مجموع نظرات: ۰
شنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ - ۲۲:۳۴
۱ نفر

حسینیه‌ها و تکایای شمیران از قدیم، وعده‌گاه دیدار اهالی هستند و بسیاری از شمیرانی‌ها، گذر ثانیه‌های عمرشان را در خدمت امام حسین(ع) برای خود افتخاری بزرگ می‌دانند.

با  غلامی امام حسین(ع) پیر می‌شویم

همشهری آنلاین - رضا افراسیابی: برخی نسل در نسل، در هیئت‌ها و تکایا به اهل‌بیت(ع) خدمت کرده‌اند و به همین دلیل در میان اهالی احترام خاصی دارند. مداحانی نظیر «محمدرضا عرفانی» ۴۷ ساله که نوه «محمود عرفانی»، شاعر و ذاکر بزرگ شمیرانی است و سابقه شاگردی در محضر پدربزرگش را هم دارد. در ایام عزاداری سالار قافله حق با این مداح قدیمی شمیران به گفت‌وگو نشستیم.  

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

 مداحی افتخار من است

«عرفانی» در محله شمیران متولد شده، مدرسه رفته، ازدواج کرده و هنوز هم در این منطقه زندگی می‌کند. به همین دلیل عشق و علاقه خاصی به محله شمیران و این تکه قدیمی پایتخت دارد. او را در گوشه‌ای از مسجد «حاج شیخ علی» در خیابان دزاشیب ملاقات می‌کنیم و از شاگردی در محضر پدربزرگش چنین می‌گوید: «از ۵ سالگی پدر بزرگم الفبای نوکری به اهل‌بیت (ع) را به من آموخت. از آن زمان تا همین امروز مدال نوکری در لباس یک مداح امام حسین(ع) روی سینه من مانده است که به آن افتخار می‌کنم. اما هیچ‌گاه مداحی شغل من نبوده بلکه من از طریق ۲۰ سال کاسبی در چلوکبابی پدرم در خیابان دزاشیب، مدیریت کاروان‌های مذهبی و راه‌اندازی یک آژانس مسافرتی، روزگار را گذرانده‌ام. حالا بیش از ۳۰ سال است که به لطف امام حسین(ع) ذاکر، او هستم.»

او درباره اینکه چگونه مداح شده هم توضیح می‌دهد: «مداحی‌های من در جلسات هیئت «احباب‌الحجه(عج)» که در همین مسجد برگزار می‌شود، شروع شد و همچنان ادامه دارد. در ابتدا قاری قرآن بودم و سپس به توصیه پدر بزرگم به مداحی رو آوردم. نکات ارزشمند بسیاری را از پدر بزرگم آموختم و توسط او ظرایف مداحی را درک کردم.» هیئت احباب الحجه (عج) در سال ۱۳۴۵ تشکیل شد که در حال حاضر هم جلسات آن با قرائت دعای ندبه و سخنرانی در روزهای جمعه برقرار است. در این هیئت، علمای بزرگی نظیر آیت‌الله‌ «فلسفی» سخنرانی و «حسین عرب» مداحی کرده‌اند.

 ویژگی‌های مداح خوب

عرفانی سال‌هاست که در هیئت‌های شمیران در کارهایی نظیر آبدارخانه، مداحی، میانداری و کفش جفت کردن، به قول خودش خدمت می‌کند و این کارها را افتخار بزرگی برای خودش می‌داند. او میان شمیرانی‌ها بیشتر به‌عنوان یک ذاکر با اخلاص و خوش سابقه معروف است. خودش در این‌باره می‌گوید: «پدر بزرگم بنیانگذار «جامعه مداحان شمیران» بود و مداحان بسیاری را تربیت کرد. از ایشان آموختم که یک مداح خوب باید شعر را کامل حفظ باشد تا مفهوم را بهتر منتقل کند. علاوه بر این مداح اهل‌بیت(ع) باید با تقوا و با اخلاص باشد.» او همچنین درباره تأثیر خدمت در دستگاه حضرت سیدالشهدا(ع) در زندگی‌اش توضیح می‌دهد: «زندگی من هم مثل سایر مردم دستخوش اتفاقات بسیاری شده است اما با نظر لطف امام حسین(ع) همیشه در امان بوده‌ام. چرا که کار برای حضرت سید الشهدا(ع) عاقبت به خیری را تضمین می‌کند.»

راه امام حسین (ع)، راه زندگی

عرفانی سال‌هاست که تشکیل خانواده داده و حاصل ازدواجش هم ۲ دختر است. او درباره تأثیر سبک زندگی هیئتی بر تربیت صحیح فرزندان می‌گوید: «خوشبختانه کانون خانواده من، حسابی گرم و با محبت است. بسیاری از همکلاسی‌های دختران من به این موضوع غبطه می‌خورند. شاید برای شما جالب باشد بدانید که ما در خانه بدون یکدیگر غذا نمی‌خوریم.» او در ادامه خاطرنشان می‌کند: «بهترین راه برای خوشبختی و عاقبت به خیری، پیروی از راه امام حسین(ع) است. من هم کانون گرم خانوادگی‌ام را مدیون حضور در هیئت می‌دانم.»

سیاهپوشان حسینی در تونل برفی

عرفانی یکی از خاطرات دوران کودکی‌اش در شمیران را چنین بیان می‌کند: «وقتی که من ۷ سال سن داشتم، خانه ما در محله جماران، مجاور حسینیه «شیرازی‌ها» بود. به همین دلیل‌ تردد اهالی در مناسبت‌های مختلف به این حسینیه را خوب به خاطر دارم. در اغلب مراسم‌های عزاداری، دسته سینه‌زنی از حسینیه شیرازی‌ها به سمت تکیه جماران حرکت می‌کرد. یک بار در فصل زمستان، برف سنگینی باریده بود و چون اهالی برف را از پشت‌بام پایین ریخته بودند، ارتفاع برف در کوچه بالا آمده بود. عده‌ای هم برای عبور رهگذران یک تونل میان برف‌ها باز کرده بودند و دسته عزاداران هم از همین تونل گذشت. هیچ‌وقت صحنه عبور سیاهپوشان امام حسین(ع) از تونل سفید برف را فراموش نمی‌کنم.  

وقتی او بخواهد

«عرفانی» خاطره دیگری هم از سفر به کربلا نقل می‌کند و می‌گوید: «سال‌ها پیش به همراه خانواده تصمیم گرفتیم که به سوریه و سپس به کربلا برویم. دختر کوچکم قرار بود در ایران بماند، اما دختر بزرگم با ما می‌آمد. وقت خداحافظی در خانه، دختر کوچکم از ما جدا نشد و با چادر نمازی که بر سر داشت تا فرودگاه آمد. در فرودگاه هم به لطف امام حسین(ع) و در کمال شگفتی همه کارها جور شد تا دختر کوچکم نیز عازم کربلا شود. اینجا یقین پیدا کردم که برای کربلا رفتن باید از امام حسین(ع) دعوتنامه گرفت.

*منتشر شده در همشهری محله منطقه یک به تاریخ ۱۳۹۳/۹/۱

کد خبر 740397

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha