زهرا کریمی: هر ساله بیستم تا سی‌ام‌ماه شعبان در کشور ما مصادف است با دهه تکریم و غبارروبی مساجد. در این دهه همه مساجد کشورمان از بزرگ تا کوچک طی مراسمی غبارروبی می‌شوند تا ‌ برای استفاده ‌مردم در‌ماه مبارک رمضان آماده و مهیا شوند.

غبارروبی مسجد

امسال نيز اين مراسم در كشور ما با شكوه هرچه بيشتري برگزار مي‌شود و زن و مرد و پير و جوان براي حضور در آن اعلام آمادگي مي‌كنند. هركس به اندازه توانش‌ نقشي را در اين اقدام عظيم و همگاني به‌عهده مي‌گيرد. در اين ميان «همشهري دو» به سراغ زوج جواني رفته كه سال‌هاست با خود عهده كرده‌اند تا در مراسم غبارروبي 5مسجد شركت كنند و حالا علاوه بر وفاي به عهد، در كنار غبارروبي مساجد كاركردهاي آشكار و پنهان اين امر خداپسندانه را به بچه‌هاي خود نيز مي‌آموزند.‌

يك خانواده مسجدي

وارد مسجد كه مي‌شوم پايان مراسم غبارروبي است. پدر خانواده مشغول مرتب كردن پشتي‌هاي مسجد است و مادر خانواده استكان‌ها را در كابينت مي‌چيند و پسربزرگشان غبار را از قاب عكس شهداي مسجد پاك مي‌كند. بعد از پاك كردن قاب عكس‌ها بوسه‌اي به هر كدام مي‌زند. پسر كوچكترشان كه تنها 5سال دارد، پا به پاي آنها در مسجد به اين طرف و آن طرف مي‌دود؛ به خيال خودش دارد به آنها كمك مي‌كند.

طاهره و مهدي مرادي زوجي هستند كه ‌معتقدند هرآنچه در زندگي‌شان است از بركت حضورشان در مساجد، به‌دست آمده و هر سال با اراده و علاقه بيشتري در اين مراسم شركت مي‌كنند. البته با اصرار بسيار زياد حاضر به مصاحبه مي‌شوند؛‌ چراكه دلشان نمي‌خواهد كسي آنها را بشناسد و از عهدي كه با خدا بسته‌اند خبردار شود.

مادر خانواده متولد سال 1357است، ليسانس مديريت دارد و خانه‌دار است و حدود 15سال از زندگي مشتركش مي‌گذرد. پدر خانواده مهدي مرادي متولد سال 1356است. او شغل آزاد دارد و ديپلمه است. اميرحسين پسربزرگ خانواده در معرفي خودش مي‌گويد كه به كلاس هشتم مي‌رود و چند روز ديگر وارد 14سالگي خواهد شد و پسر كوچكشان امير محمد نيز 5سال دارد.

اولين بار و نخستين تصميم

خانم مرادي همانطور كه استكان‌ها را مرتب مي‌كند و براساس شكل و مدل خاص خودشان آنها در كابينت‌ها رديف مي‌كند، داستان تصميمش براي شركت در مراسم غبارروبي را اينگونه برايم تعريف مي‌كند: سال اول زندگي‌مان در محله‌اي زندگي مي‌كرديم كه خانه‌مان روبه‌روي مسجد بود و من و همسرم هميشه براي اقامه نماز به آنجا مي‌رفتيم. ‌ يك روز رئيس هيأت امناي مسجد اعلام كرد كه قرار است فرداي آن روز مراسم غبارروبي مسجد به‌دليل نزديك شدن به‌ماه مبارك رمضان‌ اجرا شود و از همه افراد حاضر خواست تا در اين مراسم معنوي شركت كنند.

در آن زمان ما در شرايط مالي خوبي نبوديم، هنوز چند ماهي از زندگي مشتركمان نگذشته بود كه همسرم با يك شكست كاري شديد مواجه شده بود و به‌مدت 2‌ماه خانه‌نشين شد و هزينه زندگي‌مان را از طريق مسافركشي با ماشين يكي از دوستانم تأمين مي‌كرد. آن شب وقتي با همسرم از مسجد به خانه آمديم نمي‌دانم چه شد كه به او گفتم دلم مي‌خواهد در مراسم غبارروبي مسجد محله شركت كنيم. همسرم بلافاصله با آن موافقت كرد.

فرداي آن‌روز ما هم مثل سايرين به مسجد رفتيم و قبل از آنكه وارد مسجد بشويم به همسرم گفتم كه نذر كرده‌ام اگر مشكلات كاري‌ات حل شود هر سال در مراسم غبارروبي مساجد شركت كنيم. ما آن شب حدود 2 ساعتي در مسجد بوديم و هر كاري كه از دستمان برمي‌آمد انجام داديم. يادم مي‌آيد ‌ آن شب من و همسرم جوان‌ترين اعضاي آن گروه تقريبا 10نفره بوديم و بقيه افراد ميانسال يا پير بودند. شايد به همين‌خاطر بود كه همه دعايمان مي‌كردند و كارهاي سخت‌تر را به ما مي‌سپردند.

آن شب گذشت، شايد باورتان نشود ولي درست 5روز از حضور ما در مراسم غبارروبي مسجد نگذشته بود كه از بانك تماس گرفتند و گفتند كه با درخواست وام ما موافقت شده و همسرم توانست با آن وام شكست‌هاي مالي گذشته‌اش را جبران كند و سرمايه‌اي براي كار مجددش درنظر بگيرد. اينگونه شد كه ما تصميم گرفتيم از سال بعد، در مراسم غبارروبي 5مسجد شركت كنيم و خدا را شكر اين نذر ما تا به امروز هر سال انجام شده و آثار و بركات زيادي در زندگي‌مان داشته است.

‌همه آنچه به‌دست آورده‌ايم

«به‌نظر من همين كه خودم و همسرم و فرزندانم صحيح و سالم هستيم و مي‌توانيم نان حلال در زندگي كسب كنيم، خودش بهترين اثر حضور ما در مراسم غباروبي مساجد است.» اين جمله‌اي است كه آقاي مرادي به‌عنوان بارزترين اثر حضور خودش و خانواده ش در مساجد روي آن تأكيد مي‌كند و مي‌گويد: «علاوه بر همه آنچه گفتم در سايه اين اتفاق توانسته‌ايم فرزنداني تربيت كنيم كه از همان كودكي با مسجد انس گرفته‌اند و آن را خانه دوم خودشان مي‌دانند و سبك زندگي مان را بر اين اساس تعريف مي‌كنيم. به ما ثابت شده است كه با حضور در مساجد مي‌توانيم خيلي از مسائل را به‌صورت عملي به فرزندانمان ياد بدهيم.»آقاي مرادي دستي به‌صورت پسر كوچكش مي‌كشد و مي‌گويد: « البته پسر كوچك‌ترم اميرمحمد تنها 5 سال دارد و شايد متوجه بعضي از مسائل نباشد ولي پسر بزرگم به خوبي همه‌‌چيز را درك و همراه ما در همه اين مراسم‌ها شركت مي‌كند.

به‌نظرم بزرگ‌ترين اثر تربيتي اين مراسم مي‌تواند تقويت روحيه تعاون و همكاري در خانواده و جامعه باشد؛ مثلا من هيچ وقت به بچه‌ها نگفته‌ام كه مثلا در كارهاي خانه به مادرتان كمك كنيد؛ چون در سايه آموزش‌هايي كه از طريق اين مراسم ديده‌اند، يادگرفته‌اند كه هميشه به مادرشان در كارهاي خانه كمك كنند. هميشه سفره شام را پسرانم پهن و جمع مي‌كنند يا هرجاي ديگري كه مي‌روند اگر لازم به كمك و همكاري باشد پسرم اميرحسين حتما به اين مسئله توجه مي‌كند؛ مثال دقيق‌تر و ملموس‌تر آن در ايام امتحانات است. شكر خدا پسرم درسش بسيار خوب است و هميشه شاگرد اول كلاسشان است. به همين‌خاطر خيلي از همكلاسي‌هايش سؤالات درسي‌شان را از او مي‌پرسند و او براي اينكه بتواند به دوستانش كمك كند، هميشه يك ساعت قبل از شروع امتحان به مدرسه مي‌رود و از هيچ كمكي به دوستانش دريغ نمي‌كند. من اينها را از اثر حضور مداوم در مسجد مي‌بينم.»

اميرحسين كه مشغول مرتب كردن رحل‌هاي قرآن است شايد از اين تعريف‌هاي پدر در پوست خود نگنجد ولي در ظاهر هيچ عكس‌العملي از خود نشان نمي‌دهد و به‌كار خودش ادامه مي‌دهد . پدر دوباره تأكيد مي‌كند كه « به خوبي مي‌بينم كه پسرانم انس بسيار زيادي با مسجد پيدا كرده‌اند و هميشه قبل از گفتن اذان زودتر از من و مادرشان جلوي در ايستاده‌اند تا به مسجد برويم. به‌نظر ما اين موضوع مي‌تواند نقش مهمي در شكل‌گيري شخصيت آنها داشته باشد چون بالاخره مساجد پايگاه‌هايي هستند كه در آنها سبك زندگي اسلامي ترويج مي‌شود و طبيعي است با حضور هر روزه فرزندانمان در چنين فضايي آنها سعي كنند شخصيتشان را به اين نوع سبك زندگي نزديك كنند.»

حالا پسرم مشوق ماست

خانم مرادي با يك سيني چاي از آشپزخانه مسجد بيرون مي‌آيد و به همه خسته نباشيد مي‌گويد. او از خاطره نخستين حضور بچه‌هايش در مراسم غبارروبي مساجد برايم مي‌گويد: « بار اول كه اميرحسين را براي مراسم غبارروبي به مسجد بردم تقريبا 5ساله بود و مادرم در ابتدا مخالفت مي‌كردند. دليل‌شان اين بود كه اميرحسين هنوز بچه است و ممكن است حواسم به‌كار باشد و اتفاقي برايش بيفتد. ولي چون من و پدرش مي‌خواستيم اين موضوع در او نهادينه شود تصميم گرفتيم كه از همان كودكي اميرحسين را با اين مسئله آشنا كنيم و به همراه مادرم در مراسم غبارروبي يكي از مساجد نزديك محله‌مان شركت كرديم. در آن روز اميرحسين در كنار مادرم نشسته بود و اصلا از جايش تكان نخورد و فقط به همه آدم‌هايي كه آنجا كار مي‌كردند نگاه مي‌كرد ولي شب كه به خانه برگشتيم مدام از من سؤال مي‌پرسيد و من به تك‌تك آنها جواب مي‌دادم.» از خانم مرادي مي‌خواهم كه كمي مصداقي‌تر درخصوص سؤالات اميرحسين صحبت كند. او كمي به ذهنش فشار مي‌آورد و مي‌گويد: «خيلي دقيق يادم نيست ولي سؤالاتي مثل اينكه «مامان شما و اون خانم‌ها براي چي مسجد رو تميز مي‌كرديد» مي‌پرسيد كه من هم در پاسخ درباره‌ نزديك شدن‌ماه مبارك رمضان و ضرورت غبارروبي مساجد با زبان كودكانه برايش صحبت مي‌كردم. جالب اين است كه فرداي آن‌روز كه مي‌خواستيم به مسجد ديگري برويم خودش گفت كه به همراه ما مي‌آيد و خادم مسجد كتاب داستان‌هاي كتابخانه مسجد را به اميرحسين داد تا مرتب كند و او با حوصله و دقت تمام اين كار را انجام ‌داد.»

پدر و مادر اميرحسين مي‌گويند كه حالا اين پسر، خودش يكي از مشوقين ما در اين زمينه محسوب مي‌شود و آمار روزهايي كه قرار است مراسم غبارروبي مساجد در آن انجام شود را برايمان درمي‌آورد. اما اميرمحمد امسال براي بار اول در اين مراسم شركت مي‌كند. خانم مرادي مي‌گويد: «امسال هم تا به امروز در مراسم غبارروبي 2 مسجد شركت كرده‌ايم كه در يكي از آنها اميرمحمد، پسر كوچك‌ترم نيز حضور داشت و حالا به جاي ما برادرش به سؤالاتي كه در ذهن اين كودك 5ساله شكل مي‌گيرد پاسخ مي‌دهد.» اميرحسين حالا ديگر به سراغ كتابخانه مسجد رفته است و مي‌گويد ماهي يك‌بار اين كتابخانه را مرتب و تميز مي‌كند. اميرحسين خودش مسئول امانت دادن كتاب به بچه‌هاست. وقتي از او مي‌پرسم مي‌خواهي راه پدر و مادرت را ادامه بدهي؟ لبخندي بر لبش مي‌نشيند و با خوشحالي مي‌گويد: «من بهترين دوستانم را در مسجد پيدا كرده‌ام و خيلي محيط آن را دوست دارم و چون بيشتر خودمان از امكانات مسجد استفاده مي‌كنيم بايد ياد بگيريم كه در تميز كردن آن نيز شركت كنيم. »
مراسم غبارروبي ديگر به پايان رسيده است. مسجد از تميزي برق مي‌زند و قرار است جلسه‌اي براي تقويت مهدكودك مسجد نيز بعد از نماز مغرب برقرار شود. خانم مرادي مشغول جمع كردن استكان‌ها مي‌شود و آقاي مرادي با ساير مردان مسجد مشغول گفت‌وگوست. از مسجد كه خارج مي‌شوم اميرحسين و اميرمحمد را مي‌بينم كه مشغول آب دادن به گل‌هاي باغچه هستند و باهم صحبت مي‌كنند. با خود فكر مي‌كنم چقدر خوب است كه امسال مركز رسيدگي به امور مساجد يكي از روزهاي دهه تكريم مساجد را به كودكان و نوجوانان اختصاص داده است تا با مشاركت اين قشر از جامعه يكي از كاركردهاي آشكار مسجد، پررنگ و پررنگ‌تر شود.

هزار راه نرفته

‌ آقاي مرادي‌ از تأثير مسجد در تقويت شاخص‌هاي تربيتي بچه‌ها گرفته تا انتظارش از مسئولان براي توجه بيشتر به بعد تربيتي و فرهنگي مساجدمي‌گويد: «همانطور كه شما مي‌دانيد امروزه زندگي‌ها از طريق ماهواره و اينترنت تحت‌تأثير فرهنگ غرب قرار گرفته. اين رسانه‌ها ‌ مي‌خواهند ما را از سبك زندگي اسلامي‌مان دور كنند به اعتقاد من تقويت مساجد مي‌تواند به ما در مقابله با اين فرهنگ غربي كمك كند و در اين ميان بحث غبارروبي مساجد از اهميت ويژه‌تري برخوردار است. به‌خصوص اينكه در چند سال اخير در دهه تكريم علاوه بر غبارروبي مساجد به كاركرد فرهنگي مساجد نيز توجه مي‌شود و خود اين موضوع مي‌تواند ما را به اين سمت هدايت كند كه با حضور در مساجد مي‌توانيم درس زندگي را به فرزندانمان منتقل كنيم. به اعتقاد من با شركت در اين مراسم‌ها مي‌توان روحيه مشورت و نظم و پاكيزگي را به بچه‌ها آموخت، ‌روحيه همكاري را در آنها تقويت كرد و به آنها ياد داد كه مسجد مامن خوبي براي تربيت و اخلاق اسلامي است. بايد راهكارهايي درنظر گرفته شود كه فرزندانمان از همان كودكي شوق حضور در مساجد را پيدا كنند. بچه‌ها با رفت‌وآمد به مسجد پاسخ بسياري از سؤال‌هايشان را در آنجا مي‌گيرند. اگر اين نگاه در جامعه حاكم شود قطعا آمار بسياري از آسيب‌هاي اجتماعي كاهش پيدا مي‌كند.من از مسئولين درخواست مي‌كنم كه توجه بيشتري به مساجد داشته باشند و با تقويت هرچه بيشتر مهدهاي قرآن در اين اماكن مذهبي راه تربيت را براي خانواده‌ها سهل و آسان‌تر كنند.»

 

کد خبر 263624

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha