابعاد آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در توجیه این رویکرد باید به سیاست بسیاری از کشورهای جهان سوم در پنجاه سال گذشته اشاره کنیم که هر یک برای فرار از بن‌بست و خروج از دور باطل وابستگی، سال‌ها بر در ارباب بی‌مروت غرب نشستند و فرجی حاصل نشد.

کشورهای صنعتی از همان قرن نوزدهم در ممانعت سایر کشورها از دستیابی به صنعت پیشرفته، سیاستی منسجم و فعال و زیرکانه داشته‌اند و در این امر هیچ‌گونه اختلافی بین آن‌ها وجود ندارد.

انتظار این بود که ایران از همان آغاز انقلاب، مدبرانه به چنین سیاستی روی آورد و بخت خویش را در کشورهای جهان سوم و رو به توسعه آزمون کند. شکی نیست که این سیاست، مستلزم امکانات و توانمندی‌هایی است که بدون آن، مقصود حاصل نمی‌شود.

کشورهای عضو اکو و پدر آن  RCD یا سازمان همکاری‌های منطقه‌ای (به‌رغم چندین سال که از تولد آن می‌گذرد) هنوز میوه‌ای به بار نیاورده است، زیرا همه این کشورها تولیدکنندة مواد اولیه و مصرف‌کنندة تولیدات صنعتی هستند و در نتیجه نمی‌توانند مکمل اقتصاد یکدیگر باشند.

اما ایران چند سالی است که در پاره‌ای از حوزه‌ها به پیشرفت‌های قابل ملاحظه‌ای دست یافته است که از آن جمله است صنعت خودروسازی، تراکتور، سدسازی، پل‌سازی، جاده‌سازی و غیره. هم‌اکنون نیز شرکت‌های ایرانی در کشورهای همسایه فعالیتی چشمگیر دارند.

صنعت جوان ایران و توانمندی‌های این کشور در حوزه‌های یاد شده به‌راحتی می‌تواند بسیاری از رقبای جهان اول خود را به کنار زند و جای آن‌ها را بگیرد، زیرا هزینه‌ها بسیار پایین‌تر از چیزی است که در کشورهای صنعتی جریان دارد. در مقابل، ایران مواد مورد نیاز خود از محصولات کشاورزی و غیره را می‌تواند با قیمت مناسب از همین کشورها وارد سازد.

افزایش حجم مبادلات ایران و کشورهای در حال توسعه و افزایش صادرات ایران، چرخه تولید را در داخل فعال می‌کند و آثار اجتماعی و اقتصادی آن سریعاً به ظهور می‌رسد. اما ساده‌لوحی است اگر فکر کنیم به همین سادگی و صِرف تصمیم دولت ایران، هرآن‌چه گفتیم انجام و عملی خواهد شد.

البته ایران در آفریقا و آمریکای لاتین با رقیبان سرسختی روبرو است که نادیده گرفتن آن‌ها ضربات غیرمنتظره‌ای را بر ایران وارد خواهد ساخت. از سوی دیگر در داخل نیز ترتیباتی لازم است که شرکت‌های ایرانی که تاکنون تجربه چندانی در مبادله و همکاری با خارج ندارند، توان لازم را در انجام تعهدات خود پیدا کنند.

همیشه گروه‌های تجاری غیرمسؤول، خود را جلو انداخته و از زمینه‌هایی که دولت فراهم می‌کند بهره می‌گیرند، اما صداقت لازم را در برابر مشتریان خود ندارند. اگر این گروه‌ها چندبار بدقولی یا بی‌صداقتی از خود نشان دهند، تمام رشته‌های دولت را پنبه کرده و به آبروی ایران در خارج ضربه می‌زنند.

هم از این‌رو لازم است وزارت بازرگانی، سازمان استاندارد و بسیاری سازمان‌های داخلی دیگر، در جهت سیاست خارجی کشور بسیج شوند و تدابیر لازم را اتخاذ کنند. لازم به ذکر است که بخش خصوصی ایران عمدتاً در اختیار بخش دلالی و سودجویی بوده و تا انقلاب از هرگونه سازندگی و تولید به دور بوده است.

بعد از انقلاب هم میراث گذشتة این بخش همچنان بر بخش خصوصی سایه افکنده و در فرایند خصوصی‌سازی، ضربه‌های جدی بر صنعت و تجارت کشور وارد کرده است. تبدیل بخش خصوصی به یک حوزه فعال و مولد، مستلزم راهکارهای فنی و قانونی است که تاکنون توجه لازم به آن مبذول نشده است.

اما از نظر رقبای خارجی باید بین وضعیت آفریقا و آمریکای لاتین به‌طور جدی فرق قائل شد. در آفریقا استعمارگران سابق، هر کدام برای خود امتیازاتی قائل شده‌اند و به شدت از ورود و حضور نیروهای جدید جلوگیری می‌کنند.

رقابت آن‌ها با یکدیگر هم، گاه ضایعات جدی به جوامع این قاره وارد می‌سازد. عمدة درگیری‌های سیاسی در این قاره که گاه به قتل‌عام‌ها، کودتاها و بحران‌های حاد انسانی و اقتصادی منجر شده و می‌شود، ناشی از فشار آمریکا برای کنار زدن قدرت‌های اروپایی و تحمیل سلطة خود بوده است.

در کنار آمریکا، اسرائیل هم از دهه 1970 به این سو، بسیار فعال شده و سودجویی‌ خود را با راهکارهای فرهنگی و اجتماعی همراه ساخته است. در این میانه حتی کشورهای اروپایی هم در برابر رقبای جدید احساس ضعف می‌کنند و به‌رغم تمهیدات قانونی و بین‌المللی که برای خود تدارک دیده‌اند و حتی در چهارچوب روابط خارجی اتحادیه اروپا مانند قراردادهای «یائونده» سعی در تثبیت جای پای خود دارند، هنوز نتوانسته‌اند با آمریکا به نقطه تعادلی برسد.

در چنین شرایطی چگونه ایران خواهد توانست به عنوان یک نیروی جدید وارد شود؟ طبیعی است که ایران به دلیل فقدان انگیزه‌های استعماری و قیمت‌های مناسبی که برای کارهای خود در نظر می‌گیرد، برگ‌های برنده‌ای در اختیار دارد.

ولی این کار هم مشروط بر آن است که دولت‌هایی را پیدا کنیم که حداقل آزادی و استقلال را در برابر قدرت‌های صنعتی داشته باشند. اغلب حاکمان آفریقا تحصیل کردة فرانسه، انگلیس و سایر کشورهای اروپایی هستند و به طبع گرایش خاصی هم به این کشورها دارند.

از هم‌اکنون باید نمایندگی‌های ایران در کشورهای آفریقایی فعال شوند و خط و خطوط سیاسی، گروه‌های ذی‌نفوذ، و افراد متنفذ و گرایش سیاسی آن‌ها در این کشورها را شناسایی و در کنار آن زمینه‌های فعالیت اقتصادی و فرهنگی ایران را هم بررسی کنند.

از آنجا که تعصبات شیعه و سنی در آفریقا مورد ندارد، شاید کشورهای مسلمان آفریقا آمادگی بیشتری برای پذیرش ایران داشته باشند، اما این یک عامل تعیین کننده نخواهد بود.
اما در آمریکای لاتین، وضع درست برعکس است.

یعنی این سرزمین تا سال 1990 حیاط خلوت آمریکای شمالی محسوب می‌شد و از این تاریخ به بعد، توجه اتحادیه اروپا را به خود جلب کرد. اگر در آفریقا اروپایی ها با مزاحمت آمریکا روبرو بودند، در آمریکای لاتین این اروپایی‌ها هستند که مزاحم ایالات متحده می‌شوند.

سیاست ایالات متحده در آمریکای جنوبی با تضعیف شوروی و تحولات دیگر دگرگون شد و حمایت آمریکا از پشت سر دیکتاتوری‌های نظامی این منطقه برداشته شد. در نتیجه رژیم‌های نیمه دموکراتیکی شکل گرفت که نگاهی متفاوت از گذشته به داخل و خارج داشتند.

اتحادیه اروپا از همین وضعیت بهره گرفت و به سرعت دست به کار تدوین یک برنامه جامع برای حضور در آمریکای لاتین شد. آمریکا هم بیکار ننشست و استراتژی جدیدی برای خود طراحی کرد که عبارت بود از: سازمان دادن همه کشورهای آمریکای لاتین در یک اتحادیة منطقه‌ای که خود رهبری آن را به دست گیرد.

اما در چنین منطقه وسیع جغرافیایی، امکان نداشت که همه کشورها به یک سمت و سو متمایل شوند. کم‌کم اتحادیه‌های منسجم‌تری از الکا یا منطقه تجاری آزاد آمریکا (FTAA) که مورد نظر آمریکا بود شکل گرفت که به‌طور جدی توسعة منطقه‌ای را در دستور کار قرار می‌داد.

یکی از مهم‌ترین آن‌ها مرکوسور مرکب از برزیل، آرژانتین، پاراگوئه و اروگوئه بود که با 210 میلیون جمعیت و هزار میلیارد تولید ناخالص ملی، بعد از نفتا و اتحادیه اروپا، سومین بلوک تجاری جهان محسوب می‌شود. مرکوسور به‌طور جدی از سال 1991 توجه جامعه اروپا را به خود جلب کرد و تا سال 2000 به صورت اولین شریک تجاری آن درآمد.

این بدان معنا نیست که اروپا شکل‌های دیگر منطقه مثل گروه ریو یا گروه آند یا گروه کارائیب و آمریکای مرکزی را از نظر دور داشته باشد.

جدالی پنهان بین آمریکا و اروپا در آمریکای لاتین جریان دارد که هر کدام بر امتیازات و توانمندی‌های خود تأکید دارند. حال در این میانه که پیل‌های تنومند وارد عرصه شده‌اند، چگونه یک کشور جهان سومی می‌تواند به رقابت وارد شود؟ دو نکته را نباید از نظر دور داشت.

یکی وسعت و حوزه‌های بی شمار فعالیت در این قاره که هیچ کشور یا قدرتی به تنهایی قادر به هضم و جذب آن نخواهد بود. هم از این رو انتظار می‌رود رقابت آمریکا و اروپا تا سالیان آینده وارد مرحله رودررویی نشود و هر دو قدرت بتوانند در حد توان خود از منابع سرشار این منطقه بهره گیرند، و به همین دلیل، جا برای کشورهای دیگری که از توان کمتری هم برخوردارند مانند چین و ژاپن و در مرحلة بعد ایران نیز فراهم باشد.

ده‌ها کشور کوچک ولی مستقل هم وجود دارند که هر کدام تقاضاها و نیازهای خود را دارند. دوم و مهم‌تر آن‌که در سال‌های اخیر، دولت‌هایی در این منطقه روی کار آمده‌اند که سیاست استقلال‌خواهی و مردم‌گرایی آن‌ها شباهت زیادی به سیاست‌های جمهوری اسلامی دارد.

حتی در امر مبارزه با امپریالیسم هم کاملاً با ایران همسو هستند. این فرصتی است که هیچ کشوری به اندازه جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند از آن بهره گیرد. هوگوچاوز (رئیس جمهوری ونزوئلا) که چندی پیش میزبان رئیس جمهوری کشور ما بود یا مورالس در بولیوی و حتی کرشر در آرژانتین، نمونه‌هایی هستند که امکان تکرار و تسری آن‌ها در سایر کشورهای آمریکای لاتین بسیار زیاد است.

به همین دلیل، چنانچه برنامه‌ها و سیاست‌های ایران درست طراحی شود، از اقبال بلندی برخوردار خواهد بود که به‌راحتی قابل رقابت با حضور مقتدرانه آمریکا و اروپا است.

نکتة دیگری که در چشم‌انداز درازمدت سیاست‌های ما نباید از قلم بیفتد، این است که آمریکای لاتین از استعداد دگرگون ساختن نظام بین‌المللی برخوردار است و این همان هدفی است که در نهایت، ما به دنبال آن هستیم.

یعنی نه‌تنها از هژمونی آمریکا جلوگیری شود و جهان را به یک جهان چندقطبی تبدیل کند، بلکه مهم‌تر آن که یکی از این قطب‌ها در جنوب قرار گیرد. برزیل که خود به تنهایی یک قاره محسوب می‌شود، به آرامی به سمت اقتدار و توانمندی به پیش می‌رود و اتحاد آن با آرژانتین و سایر کشورهای منطقه می‌تواند آن را به یک قطب قدرتمند تبدیل سازد.

این نکته را باید به آن‌ها نیز متذکر شد تا بدانند که اهداف درازمدت ما با منافع آن‌ها گره خورده است و از آن‌ها توقع می‌رود در مورد پیشرفت‌های ایران هم همین موضع را اتخاذ کنند. این نکته را از آن رو یادآور می‌شویم که برزیل در پرونده انرژی هسته‌ای ایران، موضعی مخالف ما اتخاذ کرد، در حالی که قدرت گرفتن ایران یا هر کشور جهان سومی دیگر، می‌تواند به تغییر سرنوشت آن‌ها نیز کمک کند.

از این دولت‌ها انتظار می‌رود که مانند ما چشم‌اندازی برای بیست سال آینده خود تدارک دیده و در راستای رسیدن به آن، منافع کلان و درازمدت خود را فدای منافع زودگذر نکنند. آن‌چه آیندة این کشورها را با ابهام روبرو می‌سازد، جمعیت زیاد و انبوه حاشیه‌نشین‌ها و کارتن‌خواب‌هایی است که به‌طور بالقوه لشگریان شورش‌های آینده و ناآرامی‌های غیرقابل پیش‌بینی خواهند بود.

گروه‌های متعدد چریکی با گرایش‌های مارکسیستی هم یکی دیگر از عوامل منفی این منطقه به شمار می‌رود. آمریکای شمالی از همین نقطه ضعف‌ها استفاده کرده و گلوی دولت‌های آمریکای لاتین را می‌فشارد. نیاز مالی و نظامی این کشورها به آمریکا، یکی از برگ‌های برنده آمریکا محسوب می‌شود که باید آن را از دست او خارج ساخت.

در همین جا باید به انبوه عوامل آمریکایی و اسرائیلی در این کشورها اشاره کرد که هرگونه رفت‌وآمدی را زیر نظر گرفته و برای قطع پای آن‌ها از هیچ توطئه‌ای رویگردان نیستند. سلاح‌های بی شماری که در دست افراد غیرمسؤول و باندهای تبهکار قرار دارد، سازمان‌های مافیایی متعدد و گروه‌های مواد مخدر، هر توطئه‌ای را امکان‌پذیر می‌سازد. از این‌رو هر حرکتی باید با حزم و احتیاط همراه باشد.

به هر صورت، رویکرد اخیر ایران، راهی است مبارک که خود نشان قدرت ایران در سطحی فرامنطقه‌ای است. بسیاری از صاحب‌نظران از جمله الیویه روا در فرانسه که متخصص مسائل ایران و آسیای میانه و مشاور وزارت‌ خارجه این کشور در امور این منطقه است، طی چند مقاله مستدل، دولت متبوع خود را تشویق به پذیرش قدرت منطقه‌ای ایران کرده و معتقد است عقل و منطق حکم می‌کند قدرت ایران را جدی بگیریم و در همین سطح با آن وارد مذاکره و مبادله شویم.

یک ایران قوی و حتی اتمی در منطقه آشوبزدة خاورمیانه به نفع غرب است و به ثبات منطقه کمک می‌کند. به‌ویژه آن که رهبران ایران در بسیاری از مسائل بین‌المللی، عاقلانه و با منطق برخورد می‌کنند و دلیلی ندارد رودرروی آن بایستیم.

حال این سؤال پیش می‌آید که آیا خود ما هم به مقام و منزلت خود واقف‌ایم و قدر آن را می‌دانیم یا با سخنان و رفتار خود، چوب حراج به سرمایه‌های حیثیتی خود می‌زنیم؟ 

*دانشیار دانشگاه تهران

کد خبر 8120

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست‌خارجی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز