یکشنبه ۲ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۷:۱۵
۰ نفر

تارا امیری: اسمش را گذاشته‌اند عرفان‌های نوظهور. در مواجهه با این عرفان‌ها، باید کمال دقت صورت بگیرد؛ چون نقد بد، می‌تواند به نفعشان تمام شود؛ به همین سادگی.

عرفان های نوظهور

 حتي بعضي‌ها نگاه امنيتي به آن دارند و كار را كار غربي‌ها مي‌دانند براي ضربه‌زدن به اسلام. كار خيلي ظريف است. حقيقت اين است كه بعضي از آموزه‌هايشان راست است اما به قول حضرت امير(ع)، كلام حقي كه با نيت باطل، سر و سامان گرفته است. اگر شما هم دچار چنين عرفان‌هايي شده‌ايد و نمي‌دانيد چه كار كنيد، اين راهنماي كوچك، مي‌تواند كمي تكليف‌تان را روشن كند.

زندگي‌ساز هست، نيست؟

مي‌خواهيد ببينيد كدام مدل از عرفان‌ها درست كار مي‌كنند؟ يك قاعده ساده وجود دارد؛ قرار نيست زندگي‌تان را تعطيل كنيد؛ عقلتان را تعطيل كنيد. هر نحله عرفاني كه از شما خواست فكر و زندگي را تعطيل كنيد، يعني يك‌ مشكلي دارد. روزي شيخ رجبعلي خياط، از چهره‌هاي عرفاني همين سال‌هاي معاصر متوجه شد كه جواني همسرش را ترك گفته و در يكي از اتاق‌هاي خانه‌اش بست نشسته و دارد ذكر مي‌گويد و مثلا سير و سلوك مي‌كند. با عصبانيت به سمتش رفت و گفت كه بزن گاراژ اين كار‌ها را؛ شيريني بخر، از همسرت دلجويي كن، نمازهاي واجبت را سر وقت بخوان؛ تعقيبات و نافله‌ها را هم به جا بياور و به خانواده‌ات برس و خلاص. به همين سادگي! نه قرار است سر از كوه و بيابان در بياوريد، نه قرار است خودتان را حبس بكنيد. عرفان ناب، زندگي‌ساز است؛ زندگي‌سوز نيست.

موجود هست، نيست؟

كتاب «چهار ميثاق»، جزو كتاب‌هاي فراگير عرفان‌هاي مدرن است. خيلي‌ها هم سراغش رفته‌اند. دكتر دون ميگوئل‌روئيز، نويسنده اين كتاب كه زماني سرخپوست بوده و حالا يكدفعه به آموزه‌هاي باستاني اجدادش بازگشته، در اين كتاب، از كار‌هايي مي‌گويد كه ما را به خاك سياه نشانده‌اند. در اين كتاب، با 4ميثاق «با كلام خود گناه نكنيد»، «هيچ‌چيز را به‌خود نگيريد»، «تصورات باطل نكنيد» و «هميشه بيشترين تلاش‌تان را بكنيد» روبه‌رو مي‌شويم كه اگر رعايت‌شان كنيم، وارد بهشت زميني خواهيم شد. شايد توضيحات خوبي باشد اما مسئله اينجاست كه همه اينها را، دقيق‌تر و كامل‌تر و بدون اشتباه، در كتاب‌هاي اخلاقي و حديث خودمان داريم. درباره زبان و قدرت آن، صد‌ها روايت از ائمه(ع) داريم! و درباره محكم كاري و پالايش ذهن‌و... . خب وقتي كه خودمان اصل و نابش را داريم، چه نيازي به بقيه؟

علم گريز هست،نيست؟

در كتاب جوامع الحكايات و لوامع الروايات، حكايتي آمده بدين شرح كه سلطان‌محمود، حسابي جهانگيري كرد و راهي هند هم شد و سمت سومنات رفت و كلي از بت‌ها و اشيائي را كه هندو‌ها آنها را مي‌پرستيدند، نابود كرد. بعدش وارد يك معبد شد و ديد بتي، همين‌جور روي هوا معلق است؛ بدون هيچ تكيه‌گاه و طناب و آويز و... . تعجب كرد. گفت حتما اين يك راز و رمزي دارد. دانشمندان گفتند كه سلطان‌جان، اين مغناطيس است يا‌‌ همان آهن رباي خودمان. هندوها 4طرف معبد و نيز سقفش را با اين مغناطيس‌ها ساخته‌اند. يكي از ديوار‌ها را خراب كردند، ديدند بت مذكور افتاد؛ به همين راحتي. عرفان حقيقي، علم گريز نيست، علم‌ساز است؛ يعني با حضور علم نقش بر آب نمي‌شود بلكه با حضور علم، محترم‌تر هم مي‌شود. يادتان باشد بعضي از مراسم‌هاي احضار روح و جن‌گيري و گرفتن موكل و... به واسطه ديدگاه ضعيف علمي شركت‌كنندگان است كه عملياتي مي‌شود.

عقل‌گريز هست، نيست؟

يكي از مسائل اصلي عرفان‌هاي نوظهور عقل گريزي و عقل‌ستيزي آنهاست. در آموزه‌هاي كاستاندا كه معروف به آموزه‌هاي دون‌خوآن است، آمده كه دون‌خوآن براي اينكه سيستم ذهني و به اصلاح نفساني كاستاندا را به هم بريزد، به او نوعي از گياهان مخدر داد كه كلا ذهنش را مختل كرد. خب كه چي؟ اول اينكه كاستاندا، زيرنظر دون خوآن بوده و اين مسائل، هيچ ربطي به ديگران ندارد. دوم اينكه اينها ترجمه‌اي هستند و معلوم نيست چقدر كامل ترجمه شده‌اند. سوم اينكه عرفان عملي با چيزي كه كاستاندا تحت عنوان سحر از آن نام مي‌برد كلي متفاوت است. چهارم اينكه اصلا گيريم همه اينها درست، عرفان عملي يك رفتار عيني و سينه به سينه است نه يك رفتار از روي كتاب؛ چون اگر بخواهيد از روي كتاب كار كنيد، قطعا به مشكلات بسياري خواهيد خورد؛ «ظلمات است بترس از خطر گمراهي».

فقط عقلاني هست، نيست؟

هند را سرزمين مذاهب مي‌دانند. اصلا افتخار هندي‌ها به اين است كه سرزمين معنا و عرفان هستند. طي سال‌هاي اخير غربيان بسياري به هند و تبت و هيماليا مهاجرت كرده‌اند. چرا؟ چون غربي‌ها، يك‌بعدي زندگي مي‌كنند؛ صرفا عقل‌مدارانه؛ بعد معنا را فراموش كرده‌اند. به‌خاطر همين فكر مي‌كنند كه بايد به سمت جاهايي مثل هند و... بروند تا بعد ديگري را پيدا كنند. خب، اين چه ربطي به من و تو دارد؟ گرايش به عرفان‌هاي كاذب، نتيجه جبري سبك زندگي صرفا عقلاني غربي است. ما كه سبك زندگي‌مان غربي نيست، چرا بايد چنين دغدغه‌اي داشته باشيم؟ البته شايد برخي از هموطنان ما، دچار اين سبك زندگي شده باشند و نتيجه‌اش، همان باشد اما غالب ايراني‌ها، سبك زندگي ايراني- اسلامي را تأييد مي‌كنند و اين سبك زندگي، روح و جسم را كنار هم دارد. پس شناخت دغدغه‌هاي واقعيمان، راه ديگر شناخت اصيل بودن عرفان‌هاي كاذب است.

شريعت‌گريز هست، نيست؟

ملاصدرا مي‌گويد: «در پايان نخستين جلسه درسي كه با ميرداماد داشتم، ايشان مرا به گوشه‌اي برد و به من گفت:‌ اي محمد! من امروز گفتم اگر كسي بخواهد حكمت را دنبال كند، بايد حكمت عملي را تعقيب كند و اينك به تو مي‌گويم كه حكمت عملي در 2چيز است؛ يكي به انجام رساندن تمام واجبات دين اسلام و دوم پرهيز از هر چيزي كه نفس بوالهوس آن را براي خوشي خود مي‌طلبد». آيت‌الله‌العظمي بهجت نيز ماجرا را خيلي برايمان ساده كرده است. گفته است كمال اگر مي‌خواهيد، حرام را كنار بگذاريد، واجب را به جا بياوريد. مي‌گويد كه راه روشن است؛ سردرگمي نمي‌خواهد كه. مي‌گويد بعضي‌ها مي‌گويند نمي‌دانيم چه كار بايد بكنيم؛ فكر مي‌كنند بايد ذكري عجيب و كارهايي عجيب بكنند درحالي‌كه خبري از اين چيز‌ها نيست. راه روشن است؛ نامش را شريعت نهاده‌اند. عرفان واقعي، بايد شريعت محور باشد؛ نه شريعت‌گريز.

يك آسمان و اين همه ماه‌نما

نگاهي به معروف‌ترين مصداق‌هاي عرفان‌هاي نوظهور در ايران

يكي از بهترين كتاب‌هايي كه در حوزه شناخت عرفان‌هاي نوظهور نگاشته شده، به قلم حجت‌الاسلام دكتر محمدتقي فعالي است؛ تحت نام «آفتاب و سايه‌ها». او در اين كتاب، اين عرفان‌هاي نوظهور يا به تعبير خود جريان‌هاي نوظهور معنويت‌گرا را مورد بحث و بررسي قرار داده است. براي كساني كه مي‌خواهند با اين جريان‌ها بيشتر آشنا شوند، مطالعه اين كتاب بسيار كارگشاست.

کد خبر 269782

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha