ترجمه - امید جعفرنژاد: در سال 2001 میلادی جیم اونیل، مدیر بانک آمریکایی «گلدمن ساکس» 4 بازار نوظهوری را که در این دهه سریع‌ترین رشد اقتصادی را داشته‌اند نام برد. ما می‌دانیم که این 4 کشور به صورت مخفف «بریک» نامیده می‌شوند که عبارتند از: برزیل، روسیه، هند و چین، بعدها آفریقای جنوبی هم به این گروه اضافه شد.

بریکس

کشورهای چین، هند و برزیل پویاترین و نوظهورترین قدرت‌های جهان به حساب می‌آیند. در حقیقت اگر این کشورها را نوظهور بخوانیم مثل این است که اهمیت چندانی به آنها نداده‌ایم. هند بزرگ‌ترین دمکراسی جهان است در حالی که چین بزرگ‌ترین تولید‌کننده دنیا به‌حساب می‌آید و برزیل پرجنب‌و‌جوش‌ترین اقتصاد مشتری‌مدار جهان را دارد که روز‌به‌روز هم توسعه می‌یابد (روسیه که در جایگاه آخر این گروه است ساختار جمعیتی ناموزونی دارد و عملکرد بخش خصوصی‌‌اش هم بدون توجه به منابع طبیعی این کشور ضعیف است). در حالی که سرمایه‌گذاران و کارشناسان مسائل اقتصادی نسبت به موفقیت بازارهای آینده که رشد اقتصادی بالایی دارند ابراز تردید می‌کنند، اکنون بگذارید درس‌هایی را که می‌شود از «بریکس» گرفت با هم مرور کنیم:

ظهور طبقه متوسط

شاید بزرگ‌ترین درسی که بتوان از ظهور و توسعه کشورهای «بریکس» گرفت این است که هیچ ظهوری بدون پیروزی و موفقیت طبقه متوسط معنایی ندارد. فاصله رشد اقتصادی‌ای که میان این کشورها وجود دارد متغیر است اما هنوز امکان رشد برای این کشورها وجود دارد. در برزیل استفاده از کارت‌های اعتباری در سال2008 میلادی که بدترین سال رکود اقتصادی بود30درصد افزایش یافت. این موضوع نشان داد که برزیل به‌دنبال جذب اعتبار از طرف مصرف‌کنندگان است. حتی در روسیه درآمدهای واقعی بین سال‌های 1999 تا 2009میلادی 142درصد افزایش یافت. در چین و هند هم شمار طبقه متوسط به خاطر انقلاب صنعتی قرن21 افزایش یافت. بر اساس تعریفی که «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی OECD» ارائه کرده است، در سال2050 میلادی نیمی از مردم طبقه متوسط جهان در 2 کشور چین و هند حضور خواهند داشت. اما با وجود این، خطرهایی هم در این زمینه وجود دارد که باید به آنها توجه کرد؛ افزایش قیمت مواد غذایی در هند و نرخ سرسام آور خرید مسکن در چین تهدیدی برای بی‌ثبات کردن سرمایه‌های اقتصادی این دوکشور به حساب می‌آید.

اهمیت زیاد تجارت

برای هر کشور اقتصادی جهان، رشد اقتصادی در سایه فروش محصولات امکان‌پذیر است و هنگامی که شما کشور اقتصادی کوچکی باشید فقط زمانی می‌توانید رشد کنید که محصولتان را به یک مشتری بزرگ‌تر بفروشید؛ به عبارت دیگر، اگر اقتصاد و تجارت رشد نکند چیزی به‌عنوان رشد فوق‌العاده وجود ندارد. ما مشاهده می‌کنیم که این قانون در تمام کشورهای عضو «بریکس» وجود دارد. همانطور که کشورهای جهان می‌دانند چین در 20سال اخیر در زمینه تجارت پیشرفت‌ها و موفقیت‌های زیادی داشته که این به خاطر نیروی کار ارزان و برنامه‌های هوشمندانه دولت برای هماهنگ کردن زنجیره‌های تولید و توسعه، ساخت وسایل الکترونیکی و پیشرفت صنایع نساجی بوده است. سهم هند از تجارت جهانی در بین سال‌های1993 و 2010 میلادی 3برابر شد. همچنین، این کشور از بازارهای اقتصادی گوناگونی برخوردار است. در سال2000 میلادی از هر 5دلار صادرات ایالات متحده، یک دلار وارد هند می‌شد. این در حالی است که امروزه این آمار به یک دلار در هر 7 دلار می‌رسد. روسیه که بیشتر به محصولات وارداتی وابسته است و در فناوری ضعیف است در نیمه‌دوم دهه2000 میلادی و با افزایش بهای نفت اقبال کمتری برای رشد اقتصادی داشت. رکود اقتصادی هم زیان‌های بسیار زیادی را به‌دنبال داشت و بازار بورس به خاطر کاهش بهای نفت 70درصد سقوط کرد. اما برزیل از نظر صادرات محصولات کشاورزی و تولیدات صنعتی از رشد بالایی برخوردار بود به‌طوری که این رشد در مقایسه با کشورهای دیگر عضو «بریکس» هم بیشتر بود. رشد اقتصادی برزیل را می‌توان مدیون سرمایه‌گذاری‌های بین‌المللی دانست که به رشد صنایع داخلی این کشور هم کمک کرد و باعث شد مشتریانش ثروتمند شوند.

تأثیرکاپیتالیسم دولتی

تنها یکی از 5 کشور اقتصادی عضو «بریکس» اقتصادی آزاد دارد و آن هم هند است. 4 کشور دیگر کاپیتالیستی هستند و موفقیت‌شان در بازارهای بین‌المللی بخش بزرگی از توسعه آنها محسوب می‌شود. اما نسخه کاپیتالیستی آنها شامل راهنمایی‌های قدرتمند دولت است. از نمونه‌های کاپیتالیسم دولتی می‌توان به شرکت‌های دولتی مانند شرکت ملی نفت و گاز چین یا «سینوپک» اشاره کرد. همچنین کاپیتالیسم دولتی شامل استفاده از مقررات سفت و سخت، دخالت‌ها و کنترل‌های بخش دولتی بر بازارها و شرکت‌هاست که به‌نظر نمی‌رسند کاپیتالیستی باشند. اما یک سیاستمدار به‌دنبال اهداف کاپیتالیستی است که برای افزایش رشد طولانی مدت و تشویق توسعه طراحی شده است. وضعیت همیشه به این شکل باقی نمی‌ماند اما نباید موفقیت‌های غول‌های بازار آزاد مثل آمریکا، اروپا و ژاپن را هم نادیده گرفت.

مدل نظام کاپیتالیست دولتی الگویی برای دیگر کشورهای در حال توسعه در جهان است. کشورهایی که در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین هستند و اقتصادی در حال رشد دارند می‌خواهند با بازارهای جهانی تعامل داشته باشند. اما این کشورها نمی‌خواهند طرح‌ها و نقشه‌هایشان را یک شبه افشا کنند و اجازه دهند کشورهای غربی رقیب بر اقتصاد آنها چیره شوند. آنها می‌خواهند از شرکت‌های داخلی محافظت کنند و زمینه رشد و توسعه‌شان را فراهم آورند تا این شرکت‌ها بتوانند در عرصه بین‌الملل با شرکت‌های دیگر رقابت کنند و از پول برای توسعه بهره ببرند. اما غرب هم می‌تواند این الگو را بیاموزد. در حالی که بازارهای آزاد و به خصوص بازارهای اقتصادی نوسان دارند و شکست می‌خورند، تاجران بازار آزاد در واشنگتن و لندن خواستار دخالت‌های بیشتر دولت برای تنظیم بازار هستند.

فساد مالی، عامل نابودی

فقط کافی است به این موضوع فکر کنید که شرکت‌ها و صنایع چه مشکلاتی برای سیاست‌های آمریکا به‌وجود آورده‌اند. اکنون فرض کنید که شرکت‌ها بزرگ‌تر شده‌اند و سیاستمداران هیچ مسئولیتی ندارند یا وظایف‌شان کمتر است و ارتباط مشخصی میان مدیران اجرایی و مقامات دولتی که نظارت بر آنها را برعهده دارند وجود ندارد. در این زمان تشخیص اینکه چه کسی مدیر است امری دشوار و سخت است. در حالی که میلیاردها دلار برای رشد اقتصادی کشورهای جهان صرف می‌شود شما به این موضوع پی می‌برید که چرا فساد مالی می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین مشکلاتی باشد که کشورهای عضو «بریکس» و کشورهای دیگر در حال توسعه با آن روبه‌رو هستند.

کاپیتالیسم دولتی همیشه نمی‌تواند مؤثر عمل کند و بعضی وقت‌ها شکست بدی می‌خورد. سیاستمداران و مقامات احزاب مختلف سیاسی هم نمی‌خواهند همیشه بر اساس خیر و صلاح کشورشان عمل کنند و با مدیریت‌شان کنترل بازارهای اقتصادی و شرکت‌ها را بر عهده بگیرند. در حالی که رشد اقتصادی کشورها توسعه می‌یابد پارتی بازی و آوردن دوستان و افراد فامیل بر سر پست‌ها و مناصب مختلف و فساد مالی همیشه بزرگ‌ترین خطراتی هستند که صنایع را تهدید می‌کنند. این موضوع برای مقاماتی که مدیریت بانک صنعتی و تجاری چین را بر عهده دارند کار آسانی نیست. این بانک یک‌تریلیون و 900میلیارد دلار سرمایه دارد و از هدایت سیاست‌های مردمی سود زیادی می‌برد.

سیستم‌های اقتصادهای رو به رشد در جهان بعضی اوقات مجبورند تغییر و تحولات زیادی در صنایع داخلی ایجاد کنند تا از رکود اقتصادی جلوگیری شود. اما مقامات بخش‌های دولتی و خصوصی که به خاطر صنایع داخلی ثروتمند و قدرتمند شده‌اند می‌خواهند در مقابل تغییر و تحولاتی که به آنها آسیب می‌رساند مقاومت کنند؛ برای مثال در چین بعضی از کارشناسان مسائل اقتصادی از خودشان می‌پرسند که آیا حزب کمونیست می‌تواند اصلاحاتی را انجام دهد که باعث افزایش رشد داخلی شود و شرکت‌های دولتی صادرکننده را که اقتصاد و سیستم سیاسی چین را تحت کنترل قرار داده‌اند تضعیف کند؟ در روسیه هم شرکت «گازپروم» باید به سیاست‌های خارجی توجه کند به خاطر اینکه عملکردهای این شرکت به ضرر روسیه و همسایگانش تمام شده است؛ مثلا دولت مسکو زمانی اوکراین را متهم به دزدی گاز کرد و صادرات این محصول به آن کشور را قطع کرد. مقامات اوکراین سرانجام پول گازشان را پرداخت کردند و شرکت «گازپروم» هم در نهایت پولش را دریافت کرد اما روابط روسیه با اروپا به خاطر این مسئله ضربه شدیدی خورد.

هند هم که دارای بازار آزاد اقتصادی است از تأثیرات مخرب فساد مالی در امان نمانده است. در سال2008 میلادی مقامات دولت هند رشوه دریافت کردند تا حقوق پهنای باند شبکه‌های تلفن‌های همراه را پایین‌تر از نرخ بازار به فروش برسانند. در آن ماجرا 40میلیارد دلار از سرمایه شرکت‌های مخابراتی هند زیر قیمت به شرکت‌های ارتباطاتی فروخته شد. به همین دلیل یک جنبش اعتراض‌آمیز تحت رهبری «آنا هزاره» فعال سیاسی هند علیه فساد مالی دولت دهلی نو در آن کشور به پا خاست. اما این جنبش تاکنون دستاوردهای اندکی داشته است.

نیاز به جامعه قدرتمند و دولت قوی

اگر کاپیتالیسم دولتی بزرگ‌ترین نقطه قوت کشورهای عضو «بریکس» باشد و فساد مالی بزرگ‌ترین نقطه ضعف آن به حساب بیاید، بنابراین درسی که می‌توان از این موضوع گرفت این است که اقتصادهای سالم نیازمند دولت‌های سالمی هستند. این بدان معناست که یک کشور باید مدیریت مسئولانه‌ای در مقابل اقتصاد داشته باشد؛ بنابراین جامعه مدنی باید حقوقش را بشناسد و آن قدر قوی و قدرتمند باشد که به‌دنبال منافعش باشد و به کشور و صنعت فشار بیاورد تا مسئولانه عمل کنند.

The Atlantic

کد خبر 166336

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز