سه‌شنبه ۶ آذر ۱۳۸۶ - ۱۷:۰۰
۰ نفر

محمد مهدی راسخ*: این روزها که شاهد عرضه ناموفق سهام شرکت‌های بزرگ در بورس اوراق بهادار هستیم، نخستین استدلالی که ازسوی برخی کارشناسان مطرح ‌‌می‌شود این است که بخش خصوصی توانایی خرید سهام را نداشته است.

این جمله به کرات حتی از سوی متولیان بازار سرمایه نیز مطرح شده و گویای برداشتی نادرست از حجم و توانایی‌های بخش خصوصی ایران است.

حقیقت این است که بخش خصوصی توانایی سرمایه‌گذاری‌های حتی کلان‌تر از این ارقام را هم دارد اما درفضائی ریسک‌آلود و نامشخص از نظر انتظارات آتی، ناگهان آگهی عرضه بلوک‌های 20 درصدی سهام شرکتی به بزرگی فولادمبارکه را در روزنامه‌ها می‌بیند.

آیا به صرف درج آگهی مطبوعاتی ‌‌می‌شود خریدار یک یا 4 بلوک بزرگ شرکتی همچون فولادمبارکه بود؟

آیا همین آگهی و یکی دوجین اظهارنظرهای ناقص ‌‌می‌تواند یک یا چند نفر از بخش خصوصی را متقاعد کند که سهام شرکتی همچون فولاد‌مبارکه را بخرند.

در توانایی بخش خصوصی ایران همین بس که 52 درصد سهام بورس نفتی امارات، دردست ایرانیان است اما سؤال این است که چرا چنین ظرفیتی پوشیده ‌‌می‌ماند؟

پاسخ به این پرسش نیاز به بررسی‌های روان‌شناسانه از حیات بخش خصوصی ایران دارد که دراین نوشته کوتاه نمی‌گنجد.

اما من این نکته را قبول ندارم که بخش خصوصی توانایی لازم برای خصوصی‌سازی‌ها را ندارد بنابراین معتقدم، اگر سها‌‌می ‌فروش نرفته است، به‌طور قطع یا به دلیل مشکلات قیمت‌گذاری سهم بوده و یا به دلیل نامطلوب بودن فضای سرمایه‌گذاری درکشور است.

نباید فراموش کنیم، هنوز هستند سرمایه‌گذارانی که از سلب مالکیت در اقتصاد ایران ‌‌می‌ترسند و البته کم نیستند کسانی که از بازگشت سیاست‌ها و یا ابطال خصوصی‌سازی‌ها بیم دارند.

خرید بلوک‌های 300 میلیون دلاری سهام شرکتی در ایران، بدون شک عواقب زیادی برای خریداران دارد. 300 میلیون دلار حتی برای دولت، رقم کوچکی نیست و اگر ‌‌می‌بینید از بخش خصوصی کسی پا پیش نمی‌گذارد،  نباید به حساب ناتوانی او گذاشته شود.

از سوی دیگر، فروشنده یا کسی که وکالت فروش سهام را بر عهده دارد، به دلیل ترس از اشتباهاتی که عواقب سیاسی زیادی برایش خواهد داشت، ترجیح ‌‌می‌دهد ارزان‌فروشی نکند.

او به خاطر دارد که ارزان‌فروشی در این اقتصاد چه عواقب سختی برای فروشندگان داشته است، بنابراین به سمت قیمت‌گذاری بر اساس معیارهایی ‌‌می‌رود که ریسک آن بسیار پایین است.

در این میان 2 یا 3 گروه از کارشناسان مختلف وابسته به دولت به ارزیابی دارایی‌های شرکت ‌‌می‌پردازند و در نهایت، قیمت دولتی سهام به‌عنوان پایه، اعلام ‌‌می‌شود.

در این میان باید پرسید چه نهادی از بخش خصوصی در جریان قیمت‌گذاری‌ها حضور دارد که بتواند رویه قیمت گذاری‌ها را کمی متعادل کند؟

چند سال پیش ،درجریان قیمت‌گذاری شرکت‌های قابل واگذاری، از حدود 50 مؤسسه حسابرسی بخش خصوصی هم دعوت به همکاری شد و همه دیدیم که تجربه خوبی از خصوصی سازی‌های سال 1382 برجای ماند.

و اما نکته آخر: متصدی خصوصی‌سازی یا بهتر بگوییم متصدی عرضه، تنها راه واگذاری بلوک‌های مدیریت سهام را عرضه در بورس ‌‌می‌داند. ما هم ‌‌می‌دانیم اما زمانی که سهمی به فروش نرفت، چرا نباید به سراغ مذاکره برویم؟

این پرسشی است که البته جواب آن را ‌‌می‌دانیم اما بد نیست یک بار دیگر به آن فکر کنیم. شاید مذاکره بتواند بهترین روش برای واگذاری سهمی همچون فولاد مبارکه باشد که محصول تولیدی‌اش تخصص ‌‌می‌خواهد به‌خصوص در زمینه مدیریت.

در آلمان نمونه خوبی از واگذاری سهام یکی از بزرگترین شرکت‌های فولاد دنیا به ثبت رسیده است.

نام این شرکت صنایع فولاد هنینگسدورف بود. گروه ایتالیایی ریوا و کنسرسیوم آلمان غربی متشکل از فولاد تیسن، صنایع فولاد بادیشه و شرکت سارلاند، 2 پیشنهاد به تروی هند (متصدی خصوصی‌سازی آلمان) ارائه دادند.

خصوصی‌سازی در چنین ابعادی علاوه بر تروی هند به دولت اوئیندر، دولت فدرال، کمیسیون اروپا و نیز، درخواست‌کنندگان، اتحادیه‌های کارگری و کمیته کارخانه هم ربط داشت.

مذاکرات همه طرف‌ها 6 ماه طول کشید تا سرانجام گروه ریوا صاحب شرکت فولاد هنینگسدورف شد. آیا جنایتی بزرگ درآلمان به ثبت رسید؟

*دبیرکل اتاق بازرگانی تهران

کد خبر 37742

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز