سه‌شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۵ - ۱۲:۳۴
۰ نفر

دکتر میرجلال‌الدین کزازی: قسمت نهم سفرنامه دکتر میرجلال‌الدین کزازی به یونان.......

زمینه‌ای دیگر که اندکی فراختر در آن سخن رفت، دشواری و پرسمانی است که در این روزگار، همه کشورهایی که از پیشینه و تاریخی دیرباز برخوردارند، بدان گرفتار‌ند: گسترش فرهنگ بیگانه رسانه‌ای.

گفته می‌شد که یونانیان کنونی به‌ویژه جوانانشان، سودازده و فریفته این فرهنگ، با فرهنگ نیاکانی پیوند گسیخته‌اند و از خود بیگانه شده‌اند.

نمونه را، میزبان ما می‌گفت که روزی به تسالونیک رفته بوده است که کهن‌ترین و فرهنگی‌ترین شهر یونان است، به جست‌وجوی گورگاه افلاطون و ارسطو که بر پایه بازگفتی در آن جای دارد.

اما بزرگان شهر او را گفته بوده‌اند که «مجوی؛ که نخواهی یافت.» او در شگفت بود که چگونه تسالونیکیان، سردخوی و گرانجان، پاس آن آوازه را نداشته‌اند و نکوشیده‌اند که دست‌کم، بنایی نمادین چونان گورگاه این دو فرزانه نامبردار در شهر خویش بسازند و برافرازند؛ تا بتوانند، نازان و سرافرازان، آن را به جهانگردان و دوستداران آن دو نشان بدهند.

سفیر ما گفته بود که آماده است که از کیسه رادی و دهش دانش‌دوستان و فرهیختگان ایران آن گورگاه‌ها را در تسالونیک پی افکند.

راستی را، در سراسر آتن، به خیابانی بزرگ باز نخوردم که با نام فرزانگان یونان زیور یافته باشد؛ تنها یک خیابان به نام الکساندر نامیده شده بود که هیچ پیمان و پیوندی با فرزانگی و اندیشه‌ورزی نداشته است و جهانباره‌ای فرهنگسوز و اندیشه‌گداز بوده است.

بامدادان روز دوشنبه، همچنان می‌بایست به سخنرانی‌ها گوش می‌سپردیم. این روز واپسین روز همایش بود و دوشیزه دست‌اندرکار، از سر رنجش و آ‌زردگی، گلایه به رایزن فرهنگی ما برده بود که مهمانان ایرانی گریزپای‌اند و گاه جایشان در تالار همایش تهی است.

بیشینه سخنرانی‌ها که همه آنها به زبان انگلیسی انجام می‌پذیرفت، مگر برای آنان که به باستان‌شناسی و تاریخ هنرگرایان بودند، دلچسب و گیرا نبود و هرگز تالار همایش، همانند آیین گشایش، از انبوه شنوندگان در نمی‌آکند.

پاره‌ای از دیدگاه‌ها و گفتارها نیز مرا برمی‌آشفت و به خشم می‌آورد؛ زیرا بازگفت دروغ‌های بزرگ تاریخی بود که افسانه‌پردازان و پنداربافان یونانی و رومی پیرامون اسکندر و تازش‌های او به خاور زمین به‌ویژه ایران بربافته‌اند و برساخته‌اند؛ تا از وی چهر‌ه‌ای افسانه رنگ و نیمه اسطوره‌ای بسازند و با برکشیدن و سترگی بخشیدن به او، پیروزی‌های درخشان ایرانیان را در یونان فرو پوشند و بدین‌سان، با دروغ‌های شگرف و خردآشوب و باورناپذیر، کین دیرینشان را بر پیروزمندان پولادچنگ پارسی بتوزند و دل دردمند و دژم را برافروزند؛

دروغ‌هایی از آن‌گونه که دبیر و رخدادنگار اسکندر کالیستنس نوشته است و تا بدان پایه بیراه و به‌دور از راستی و روایی است که روشن‌رایان و فرهیختگان باخترینه را ناچار گردانیده است که او را دروغ‌زن بنامند.

کد خبر 12347

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز