سه‌شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۳:۳۰
۰ نفر

چیزی تا عید و سال نو نمانده بود و علی خوب می‌دانست این روزها اکثر افراد برای خانه تکانی شب عید نیاز به کارگر دارند.

متهم

همين باعث شد كه از شهرستان راهي پايتخت شود. او اما به جاي كارگري جذب يك باند سرقت شد و به چند خانه دستبرد زد اما خيلي زود گير افتاد.علي پس از دستگيري، ديروز براي انجام تحقيقات به شعبه اول بازپرسي در دادسراي ويژه سرقت منتقل شد و پيش روي قاضي نصرتي قرار گرفت. او اشك مي‌ريخت و مي‌گفت پشيمان است. 2 همدست او اما فراري هستند كه با دستور قاضي تحقيقات براي دستگيري آنها ادامه دارد. گفت‌وگوي همشهري با جوان سارق را بخوانيد.

  • چند سال داري؟

(باگريه) ١٨ سال.

  • چه شد كه تصميم به سرقت گرفتي؟

من اهل شهرستانم. همين چند روز پيش براي كار در خانه‌ها و نظافت به تهران آمدم و در يك شركت خدماتي كار مي‌كردم تا اينكه يكي از دوستانم پيشنهاد سرقت داد. با او در قهوه‌خانه‌اي كه براي كشيدن قليان به آنجا مي‌رفتم آشنا شدم. با همدستي او و يكي از دوستانش دست به سرقت مي‌زديم.

  • شگردتان چه بود؟

وقتي هوا تاريك مي‌شد راهي سرقت مي‌شديم و در محدوده شرق تهران به خانه‌هاي طبقه اول كه چراغ‌هايشان خاموش بود دستبرد مي‌زديم. معمولا همدستانم از پنجره يا بالكن وارد خانه‌ها مي‌شدند و من نگهباني مي‌دادم اما در آخرين سرقت من هم وارد آپارتمان شدم كه گير افتادم.

  • چه شد كه گير افتادي؟

من و همدستم داخل آپارتماني در بلوار ابوذر مشغول جست و جو بوديم. همان لحظه صاحبخانه رسيد و من از ترسم به دستشويي رفتم و در آنجا پنهان شدم. همدست ديگرم از پنجره فرار كرد و صاحبخانه با پليس تماس گرفت. طولي نكشيد كه مأموران كلانتري رسيدند و مرا كه در سرويس بهداشتي گير افتاده بودم دستگير كردند.

  • به چند خانه دستبرد زديد؟

به ٦ يا ٧ خانه دستبرد زديم و حدود 10ميليون تومان گيرمان آمد.

  • چه شد كه تصميم به سرقت گرفتي؟

به خاطر خواهرزاده‌ام. دامادمان خواهرم را با يك بچه ٣ ساله گذاشته و رفته است. من هم مي‌خواستم پولي براي آينده اين بچه پس انداز كنم اما راه اشتباه را انتخاب كردم و حالا شب عيد بايد زندان باشم.

  • سابقه داري؟

يك‌بار به‌خاطر حمل مواد در شهرستان دستگير شدم.

  • اعتياد داري؟

نه مواد براي عمويم بود.

  • گويا در بازداشتگاه قصد خودكشي هم داشتي؟

وقتي دستگير شدم، مي‌خواستم خودم را از پنجره به بيرون پرت كنم اما نشد و به بازداشتگاه رفتم. در آنجا آنقدر سرم را به ديوار كوبيدم تا بميرم اما مأموران رسيدند و نجاتم دادند. نمي‌خواستم زنده بمانم. در اين سن كم بايد حالا حالاها در زندان آب خنك بخورم. من از حبس مي‌ترسم.

  • پس چرا خلاف كردي؟

(با گريه) اشتباه كردم. نادان بودم. خيلي پشيمانم.

کد خبر 328390

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha