پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۵ - ۱۶:۴۱
۰ نفر

محمد بیات: سینمای دفاع مقدس در شرایطی قد علم کرد که ایران نه سینمای منظم و برنامه‌ریزی‌شده‌ای داشت و نه ارتش و سپاه مجهزی.

با این حال رزمندگان ایرانی ندای رهبر فقید خود را لبیک گفتند و تا آخرین نفس ایستادند.

اگر رزمندگان و سربازان در شهرهای جنوبی کشور با «کوکتل مولوتوف» در برابر دشمن می‌ایستادند و مقاومت می‌کردند، فیلمبرداران و فیلمسازان جنگ هم با دوربین «سوپر هشت»، مقاومت ایثارگرانه سربازان را به تصویر می‌کشیدند. با آنکه ابزار این دو متفاوت بود اما هدف، یکی بود؛ مقاومت.

در پشت جبهه‌ها سینمای ایران وظیفه دیگری داشت؛ دراماتیزه‌کردن و تبلیغ روحیه ایثارگری. البته با توجه به بی‌تجربگی در ساخت فیلم‌های جنگی نمی‌توان انتظار داشت که از همان ابتدا فیلم‌هایی متناسب با دفاع مقدس ساخته و عرضه شود.

در این سال‌ها آنچه ساخته شد، بهترین فیلم‌های جنگی سینمای ایران نبود چرا که سینمای جنگی ایران توأمان باید تجربه می‌اندوخت و به عنوان نیروی کمکی به جبهه‌های جنگ عمل می‌کرد.

پس آنچه در سال‌های 1359 تا 1367 اولویت داشت، کمیت بود و نه کیفیت که این ویژگی بین سینما و جنگ دیگر کشورها نیز مشترک است، اما تفاوتی که وجود دارد، این است که در دیگر کشورها غالبا سینما و سینماگران از جنگ به عنوان موضوع و دستمایه‌ای برای دراماتیزه‌کردن بهره می‌برند بی‌آنکه خود، تجربه جنگی خاصی  داشته باشند که کامل‌ترین نمونه این سینما‌هالیوود است.

اما در سینمای ایران فیلمسازانی رشد کردند که تربیت سینمایی‌شان نه در دانشگاه و نه در کلاس‌های فیلمسازی شکل گرفته بود بلکه مستقیما در جبهه، هم جنگ آموختند و هم سینما.

اگر منصفانه به کارنامه هر یک از این فیلمسازان بنگریم، از زمان ساخت اولین فیلم‌ها تا پختگی حرفه‌ای‌شان، مدت زمانی سپری شده که محدوده هشت‌ساله جنگ تحمیلی را در بر می‌گیرد.

در مجموع سینما‌آموختگان جبهه‌ها و سینماگران جبهه‌نرفته تنها یک وظیفه داشتند؛ تقویت روحیه مجاهدت و ایثار یعنی عامل پیروزی در مقاومتی هشت‌ساله و بیشترین تولیدات سینمایی دفاع مقدس متعلق به آن سال‌هاست.

تجربه‌های این سال‌ها، از مرز(جمشید حیدری) تا عروسی خوبان(محسن مخملباف) را از یک سو و از هویت(ابراهیم حاتمی‌کیا) تا افق(رسول ملاقلی‌پور) را از سوی دیگر در بر می‌گیرد. سال 67، سال پایان جنگ بود و پایان یک مرحله دشوار از دوران حیات یک ملت.

پس از آن، آنچه در دستور کار قرار گرفت، سازندگی بود تا هر چه زودتر چهره نامطبوع و مشمئزکننده جنگ از چهره کشور زدوده شود. جنگ تحمیلی، بسیاری از شهرهای ایران را تخریب کرد و خسارات انسانی زیادی به جا گذاشت اما در سینمای ایران حاصل دیگری پدید آورد.

تولید فیلم‌های جنگی، سینمای ایران را از نوع تازه‌ای از سینما برخوردار کرد که تا پیش از جنگ وجود نداشت؛نوعی که به یمن حضور فعالانه در وقایع جنگ، سینمای دفاع مقدس نام گرفت. پایان جنگ به معنای پایان سینمای جنگ نبود بلکه فصل جدیدی را در سینمای ایران گشود.

هشت سال دفاع مقدس و مقاومت، افکار سینماگران جنگ‌آموخته را بیش از هر چیز به خود جبهه‌ها معطوف کرده بود و در نتیجه، مقداری زمان لازم بود تا دوربین‌های سینمای دفاع مقدس از میان خاکریزها به خیابان‌ها بیاید؛ جایی که رزمندگان دیروز جبهه‌ها، تبدیل به شهروندانی شده بودند که پس از جنگ و دفاعی جانانه، به سازندگی و آبادانی می‌اندیشیدند.

بعد از جنگ دیگر نمی‌شد تنها از جبهه و رشادت‌های مردان جبهه گفت. حالا باید چشم‌ها را  باز کرد و عواقب جنگ و دشواری‌های مسیر یک کشور در راه سازندگی را تصویر کرد.
پس از جنگ، فیلمسازانی ساخت فیلم‌های جنگی را ادامه دادند که حضورشان در جبهه‌ها تکلیفی برای آنها تعیین کرده بود و این تکلیف، ساختن فیلم‌هایی درباره جنگ بود که تنها در جبهه نمی‌گذرند.

در این سال‌ها غالبا این سینماگران بودند که به سینمای دفاع مقدس وفادار ماندند و به کاوش مضامین جنگ و تبعات آن در جامعه پرداختند. سینمای دفاع مقدس پس از جنگ، تنها راوی رشادت‌ها و پایمردی‌های هشت سال جنگ نبود بلکه می‌بایست هم رشادت‌ها را به تصویر می‌کشید و هم مصائب جنگ را.

در چنین فضایی بود که فیلم‌ها از بلوغ فکری‌ای برخوردار شدند که در فیلم‌های هشت سال دفاع مقدس، کمتر مجال بروز یافته بود.

در این سال‌هاست که فیلم‌هایی همچون «کیمیا»(احمدرضا درویش) و از «کرخه تا راین»(ابراهیم حاتمی‌کیا) ساخته می‌شود.

آنچه در این دو فیلم بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد، نوستالژی روزهای جنگ و مصائب به‌جا‌مانده از آن روزهاست و هر دو فیلم، ترانه‌های غربتی را سر می‌دهند که خاص مردان روزهای ایثار و مقاومت است.

اوج این نگاه نوستالژیک را می‌توان در «سفر به چزابه» رسول ملاقلی‌پور، احساساتی‌ترین فیلمساز دفاع مقدس جست‌وجو کرد.

فیلمی که در این سال‌ها بسیار هوشمندانه و متفاوت، فضای جبهه را روایت می‌کند، فیلم طناز «لیلی با من است» کمال تبریزی است؛ فیلمی که ماجراهای جبهه و یاد آن روزها را با لبخندی سرخوشانه می‌آمیزد. هر چه زمان بیشتری از جنگ می‌گذرد، جامعه فاصله بیشتری از آن نوع زندگی می‌گیرد و این تغییرات، تعارضاتی را ایجاد می‌کند.

زندگی روزمره چنان آدم‌ها را به خویشتن خویش مشغول می‌کند که از همه ارزش‌ها غافل می‌شوند؛ حتی از ارزش‌هایی که سبب آبرومندی و سرافرازی آنها در مقابل دشمن شد و او را به عقب‌نشینی و ترک مخاصمه واداشت. روزگاری آمده که کمتر کسی به فکر دیگری است.

قلندران و پیشروان جبهه‌ها پشت فرمان ماشین‌هایشان کسب روزی می‌کنند و برخی سودجویان فرصت‌طلب روزهای جنگ، به پست و مقام‌هایی رسیده‌اند؛ کسانی که نه‌تنها لایق آن جایگاه نیستند بلکه سبب زیرسوال‌رفتن بسیاری از ارزش‌ها نیز می‌شوند.

در چنین شرایطی دیگر نمی‌توان راوی رادمردی رزمندگان جبهه بود. حالا باید ایستادگی آنان برای حفظ ارزش‌ها را در شهر و خانه خودشان به تصویر کشید.

در این وضعیت آنچه پدید می‌آید، ترانه روزهای رفته نیست بلکه فریاد خشم تعارضات جامعه امروز است؛ فریادی که بر سر تمام افراد حاضر در «آژانس شیشه‌ای» فرود می‌آید.

«آژانس شیشه‌ای» و «موج مرده» حاتمی‌کیا و «هیوا» و «قارچ سمی» رسول ملاقلی‌پور تصویرگر فریادهای اعتراض‌آمیز ناشی از تعارضات جامعه ایران امروز است.

حتی «کمکم کن» و «نسل سوخته» ملاقلی‌پور و «ارتفاع پست» حاتمی‌کیا که ظاهرا به مضامین اجتماعی روز می‌پردازند نیز بر بستر چنین تعارضاتی طراحی شده‌اند.

ساخت این فیلم‌ها گرچه راه جدیدی را در سینمای دفاع مقدس ایجاد کرد، از سوی دیگر نیز باعث شد احساسات و خشم جاری در فیلم تنها به شخصیت‌های حاضر در فیلم محدود ‌نشود.

این احساسات‌گرایی، ناشی از حضور مولفان در متن آثارشان و گفتن بسیاری از حرف‌های خودشان از زبان شخصیت‌های فیلم است. این رویکرد، هم به اصالت سینمایی آثار لطمه می‌زند و هم از تحلیل عقلانی و با فاصله مولفان از شرایط جلوگیری می‌کند.

احساسات سازندگان این فیلم‌ها شاید ارتباط عاطفی بیشتری با مخاطب برقرار کند اما خود این احساسات، حائلی می‌شود برای تجزیه و تحلیل درست شرایط از سوی مولف و مانعی برای دریافت بی‌غش مخاطب از فیلم.

امتداد این نگاه اعتراض‌آمیز را در پرخرج‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران و دفاع مقدس هم می‌بینیم. ضمن اینکه «دوئل»، فیلمی است دوپاره که در هر دو بخش فیلم، تعارض بین شخصیت‌ها وجود دارد.

در متن سینمای دفاع مقدس حرکتی رو به جلو - چه به لحاظ مضامین و چه به لحاظ ساخت و تکنیک سینمایی - وجود دارد.

ضمن اینکه شاهد تنوع و تکثر آثار سینمایی از فیلمسازان جنگ نیز هستیم؛ از «دوئل» گرفته تا «اشک سرما» و «مزرعه پدری» و «به نام پدر».

این نوع سینمایی با توجه به حمایت‌ها و اهمیتی که می‌طلبد، همواره سبب پیشرفت‌ها و شکوفایی فنی سینمای ایران نیز شده است.

البته میزان تولید فیلم‌های دفاع مقدس به لحاظ کمی کاهش یافته و همین عامل نیز سبب شده حاشیه‌ای ایجاد شود و بسیاری در مقام نقد و خرده‌گرفتن از این افت کمی برآیند، بی‌آنکه دو موضوع اساسی را در مورد تولید فیلم‌های جنگی در نظر داشته باشند؛ اول اینکه کشور ما در شرایط جنگی به سر نمی‌برد که کمیت آثار جنگی در اولویت باشد و دوم اینکه به لحاظ کیفی، فیلم‌های متوسط سینمای دفاع مقدس در سطح بالاتری قرار دارند و چنین پیشرفتی محصول تامل و هزینه‌کردن زمان است.

این دو موضوع به هیچ عنوان نافی کمک‌ها و حمایت‌هایی که برای سینمای دفاع‌مقدس ضروری است، نیست. آنچه ضروری‌تر می‌نماید، مدون‌کردن برنامه و راهکاری است تا شخصیت‌ها و ارز‌ش‌هایی که در آن هشت سال شکل گرفتند، امروز بر پرده سینما و در میان آثار هنری این مرز و بوم تجسم یابند.

کد خبر 4576

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز