خیلی وقت‌ها، موقعی که قرار است یک اتفاق خوب بیفتد، مثلاً عزیزی از سفر بیاید و برایمان سوغات بیاورد از انتظارخواب به چشمانمان نمی‌آید. در کل انتظار حس خوبی است و به آدمی انگیزه می‌دهد.

روزگاری که کدخدا مرشد مولودی می‌خواند

همشهری آنلاین - فاطمه شعبانی: این‌که دیر یا زود یک اتفاق خیلی خوب می‌افتد، اینکه بگذار این روزهای سخت بگذرد. در نهایت یک روز خیلی خوب از راه می‌رسد. خصوصاً وقتی انتظار کسی راداری که بیاید و شرایط و روز و روزگار را تغییری بدهد و روزگار بهتری را برای همه ما رقم بزند. نیمه شعبان نماد همه چشم انتظاری‌هاست. ما ایرانی‌ها خیلی بلد نیستیم شادی کنیم اما نیمه شعبان از اعیادی است که سالیان سال است برایش برنامه‌ریزی می‌کنیم. نیمه شعبان در محله‌های ما هم مثل خیلی از محله‌ها از اوایل شعبان می‌آید؛ با چراغانی‌اش و با پرچم‌های رنگی‌اش. این بار سری زدیم به چند محله  تا اهالی خاطراتشان را  از جشن‌های نیمه شعبان سال‌های گذشته برای ما تعریف کنند.  

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

نیمه شعبان در لویزان

محله لویزان در منطقه ما از ۲ جهت منحصربه‌فرد است؛ یکی وجود امامزاده پنج تن که آن را به‌عنوان قطب مذهبی منطقه از محله‌های دیگر متمایز کرده است و جهت دیگرش قدمت لویزان است که از تمامی محله‌ها قدیمی‌تر است. روزگاری محله لویزان ده کوچکی بود و این ده کوچک هم جمعیت زیادی نداشت. همان تعداد اندک هم که بودند درخیر و شر و جشن وعزا همبستگی خاصی داشتند. از ۲‌ـ ۳ روز مانده به نیمه شعبان، اهالی دست به کار می‌شدند و کوچه‌های خاکی روستا را آب و جارو می‌کردند، بو و عطر نم و کاه گل کوچه‌های خاکی را پر می‌کرد. سال‌ها پیش کدخدا محمد مرشد مبارکی کدخدای ده لویزان بود و مردم محل با اهل خانه کدخدا مرشد رو دربایستی نداشتند، تا خبری می‌شد، اول از همه سراغ خانه کدخدا مرشد می‌آمدند، زن کدخدا «معصومه خانم» و تنها عروسش هیچ چیز را از اهل محل دریغ نمی‌داشتند. برای نیمه شعبان هم، در خانه کدخدا را می‌زدند، آینه و شمعدان نقره عروس کدخدا و گلدان‌های فیروزه معصومه خانم و گل و گلدان‌های حیاط کدخدا و یک تخت چوبی را که روی قنات داخل خانه بود می‌بردند. ‌آینه و شمعدان و گلدان‌های فیروزه را در مسجد محل می‌گذاشتند و روی تخت چوبی، قالیچه دستباف پهن می‌کردند و سینی لیوان و استکان‌های بلوری شربت و شیرینی را جلو مسجد و آموزشگاه (که حالا ساختمان ۱۱۰ شده) می‌گذاشتند. هر کس هرجور شربتی که در خانه به سلیقه خوش درست کرده بود می‌آورد. غیر از اینها، طاق نصرت هم می‌بستند و رج به رج پرچم و لامپ‌های رنگی می‌کشیدند و به در اکثر خانه‌ها بیرق شادی می‌زدند و هر کس بسته به بضاعتش، در خانه‌اش هر چیز قشنگ دست‌دوز و هنر دستی داشت می‌آورد؛ از روتختی گلدوزی شده گرفته تا بقچه سوزنی‌های ترمه سرجهاز و قالی‌های ۳ متری دست بافت با نقش مرغ ودار و درخت، همه اینها را به دیوارهای کاهگلی کوچه‌ها می‌کوبیدند و کوچه‌ها رنگ و بوی خاص شادی می‌گرفت.

روایت اول: نیمه شعبان در مبارک‌آباد

ده مبارک‌آباد زمانی نه چندان دور ‌آبادی‌ای بود با ۲۴ خانوار در همسایگی ده لویزان و ده حسین‌آباد و اهالی، جز تعدادی که در صنایع دفاع مشغول بودند الباقی رعیتی می‌کردند و۳ باغ «کدخدا» که الان پارک صدف است و باغ «عمارت» که باغ عین‌الدوله بود و باغ «امیر اعظم» برادر زن عین‌الدوله دور تادور ده را گرفته بود. حاج‌ «داود مبارکی» از اهالی قدیم مبارک‌آباد از نیمه شعبان‌های مبارک‌آباد این‌طور یاد می‌کند: ‌ «آن سال‌ها هرکس به وسع خودش سعی می‌کرد در و دیوار را آذین ببندد. لامپ‌های رنگی زیاد مرسوم نبود و بیشتر کاغذکشی و پرچم‌های کاغذی سه رنگ بود که با نخ و سریش به همدیگر می‌چسباندیم و در کوچه‌ها و خیابان‌ها پرچم‌های (یا صاحب‌الزمان جهان در انتظار توست) را با رنگ‌های شاد نصب می‌کردیم. سر کوچه‌ها و دم در خانه‌ها میزهای کوچک می‌گذاشتند و اغلب شربت و شیرینی‌های خانگی را بسته به بضاعت می‌چیدند. گاهی غیر از اینها نذری بود که پخش می‌شد. در مسجد هم بساط جشن برقرار می‌شد. چند سالی است این جشن‌ها از حالت سنتی در آمده و گسترده‌تر شده است. ما چند سالی است در باغ عین‌الدوله‌ مراسم باشکوه جشن برگزار می‌کنیم که با استقبال هم روبه‌رو می‌شود. ‌»

روایت دوم: نیمه شعبان در جوادیه

حاج ‌ «علی میر محمدی» از محله جوادیه از نیمه شعبان‌های محله جوادیه این‌طور یاد می‌کند: ‌ «هر قدر که سن من قد می‌دهد و یادم می‌آید چراغانی و جشن نیمه شعبان بر قرار بوده است، شاید این سال‌ها کمی بیشتر رونق گرفته است. از سال ۴۱‌ـ ۴۲ که ما ساکن این محل شدیم کل ساکنان محل۴۰‌ـ ۵۰ بیشتر نبودند. آن سال‌ها همین تعداد اندک هم میز وصندلی می‌چیدیم و شربت و شیرینی پخش می‌کردیم. به جای چراغانی نوار کاغذ رنگی و نوارکشی و نهایت ۱۰‌ـ ۱۵ لامپ رنگی ریسه می‌کشیدیم. مداح می‌آوردیم و اشعار مخصوص امام زمان را می‌خواند. این مراسم اگر زمستان بود داخل خانه و اگر هوا خوب بود بیرون و داخل خیابان برگزار می‌شد. در سال‌های اخیر، مداح می‌آوردیم و شربت و شیرینی میوه و آش رشته و آش شله قلمکار بین مردم تقسیم می‌کنیم. ‌» میر محمدی می‌گوید: ‌ «ارادت ما به آقا امام زمان(عج) به دوره خاصی مربوط نمی‌شود. خود من در این سال‌ها معجزاتی دیدم و در جاهایی که فکرش را نمی‌کردم و در تنگنا بودم متوسل به آقا شدم و نجات پیدا کردم. اسم آقا مشگل‌گشا است. ‌»

روزگاری که کدخدا مرشد مولودی می‌خواند

(کدخدا محمد مرشد مبارکی)

مولودی‌خوانی مرشدها

شب نیمه شعبان در مسجد لویزان مراسم مولودی‌خوانی برقرار می‌شد. «مرشد رجبعلی شمس‌آبادی» و «مرشد داود رضاییان» و «حاج علیرضا مبارکی» و یک وقت‌هایی هم خود کدخدا مرشد دم می‌گرفتند. دم گرمشان حال و هوایی به مسجد می‌داد. مردم کف می‌زدند و نقل و شکلات می‌پاشیدند و شیرینی پخش می‌کردند و این مراسم تا ساعت‌ها ادامه داشت. مرشد داود رضاییان می‌خواند: 

بساط محنت وغم گشته برکنار امشب/نهال عیش و طرب آمده به بار امشب
گرفته عالم فرتوت جلوه دیگر/ تمام سطح زمین گشته مشکبار امشب

زاین بساط، عدو کور و دوستان مشعوف/خصوص شیعه زخود در همین کبار امشب
به منکر و به مخالف صبا بگو این دم/زغصه اشک غم از دیده‌ات ببار امشب

زآسمان امامت مه تجلی کرد/که ماه چرخ شدی خار و شرمسار امشب
زبطن حضرت نرجس حبیبه سبحان/ وجود حضرت مهدی شد آشکار امشب

به ذکر آیه نورند قدسیان یکسر/ به امر حق همه را باشد این شعار امشب
بساط عیش و طرب شیعیان کنند برپا/ به نام حضرت مهدی به هر دیار امشب

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۴ به تاریخ ۱۳۹۳/۳/۲۱

کد خبر 748647

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha