هفته‌نامه‌ی دوچرخه > یاسمن رضائیان: معلم پرسید: «کسی نظر دیگری دارد؟» و من دستم را بلند کردم که: «بله، به نظرم می‌شود این جمله را طوری دیگر خواند و معنی کرد.» بعد هم همین کار را کردم و آن‌چه ‌را در ذهنم بود بیان کردم. معلم خندید و گفت: «این اولین‌بار است که کسی چنین تعبیری از این جمله دارد.»

برای ولادت امام علی‌ (ع) و روز پدر

بعد هم امتیازی مثبت برای من ثبت کرد. نه فقط برای این‌که ایده‌ای تازه داشتم. برای شجاعت متفاوت‌بودن. برای شجاعت اولین‌بودن. دست آخر هم گفت: «در کلاس ادبیات از دودوتا چهارتا کردن فراتر می‌رویم. ما به دنیای خیال هم پا می‌گذاریم و دنیای خیال اگرچه قوانین خودش را دارد اما درگیر دوتادوتا چهارتا نیست.» و من اولین کسی بودم که جرئت کرده بودم در کلاس ادبیات از دودوتا چهارتای همیشگی فراتر بروم و با نگاهی تازه، مرزهای خیال را وسیع‌تر کنم.

راستی که اولین‌بودن چه حال خوبی دارد.

* * *

به سال‌های کودکی‌ام برمی‌گردم و به آن روزهایی فکر می‌کنم که کم‌کم جهان اطرافم را درک می‌کردم. اولین رؤیایی که آن روزها در سر داشتم چه بوده؟ اولین مواجهه‌ام با باران چه‌طور بوده؟ اولین شعری که یاد گرفتم از چه دنیایی حرف می‌زده؟ اولین سفر چه چیزی به من آموخت؟ اولین غم آیا مرا با درکی تازه از دنیا رو به‌رو نکرد؟ اولین گریه، اولین دل‌تنگی، اولین دوستی. هرکدام بی‌شک درسی مهم به من آموخته بودند حتی اگر آن‌قدر کوچک بوده‌ام که به عمق آن‌ها پی نبرده بوده‌ام. می‌دانم، تأثیر اولین‌ها همیشه با آدم می‌ماند و اگر اولین‌ها باشکوه و پرثمر بوده باشند شجاعت تجربه‌ی اولین‌ها را پیدا خواهیم کرد.

* * *

آدم‌های متفاوتی می‌توانند اولین‌های گوناگونی را به یادم بیاورند اما در ذهن من اولین‌ترین اولین با نام تو گره خورده. اولین کسی که با حقیقت همراه شد، وقتی هیچ‌کس دیگری به آن ایمان نیاورد، اولین کسی که در برابر دیگران سکوت کرد و از غمش برای چاه گفت. اولین امام، اولین پدر، اولین علی. اولین کسی که در روزهای زمین‌خوردن در کودکی یاد گرفتیم با نامش از جا بلند شویم.

در کلاس ادبیات سخت نیست اولین نفری باشی که مرزهای خیال را وسیع‌تر می‌کند. در اولین دل‌تنگی بالأخره راه آرامش را پیدا می‌کنی و حتی اگر اولین دوست دوران کودکی را دیگر ندیده باشی دوستی دیگر خواهی یافت.

آن‌چه حقیقتاً سخت است، اولین پدربودن است. اولین پدر که باشی سال‌های سال، نسل‌های نسل، آدم‌ها شادی‌ها و دل‌تنگی‌هایشان را پیش تو می‌آورند. آن‌ها همواره تو را صدا می‌زنند و تو را واسطه می‌گیرند تا مستجاب بشوند. اولین پدر، دل‌سوزترین پدر است. حتی اگر در سال‌های دورتر از حضورش تولدش را جشن بگیریم، حتی اگر خودش را ندیده باشیم.

تو برای تمام آن‌هایی که دوستت دارند اولین پدر هستی. چه آن‌ها تو را دیده باشند، چه ندیده باشند. پدربودن به عشق نیاز دارد و عشق حضور نمی‌شناسد. عشق می‌گوید می‌شود آدمی را که هیچ‌وقت ندیده‌ایم دوست داشته باشیم و در تنهایی‌هایمان با او حرف بزنیم. سیر در عشق، سیر در کلاس ادبیات است. عشق دودوتا چهارتای همیشگی را کنار می‌زند و مرزها را وسیع‌تر می‌کند.

* * *

معلم این‌بار شعری دیگر از حافظ خواند تا آرایه‌ای جدید را یادمان بدهد: چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست/ سخن‌شناس نه‌ای، جان من، خطا این‌جاست...

معلم توضیح می‌داد و در خیالم فکر می‌کردم حتی شاید این بیت هم دارد از تو حرف می‌زند. تو اولین کسی بودی که به پیامبر ایمان آوردی و اهل دل شدی، اما آن‌ها که سخن دل نمی‌شناختند درباره‌ی تو اشتباه کردند.

در ذهن من، تو اولین کسی هستی که در برابرش می‌شود تعبیر تازه‌ای از شعرها یافت و می‌توان همه‌ی شعرهای زیبا را به او نسبت داد. خیال می‌کنم یک عالم است و هزار شاعر و هر شاعر، در هزاران هزار بیت شعری که سروده است، از عشق به تو حرف می‌زند.

کد خبر 656197

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha