محمد کرباسی: قتل سرباز انگلیسی در لندن، مجروح شدن سرباز فرانسوی در نزدیکی پاریس، تظاهرات و ناآرامی در سوئد و سوئیس که پیش از این کشورهای همیشه آرام و امنی شناخته می‌شدند؛ همه این مسائل در طول روزهای گذشته باعث شده تا بار دیگر نظرها به سوی اروپا و وضعیت آن در میان بحران اقتصادی جلب شود.

اروپا در انتظار بحران اجتماعی

 شاید پیش از این به‌نظر می‌رسید که مشکلات تنها در زمینه اقتصاد اروپا باقی‌مانده است اما حالا به گفته دکتر پیروز ایزدی، پژوهشگر ارشد مرکز تحقیقات استراتژیک و کارشناس مسائل اروپا، بحران اقتصادی به بحران اجتماعی و افزایش شکاف‌ها و اختلاف‌ها دامن زده است. با وجود همه تلاش‌های صورت گرفته برای حل و فصل بحران اقتصادی حالا قاره سبز با سرعت بیشتری به سمت واگرایی بیشتر هم در داخل اتحادیه اروپا و هم در میان گروه‌های اجتماعی و طبقات کشورهای مختلف پیش ‌می‌رود و به گفته دکتر ایزدی آینده اتحادیه اروپا وابسته به باز شدن گره‌ای به نام اقتصاد شده است؛ آینده‌ای که دورنمای روشنی از آن به چشم نمی‌خورد.

  • ناآرامی‌ها در اروپا به‌خاطر بحران اقتصادی این قاره دیگر سابقه طولانی پیدا کرده است. در روزهای گذشته اما سوئد و سوئیس هم که پیش از این کشورهایی آرام به حساب می‌آمدند شاهد اعتراض‌ و درگیری بوده‌اند. فکر می‌کنید چه عاملی باعث این مسئله شده است؟

با وخیم‌تر شدن اوضاع اقتصادی به‌ویژه افزایش نرخ بیکاری مسائل فرهنگی بیشتر خودش را در کشورها نشان می‌دهد. نرخ بیکاری بیشتر متوجه افرادی است که در حومه شهرها زندگی می‌کنند؛ مناطقی که ساکنان آنجا اکثرا مهاجران هستند. به‌خاطر تبعیضی که در استخدام نیروی کار وجود دارد و با توجه به محدود شدن فرصت‌های شغلی اقشار مهاجر که در نقاط محروم زندگی می‌کنند بیشتر در معرض بیکاری قرار گرفته‌اند. در نتیجه همین برخوردهای تبعیض آمیز، احساس این افراد درباره اینکه نتوانسته‌اند در جامعه جذب شوند و بدنه اصلی جامعه در تقابل با آنها قرار دارد باعث بروز این دست خشونت‌ها می‌شود.

  • درباره قتل سرباز انگلیسی در لندن هم همین عوامل دخیل بوده است؟ انگلیسی‌ها همیشه ادعا داشته‌اند که مهاجران با فرهنگ‌های مختلف را جذب کرده‌اند و جامعه‌ای چند فرهنگی دارند. چرا حالا 2 جوان آفریقایی‌تبار که در همین کشور بزرگ شده‌اند دست به چنین قتلی می‌زنند؟

وضعیت اقتصادی در کنار احساس توهینی که جامعه مسلمان انگلیس احساس می‌کند باعث خشم آنها شده است. اقداماتی که در عراق و افغانستان توسط نیروهای آمریکا و انگلیس صورت گرفته هم به این وضعیت دامن زده و باعث نوعی تقابل شده است. اقلیت‌ها از هر نظر خود را تحت ستم می‌بینند و این تقابل باعث نوعی تنفر و اعمال خشونت‌آمیز می‌شود.

با وجود اینکه انگلیس مدعی است اجازه می‌دهد در این کشور مهاجران مختلف با فرهنگ‌های خود زندگی کنند شرایط طوری شده که این واکنش‌ها صورت بگیرد. در آلمان و فرانسه وضعیت جوری است که دولت‌ها تلاش می‌کنند مهاجران را وادار کنند ارزش‌های این کشور را بپذیرند. انگلیس مدعی است که رویکرد دیگری دارد و اجازه می‌دهد اقلیت‌ها با حفظ ارزش‌های خود جذب جامعه شوند. هر دو این رویکردها با توجه به وضعیت وخیم اقتصادی به‌نظر با شکست مواجه شده است.

  • در تعدادی از کشورهای اروپایی گروه‌های راست افراطی با شعار تقابل با مهاجران به‌خاطر شرایط بد اقتصادی به قدرت رسیده‌اند. فکر می‌کنید این بحران در بلندمدت آثار اجتماعی بیشتری در کشورهای اروپایی خواهد داشت؟

حتما اینطور است. شرایط بد اقتصادی ادامه پیدا کرده و گرایش به گروه‌های راستگرا و سیاست‌های ناسیونالیستی در این وضعیت‌های بحرانی بیشتر می‌شود. این احزاب هم با اتحادیه اروپا مخالف هستند و هم از مهاجران و اقلیت‌ها به‌عنوان سپر بلا استفاده می‌کنند. این گروه‌ها توجیه‌های ساده‌ای را در برابر مردم قرار می‌دهند و افکار عمومی هم به‌خاطر شرایط بد رکود اقتصادی و نرخ بالای بیکاری جذب این شعارها می‌شوند. این مسئله به مهاجرستیزی و تقابل با مسلمانان که اقلیت مهمی را در کشورهای اروپایی تشکیل می‌دهند دامن می‌زند. علاوه بر این وقتی که احزاب دست راستی با اقبال بیشتر مردم روبه‌رو می‌شوند و دولت‌ها هم برای جلب نظر مردم سیاست‌های سخت مهاجرتی درنظر می‌گیرند، طبیعی است که با ادامه این روند مهاجرت هم به اروپا سخت‌تر شود.

  • ولی واقعا چنین سیاستی در مقابل مهاجرها مشکلات را برای اروپایی‌ها کمتر می‌کند یا دولت‌های اروپایی باید ریشه مشکلات را در جایی دیگر جست‌وجو کنند؟

شکاف‌هایی که در جوامع اروپایی وجود دارد با بروز بحران‌های اقتصادی شدیدتر می‌شود و خودش را بیشتر نشان می‌دهد. این اشکال‌هایی است که به ساختار اقتصادی این جوامع مربوط است. مهاجرها هم چون در این جامعه زندگی می‌کنند و به لحاظ اقتصادی می‌خواهند وارد بازار کار شوند در این شرایط به‌خاطر اینکه اقلیت محسوب می‌شوند بیشتر تحت تبعیض قرار می‌گیرند. این تبعیض‌ها همراه با برخوردهایی که برخی جنبه نژادپرستی هم دارد باعث واکنش‌های خشونت‌آمیز می‌شود. این مشکلات و شکاف‌ها به هر حال بین مهاجران در جامعه اروپایی وجود داشته اما بحران اقتصادی آنها را بسیار بیشتر کرده است.

  • به غیراز مشکلات اجتماعی، از لحاظ سیاسی هم اما به‌نظر می‌رسد کشورهای اروپایی دچار یک بلاتکلیفی هستند. در ایتالیا چند ماهی طول کشید تا دولت تشکیل شود. در فرانسه هم هرج‌ومرج سیاسی مشابهی به چشم می‌خورد. این وضعیت از کجا نشأت می‌گیرد؟

اجرای سیاست‌های ریاضت اقتصادی که از سوی اتحادیه اروپا و بانک‌مرکزی اروپا برای مقابله با بحران اقتصادی توصیه شده در کشورهای اروپایی بسیار نامحبوب است. این سیاست‌ها از هزینه‌های دولتی کم می‌کند، از مزایای رفاهی و دستمزدها می‌کاهد و در نتیجه با رکود اقتصادی قدرت خرید مردم هم پایین می‌آید. این مسائل باعث می‌شود که مردم به دولت‌هایی که طرفدار اجرای این سیاست‌ها هستند با سوء ظن نگاه کنند و به آنها رأی ندهند. به همین‌خاطر هیچ حزبی با کسب آرای کافی بر سر کار نمی‌آید تا بتواند دولت را به تنهایی تشکیل دهد. ایجاد ائتلاف هم مانند آنچه در ایتالیا رخ‌داد به‌خاطر اختلاف‌های زیاد گروه‌های سیاسی بسیار سخت شده است. کشورهایی که در آنها دولت اقلیت هم سر کار آمده با مشکلات زیادی مواجه بوده‌اند. در فرانسه هم دولتی که روی کار آمد وعده داد سیاست‌های غیرریاضت اقتصادی را در پیش بگیرد و با تحریک تقاضا و رشد اقتصادی با بحران مقابله کند اما عملا سیاست کارآمدی تا حالا در پیش نگرفته است.

  • در تمام جریان‌های اخیر پیرامون بحران اقتصادی، دولت مرکل تلاش داشت تا اوضاع را رهبری کند. انتخابات آینده آلمان ممکن است این وضعیت را هم از بین ببرد؟

مسلم است که مردم آلمان مایل نیستند از پول مالیات‌هایشان برای کمک به کشورهای درگیر بحران استفاده شود. این مسئله‌ای است که مرکل هم تلاش کرده آن را مدیریت کند و هر زمانی که کشورهای دیگر احتیاج به کمک داشتند کمک‌ها را در دقیقه ۹۰ در اختیارشان گذاشته و شرط‌های مختلفی هم برای آن درنظر گرفته شده است. مرکل مجبور است افکار عمومی را به نوعی قانع کند که دولت آلمان هزینه زیادی بابت نجات کشورهای بحران زده متقبل نشده و اگر هزینه‌ای شده در جهت نجات منطقه پولی یورو بوده است. این سیاست‌ها هم در کشورهای جنوب و هم در کشورهای کمک‌کننده مشکل‌زا شده و افکار عمومی در هر دو طرف مخالف سیاست‌هایی هستند که اتحادیه اروپا در پیش گرفته است.

  • سیاست‌های ریاضت اقتصادی که دولت آلمان بر اجرای آنها اصرار دارد به هر حال یک شمشیر دو لبه است. با نارضایتی‌هایی که گفتید در اروپا به‌وجود آمده کشورهای این قاره چه کاری می‌توانند بکنند که حداقل وضعیت متعادلی میان هر دو طرف داشته باشند؟

2رویکرد در این رابطه اکنون وجود دارد. اکثرا معتقدند که سیاست‌های ریاضتی باعث رکود اقتصادی می‌شود و نمی‌تواند مشکل بیکاری را حل کند. حل مشکل بیکاری منوط به رونق اقتصادی است و رونق اقتصادی هم از طریق افزایش قدرت خرید مردم به‌وجود می‌آید. این مسئله مستلزم افزایش تقاضا و هزینه‌های دولتی و تزریق پول به اجتماع می‌شود. طرفداران ریاضت اقتصادی می‌گویند این مسیر هم باعث می‌شود که بدهی‌ها و کسری بودجه دولت‌ها بیشتر شود و بار دیگر کشورهای عضو در دام بدهی‌ها گرفتار شوند. حالا مسئله این است که چطور می‌توان به یک نقطه تعادل میان این 2رویکرد رسید؛ یعنی هم رونق اقتصادی ایجاد شود و هم میزان بدهی‌ها پایین بیاید. این مسئله بسیار دشوار به‌نظر می‌رسد و برای رسیدن به آن باید کلا ساختارها عوض شود.

  • با این وضعیتی که ترسیم کردید و جریانی که ادامه دارد یعنی می‌توان پیش‌بینی کرد که ناآرامی‌های اجتماعی در اروپا افزایش پیدا کند؟

بله، به هر حال اکنون در 2 کشوری که انتظارش هم نمی‌رفت (سوئد و سوئیس) شاهد ناآرامی هستیم؛ کشورهایی که معروف به نقاط آرام و امن بودند. سوئیس اصولا سیستم بانکداری‌اش مبتنی بر همین امنیت است. به‌ویژه این مسئله درباره مهاجران بیشتر به چشم می‌خورد. در مقطعی مهاجران نیروهای کار ارزان را برای کشورهای اروپایی تأمین کردند و به رشد و رونق اقتصادی آنها کمک کردند. اکنون بحران‌های اقتصادی به‌دنبال خود بحران‌های اجتماعی می‌آورند و از مهاجران هم به‌عنوان سپر بلا استفاده می‌شود. بحران‌های اجتماعی هم نا‌امنی به‌دنبال دارد و همه‌‌چیز به گردن مهاجرها انداخته می‌شود؛ مسئله‌ای که دید بدی در افکار عمومی نسبت به این اقلیت ایجاد می‌کند و زمینه خشونت و تقابل بیشتر فراهم می‌شود. غیراز این بین طبقات اجتماعی و مناطق مختلف کشورها هم به‌خاطر شرایط اقتصادی اختلاف‌ها افزایش پیدا کرده است؛ مثلا در ایتالیا منطقه شمال صنعتی و پیشرفته است و منطقه جنوب بیشتر روستایی. حالا مردم منطقه شمالی این کشور می‌گویند نباید منابع و درآمدشان در اختیار جنوبی‌ها قرار بگیرد.

  • غیر از ناآرامی‌ها، به‌نظر می‌رسد اتحادیه اروپا در مسیر واگرایی قرار دارد و انگلیسی‌ها هم بحث خروج از این اتحادیه را مطرح می‌کنند. به‌نظرتان چقدر این مسئله محتمل است؟

از اول هم انگلیسی‌ها به‌صورت گزینشی و انتخاباتی وارد این اتحادیه شدند و خیلی از مکانیزم‌‌های این اتحادیه مانند شینگن و یورو را قبول نکردند. گروهی‌ از انگلیسی‌ها هم معتقدند که اتحادیه اروپا منفعتی برای این کشور ندارد و بهتر است از این اتحادیه خارج شوند. در حزب محافظه‌کار و احزاب دست راستی این ایده خیلی رایج شده است. تنها حزب لیبرال دمکرات و تا حدودی حزب کارگر متمایل است که هنوز این کشور در اتحادیه اروپا باقی بماند. از لحاظ اقتصادی انگلیس خیلی جذب اتحادیه اروپا نیست و سیاست‌هایش خیلی از این اتحادیه تبعیت نمی‌کند. بخشی از مسئله سیاسی است. گروهی اعتقاد دارند که اگر انگلیس از اتحادیه اروپا خارج شود جایگاه این کشور در صحنه بین‌المللی کم می‌شود.

کد خبر 217912

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار اروپا

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز