طنز تاریخ این است که جورج بوش رئیس جمهوری آمریکا نیز دوشنبه به وقت واشنگتن آخرین سخنرانی سالانه خود را که به State of Union شهرت دارد، ایراد میکند و این در حالی است که نیروگاه بوشهر اکنون وارد روزهای اول حیات پویای خود شده است.
اگرچه بوش به لحاظ قانونی تا اول بهمن ماه سال آینده رئیس جمهوری آمریکا تلقی میشود، اما در عمل و در برنامه و راهبرد، دوره ریاست جمهوری بوش پایان یافته است، هرچند که او نیز همچون اسلافش بسیار تلاش کرد تا از دستیابی ایران به عناصر لازم و مهم توسعه جلوگیری کند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا با اتهامهایی مانند حمایت از تروریسم، نقض حقوق بشر و مقابله با سلاحهای کشتار جمعی سعی کرده است موانع جدی بر سر راه توسعه اقتصادی ایران و ایرانیان ایجاد کند.
راهبرد ایالات متحده آنست که با بالابردن هزینه توسعه بومی و ملی، از یکسو دولتهای ایران را به ناکارآمدی متهم کند و از سوی دیگر که خیلی مهمتر است، مانع بیدارشدن روحیه اعتماد به نفس ایرانیان شود، اعتماد به نفسی که در ایران با شعار «ما میتوانیم» در حال احیاست و مبنای قدرت معنوی و نرمافزاری تعیین کنندهای است که سحر «نمی شود» را باطل میکند.
سیاست آمریکا بر ضد ایران در 3 دهه اخیر هر چند در ظاهر برای مقابله با تروریسم و مقابله با گسترش سلاحهای کشتار جمعی بوده، ولی در واقع دقیقا برای ناامید کردن مردم و القای ناکارآمدی دولت (در معنای عام کلمه) اجرا شده است، چنانکه حتی حمله صدام به ایران نیز به تعبیر گاسپار واینبرگر، وزیر دفاع آمریکا در دوره ریاستجمهوری رونالد ریگان، جنگی بود برای نابودی «امید».
به عبارت روشن تر هدف اصلی آمریکا از سیاست های ضد ایرانی، «مردم ایران» هستند. تحریم صدور هواپیمای مسافربری و قطعات آن و یا مقررات سختگیرانه صدور روادید و بدتر از آن، انگشتنگاری در مبادی ورودی به آمریکا از نمونههای غیر قابل انکار سیاستهای واشنگتن بر ضد مردم ایران است.
به قول گری سیک، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، انگشتنگاری از مادربزرگی که برای دیدن نوههای خود به آمریکا میآید، چگونه میتواند در جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای و یا مقابله با تروریسم مؤثر باشد.
انرژی از هر نوع که باشد ارتباط وثیقی با تولید دارد. فرقی نمیکند انرژی حاصل کار بردگان است یا نور خورشید و یا سوختهای فسیلی، به هر حال هر فعالیتی مستلزم صرف انرژی است.
این فرض برای تولید و توسعه اقتصادی از اهمیت و لزوم بیشتری برخوردار است. محدودیت در تأمین انرژی قطعا به معنی محدودیت در قدرت تولید است. تولید کم هم به دنبال خود عوارض اقتصادی آزاردهندهای همچون بیکاری و تورم دارد.
آمریکا در حالی که فقط 6 درصد جمعیت جهان را دارد، یک سوم انرژی جهان را مصرف میکند و با در اختیار داشتن 18 درصد تولید ناخالص داخلی، عنوان بزرگترین اقتصاد جهان را یدک می کشد.
از این رو سختگیری آمریکا نسبت به مردم ایران در بحث انرژی، هدفی راهبردی است که کیفیت زندگی مردم ایران را هدف قرار داده است.
دولت ایران برنامه تأمین 20 هزار مگاوات برق هستهای را در دستور کار دارد و برای تحقق آن حداقل باید 19 نیروگاه هستهای با توان تولید مشابه نیروگاه هستهای بوشهر بسازد. گرچه بوش نتوانست در بوشهر موفق شود، اما سیاست آمریکا در ضدیت با مردم ایران همچنان در پوشش صدور قطعنامههای شورای امنیت دنبال میشود.
هدف این قطعنامهها توقف غنیسازی هستهای در ایران است و توقف غنیسازی به معنی اضافهشدن یک قلم به اقلام وابستگی کشور به خارج خواهد بود.