سه‌شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۶:۳۸
۰ نفر

امیرحسین صالحی: شاید امروز خیلی‌ها تهران را با برج میلاد، میدان آزادی، تونل‌ها و... بشناسند اما آنها که کمی قدیمی‌ترند و تهران را از زمان طهران بودن به یاد می‌آورند بعید است نقش سردر باغ ملی را فراموش کرده باشند یا خاطرات مسجد امام بازار تهران و شمس‌العماره را برای کوچک‌ترها نقل نکرده باشند.

کاشیکاری

 يكي از ويژگي‌هاي مهم سردر باغ ملي كاشيكاري‌هاي لاجوردي و فيروزه‌اي آن است كه در زمان قاجار طرح آن ريخته شده و هنوز هم جاذبه‌خود را حفظ كرده است. كاشي‌هايي هفت رنگ كه ميان آجرها جاخوش كرده‌اند روزي به دستان «حسين كاشي‌پز» جان گرفته‌اند و حالا پس از سال‌ها چشم بينندگان را به‌خود مشغول مي‌كنند. شايد حسين كاشي‌پز كه به خاك نگار مقدم نام فاميلي گرفت فكر نمي‌كرد كه 103سال بعد از تاسيس رسمي كارگاه كاشيكاري خود، فرزندان او اين كار را ادامه دهند و امروز نوه او «سعيد خاك نگار مقدم» هنوز به اين هنر ايراني- اسلامي عشق بورزد؛ اين هنر و حرفه را ادامه دهد و تلاش كند نسلي را تربيت كند تا همچنان كاشيكاري كه تركيبي موزون از هنر و اسلام است را زنده نگه دارد. سعيد، نوه حاج حسين مي‌گويد از كودكي عاشق اين كار شده و حالا از عشقي 70-60ساله در سينه سخن مي‌گويد.

  • كاشي هفت رنگ چه چيزي داشت كه يك كودك را شيفته خود كند؟

از همان ابتدا كه پدربزرگم كارگاه را تاسيس كرد كارهاي ديگري مانند توليد كاشي، تهيه رنگ، تهيه ظروف چيني و توليد كاشي هفت رنگ در آنجا صورت مي‌گرفت. حتي آنطور كه پدربزرگم -كه سردر باغ ملي از معروف‌ترين كارهاي هنري وي است- تعريف مي‌كرد در سال 1320كه جنگ جهاني اول صورت گرفت و كشور با مشكلات زيادي دست و پنجه نرم مي‌كرد واردات ظروف چيني به كشور وجود نداشت، همين مسئله باعث شد توليد ظروف چيني در كارگاه افزايش پيدا كند و آنها 20درصد ظروف چيني كشور را تهيه كنند. توليدات ما حتي به برخي از كشورهاي همسايه نيز صادر مي‌شد. آن شور و حرارت و رنگ و نقش‌هاي زيبا به اضافه فضايي هنري و علاقه‌اي كه در خانواده ما نسبت به اين كار وجود داشت، پاي من را به كارگاه باز مي‌كرد.

  • چرا بين كاشيكارهاي آن دوره، پدر بزرگ شما براي كاشيكاري سر در باغ ملي انتخاب مي‌شود؟

مرحوم پدربزرگم حاج حسين كاشي پز، متولد 1263خورشيدي در قم بود. او در 12سالگي پدرش را از دست مي‌دهد و چون فرزند اول خانواده بوده، براي تأمين مخارج زندگي به تهران مي‌آيد. در آن زمان 2 كاشي‌ساز معروف در تهران بودند كه پدربزرگم نزد يكي از آنها به نام استاد اسماعيل اصفهاني مشغول به‌كار مي‌شود. حاج حسين در سال 1290در يك كارگاه مستقل در تهران مشغول به‌كار مي‌شود. اين كارگاه درست مقابل سردر باغ ملي قرار داشت. استاد رسام عرب‌زاده - طراح معروف فرش ايراني- هم در آنجا با پدربزرگم همكار بود. كار اصلي او روي ميز بود و مردم معمولا كار آنها را از پشت شيشه مغازه تماشا مي‌كردند. در آن زمان چون كار هفت رنگي صرفا كفاف مخارج را نمي‌داد، پدربزرگم به كارهاي ديگر هم مي‌پرداخت؛ مثل ساختن كاشي براي بخاري‌هاي پيش ساخته كه هنوز هم نمونه زيبايي از اين كار، با امضاي حسين كاشي‌پز، بالاي خانقاه صفي‌علي‌شاه وجود داردكه تماما با چيني ساخته شده. حاج حسين بعدها براي توسعه كارش كارخانه‌اي نزديك ميدان گمرك خريد كه حدود ‮04-03 كارگر براي كار و 23 كوره براي كاشي‌پزي داشت و تا سال 0231شخصا و بعد از آن پسرانش اين كارخانه را اداره كردند.

  • چطور مي‌شود 3 نسل متوالي از يك خانواده در شغلي باقي بمانند؟ آن زمان چه انگيزه‌اي وجود داشت كه باعث مي‌شد اكثر فرزندان شغل پدران خود را ادامه دهند؟

يكي از مهم‌ترين حلقه‌هايي كه باعث مي‌شد حداقل خود ما كار پدران خود را ادامه دهيم احترامي بود كه به آنها مي‌گذاشتيم. حتي موقع ازدواج هم همين مسئله بود. بعد از اينكه من از سربازي آمدم بدون اطلاع قبلي، پدرم من را براي خواستگاري به منزل يكي از آشنايان برد و ما بعد از مدتي همسر آينده خود را عقد كردم. اين مسئله هم به‌خاطر احترامي بود كه به بزرگ‌ترها مي‌گذاشتيم. امروز متأسفانه فرزندان ترجيح مي‌دهند بيشتر از تجربه‌هاي خودشان استفاده كنند تا تجربه‮ والدين و از طرف ديگر هم حس استقلال آنهاست كه رشد كرده و اين باعث شده كه سراغ كارهاي والدين خود نروند.

  • شما خودتان هم فرزند داريد؟

2دختر دارم كه يكي ازدواج كرده ولي ديگري هنوز نه.

  • آنها هم كار شما را دنبال خواهند كرد؟

هر 2 دختر من كار كاشي را بلدند و تا چند سال پيش كه من دست تنها بودم كمكم مي‌كردند اما بعيد است كه آنها اين كار را دنبال كنند. هر كدام از آنها پي علاقه‌شان رفته‌اند و من اميدم بيشتر به جوان‌هايي است كه در اين كارگاه كار مي‌كنند. الان 6دختر خانم كه همه رشته‌هاي مرتبط با كار ما را خوانده‌اند در كارگاه مشغول هستند و خدا را شكر با وجود اين جوانان، اين هنر رو به فراموشي هنوز پابرجاست البته بايد به اين نكته هم اشاره كنم كه به‌خاطر همين كمبود نيروي كار و كوچك بودن فضاست كه من زياد به سمت كارهاي بازاري و بزرگ نمي‌روم و ترجيح مي‌دهم كه كارهاي كوچك را انجام دهم.

  • مغازه شما در خيابان شريعتي تهران است و يكي از مناطق گران؛ با اين وصف پول فروش كاشي براي شما بايد خوب باشد؟

(با خنده) نه اينطور نيست؛ من واقعا با علاقه اين كار را انجام مي‌دهم و عشق من اين است كه مردم با ديدن اين كاشي‌ها از يك هنر ايراني- اسلامي لذت ببرند. وقتي از هر 10رهگذر اين خيابان كه فروشگاه‌هاي زيادي در آن است 7نفر مي‌ايستند و به اين كاشي‌ها و ظرافت به‌كار رفته در آن خيره مي‌شوند همين براي من كافي است. قبل از سال 84كه مغازه را به شكل فعلي آن درآورم و اجناس زيادي براي فروش داشته باشم كاملا دلي كار مي‌كردم. دنبال اين بودم كه مردم بيشتر با اين هنر زيباي ايراني- اسلامي آشنا شوند.

  • فكر مي‌كنيد چرا امروز مردم كمتر به سمت هنر كاشيكاري و استفاده از آن در منازل رو آورده اند؟

اين مسئله چند دليل دارد؛ اول اينكه مردم ما به‌شدت شيفته محصولات غربي شده‌اند و فكر مي‌كنند كه اگر به سمت نازل‌ترين معماري غرب كه آپارتمان‌سازي‌ بي‌روح است روي بياورند بهتر است. اين در حالي است كه امروز ما مشتري‌هاي زيادي در كشورهاي اروپايي و ساير كشورها داريم كه مشتاق‌اند كاشيكاري ايراني را در منازل خود به‌كار بگيرند. گاهي هم كه شخصي مي‌خواهد از كاشي در منزل خود استفاده كند، شخصي كه كاشي هفت رنگ را طراحي و اجرا كرده آنقدر بي‌سليقگي به خرج داده كه توي ذوق مشتري مي‌زند و همين مسئله باعث مي‌شود كه وقتي مهماني به خانه مي‌آيد به جاي لذت بردن از اين طرح ترجيح دهد كه از آن دوري كند.

  • حالا اين هنر آباء و اجدادي كجاي زندگي شخصي شما قرار دارد؟ فكر نمي‌كنيد عشق و علاقه شما به اين كار، جاي شما را در زندگي خانوادگي خالي كرده باشد؟

نه اينطور نيست. من و همسرم سال 1340بود كه عقد كرديم و از همان موقع تا الان زندگي بسيار آرام و خوبي را در كنار هم داشته‌ايم. به جرأت مي‌توانم بگويم كه ما اختلافي با هم نداشته‌ايم چرا كه از بزرگ‌ترهاي خود يادگرفته‌ايم كه بايد زندگي را ساخت. من از كارم كه نياز به حوصله و صبر دارد آموختم و از همين رو ما توانستيم با صبر زندگي را بسازيم. تازه ازدواج كرده بودم اما 6سال حتي خانه مستقلي براي زندگي نداشتيم و در يك اتاق زندگي را مي‌گذرانديم. براي همين من موقع ازدواج دخترم هم همين مسئله را رعايت كردم. وقتي فهميدم خانواده دامادم از قشر فرهنگي هستند نيازي به مقدمات دست و پا گير نديدم و موافقت كردم. اتفاقا آنها هم زندگي را ساده در يك خانه اجاره‌اي شروع كردند و امروز به لطف خدا به خوبي در كنار هم زندگي مي‌كنند.

  • آقاي خاك نگار! گفتيد كه كارهاي بزرگ را طراحي و اجرا نمي‌كنيد؛ آخرين كار بزرگي كه انجام داديد چه بود؟

از زماني كه من به‌طورمستقل كار خود را شروع كردم تا الان 200مسجد را كاشيكاري كرده‌ام كه هر كدام بنا به نياز كاشي شده است؛ برخي نياز بوده 10متر كاشي شود و برخي هم بيشتر. 119محراب هم تا‌كنون ساخته‌ام كه يكي از سخت‌ترين كارهاي مسجد همين است؛ آن هم با كاشي خشتي كه هيچ انحنايي ندارد و بايد زمان و ظرافت زيادي را خرج طراحي و نصب آن كرد اما آخرين كار مربوط به تقريبا 4سال پيش بود كه مسجد حضرت ابوالفضل(ع) در تهران را انجام دادم و بعد از آن ديدم كه ديگر توانايي كارهاي بزرگ را ندارم. از اين‌رو اگر امروز كسي از من بخواهد كه اين كار را انجام دهم عذرخواهي مي‌كنم.

  • اين همه كار براي مساجد و مكان‌هاي زيارتي چه بركتي در زندگي شما داشته؟

مهم‌ترين بركت اين كارها براي من آرامشي است كه سال‌ها روي زندگي من سايه انداخته. خانواده‌اي دارم كه از بودن دركنار آنها هميشه لذت برده‌ام و آنها هم از زندگي رضايت دارند. خيلي از مردم فكر مي‌كنند كه بركت حتما بايد مادي باشد اما مهم‌تر از بعد مادي، بعد معنوي است. از طرف ديگر اين كارها باعث شده كه حضور خداوند در زندگي من ملموس‌تر باشد.

  • اگر به دوره جواني و نوجواني برگرديد باز همين حرفه را دنبال مي‌كنيد؟

بله. اين كاري بوده كه با علاقه شروع كرده‌ام و هميشه از آن راضي بوده‌ام. در كل از همه زندگي خودم راضي‌ام. نشانه اين رضايت هم اين است كه وقتي به گذشته برمي‌گردم هيچ نقطه‌اي را پيدا نمي‌كنم كه الان اذيتم كند يا خاطره‌اي تلخ از آن داشته باشم.

سيري در كار كاشي

استاد سعيد خاك نگار درخصوص سابقه كاشي در ايران و به كارگيري آن توسط مسلمانان نيز اطلاعات مفيدي دارد؛«كاشيكاري از زمان هخامنشيان مرسوم بوده كه كاشي‌هاي گارد جاودان در قصر شوش نمونه‌اي از آنهاست. اين نوع كاشي را كاشي‌هاي مينايي مي‌گويند كه امروز در موزه‌هاي لوور و مترو پوليتن موجود است و من خودم از نزديك آنها را ديده‌ام كه چگونه جلاي خود را حفظ كرده اند». به گفته استاد مقدم از زمان هخامنشيان تا دوره اسلام موردي از كاشيكاري يافت نشده و نخستين كاشي بعد از آن از سوريه فعلي به مراكش صادر شده است. «در ايران اما بايد به دوره سلجوقيان اشاره كرد كه كاشي‌هاي 2 رنگ فيروزه‌اي و لاجوردي براي تزيين ساختمان‌ها در قطعات كوچك ميان آجرها استفاده مي‌شده كه اين مقدمه‌اي مي‌شود براي استفاده از كاشي‌ها در معماري ايراني- اسلامي.اما دوره صفويه كمال استفاده از كاشيكاري بوده و اين هنر در بهترين نوع خود عرضه شد.»

ويتريني براي لبخند
در كارگاه خاك نگار مقدم چه مي‌گذرد؟

وقتي از خيابان شريعتي به سمت پايين حركت مي‌كنيد تا كمي مانده به سه راه طالقاني تمام فروشگاه‌هاي بزرگ و كوچك يك شكل هستند و نمايي سرد و بي‌روح بر آنها حاكم است اما در بين اين همه فروشگاه يكي هست كه رنگ و لعاب ديگري دارد و تقريبا همه چند دقيقه‌اي جلوي آن مي‌ايستند و با لبخند از مقابل آن عبور مي‌كنند.

وقتي مقابل فروشگاهي مي‌رسي كه روي آن نوشته شده «خاك‌نگار مقدم» حتي اگر نخواهي هم مي‌ايستي؛ چرا كه تركيب رنگ‌هاي لاجوردي، سفيد، فيروزه‌اي و زرد جان ديگري بر روح مي‌بخشد. كاشي‌هاي زيادي با طرح‌هاي اسليمي و مينياتوري در رنگ‌هاي متنوع پشت ويترين فروشگاه است كه شايد زيباترين آنها تابلويي است كه با كاشي‌هاي كوچك فرش شده و به اسامي چهارده معصوم(ع) منقش است. جلاي كاشي‌ها حس اطميناني به انسان مي‌دهد از اينكه اگر براي هديه، كاشي كوچكي با نقش «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم» يا حتي نقشي مينياتور بگيري تا سال‌ها براي عزيزتان ماندگار خواهد ماند؛ مانند كاشي‌هاي مسجد شيخ لطف‌الله اصفهان يا سردر باغ ملي.

فروشگاه خاك‌نگار مقدم امروز متعلق به «سعيد» نوه «حسين كاشي‌پز» است كه طرح و اجراي سردر باغ ملي از شاهكارهاي دوره جواني او است البته فروشگاه رسما كار خود را از سال 84شروع كرده و امروز كارگاه ساخت كاشي‌هاي هفت رنگ هم شده است. شايد بپرسيد كاشي هفت رنگ چيست؟ در گذشته از كاشي‌هاي معرق در ساخت بناي مساجد و اماكن معروف استفاده مي‌شد كه زمان زيادي براي ساخت آن صرف مي‌شد؛ به همين دليل راه تازه‌اي براي كاشيكاري بناها ابداع شد كه مي‌توانست جايگزين خوبي براي كاشي معرق باشد. اين شيوه كه به كاشي خشتي يا هفت رنگ مشهور است اگر چه در مقايسه با كاشيكاري پيش از خود، ارزش هنري كمتري داشت و تنها به‌عنوان گزينه‌اي سريع جايگزين كاشي معرق شده بود اما باعث شد قابليت‌هاي هنري بيشتري در اختيار هنرمندان قرارگيرد. خانواده خاك نگار مقدم نيز همه از استادان هنر كاشيكاري هفت‌رنگ بوده‌اند و تا الان اين هنر در اين خانواده ادامه دارد. اگرچه تمام مغازه به تابلو‮-كاشي مزين شده است اما استاد براي تزيين، ديوارها را نيز كاشي كرده تا به گفته خودش تأثير آن بر ديوار منازل به‌خوبي مشخص شود.

وسط فروشگاه، ميز بزرگ چوبي‌اي قرار دارد كه زير آن از جعبه هاي كاشي سفيد پر شده و آماده‌اند تا استاد و شاگردان روي آنها نقش بكشند و به آنها جان بدهند. 3 دختر جوان كه شاگردان استاد هستند پشت ميز بزرگ مشغول طرح زدن روي كاشي‌ها هستند كه به گفته خودشان، هركدام روزانه 3 كاشي‮ 02در‮02را طرح و رنگ مي‌زنند و بعد در كوره‌اي قرار مي‌دهند كه ظرفيت‮ 002كاشي را دارد و پس از خارج شدن كاشي‌ها از كوره آماده فروش مي‌شوند.

اشرفي‌هاي شاهانه

وقتي قرار مي‌شود سعيد خاك نگار مقدم خاطره‌اي از حسين كاشي پز بگويد بلافاصله ياد اين مسئله مي‌افتد كه «پدربزرگم حاج حسين خاك نگار، زماني كه بچه بود، همراه پدرش‮- اوستا جواد‮- در كاخ گلستان به‮ نقاشي روي گچبري‌ها مي‌پرداخت. به اين شيوه «لندني‌كاري» مي‌گفتند. پدر پس از رنگ‌كاري بخشي از‮ گچبري‌ها، قلم را به دست پسرش مي‌دهد تا آن‌را شسته و دوباره به‌كار ادامه دهد. حسين قلم را‮ گرفته و به سمت حوض خانه حركت مي‌كند تا آن‌را بشويد. استاد جواد مي‌گويد كه قلم‌موها را نبايد در آب حوض پاك‮ كني چون آب را رنگي مي‌كند. در كنار حوض كاخ، او‮ مشغول شستن قلم مي‌شود كه ناگهان مردي به او نزديك مي‌شود. از او سؤالاتي‮ مي‌پرسد و چند سكه به‌دست او مي‌دهد. او نزد پدر برمي‌گردد و ماوقع را مي‌گويد. پدربزرگم نمي‌دانست اما بعدها فهميده بود كه آن مرد مظفرالدين شاه بوده است‮!»

كاشي ايراني در كوه‌هاي آلپ

استاد مقدم در بخشي از صحبت‌هاي خود به علاقه مردم ساير كشورها به كاشي‌هاي ايراني اشاره كرده و يكي از كارهايش براي يك زوج فرانسوي را مثال مي‌زند‮؛ «يك زوج فرانسوي كه در سفارت فرانسه در ايران حضور داشتند با هنر كاشي‌كاري ايراني آشنا شده بودند و گاهي هم به فروشگاه ما سر مي‌زدند. موقع برگشت به فرانسه، آنقدر كه خانم اين خانواده به كاشي علاقه پيدا كرده بود سفارش داد كه براي ويلاي آنها در كوه‌هاي آلپ يك كار كاشي طراحي و اجرا كنم تا به ديوار آنجا نصب كنند. من هم يك كار مينياتور ساده و زيبا را كار كردم كه بسيار هم مورد استقبال اين زوج فرانسوي قرار گرفت.»

استادي با لباس صبر

‮«الهام شرفي‮» يكي از هنرمنداني است كه در كارگاه استاد خاك نگار مشغول به‌كار است. او‮ فارغ التحصيل رشته گرافيك و 4سال است كه‮ در كنار استاد، كار روي كاشي را ياد گرفته و امروز به فعاليت در اين زمينه مشغول است. شرفي بيشتر از هر چيز نسبت به آموزش‌هاي آكادميك در اين زمينه گلايه دارد‮: «متأسفانه در دانشگاه‌ها به هنرجويان اطلاعات كاربردي و مفيدي در زمينه اين كارها داده نمي‌شود. مثلا من كار خط هم انجام داده‌ام اما هيچ كدام از استادان دانشگاهي من نگفتند كه مي‌شود همين هنر را روي كاشي پياده كرد و اتفاقا نتيجه‌هاي بسيار جديدي گرفت كه خوشبختانه من در كنار استاد خاك نگار مقدم بسياري از ظرايف اين كار را ياد گرفتم و اميدوارم كه در آينده بتوانم كارهاي بهتري را انجام دهم» .

کد خبر 262169

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha