شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۵ - ۱۳:۳۲
۰ نفر

گروه ادب و هنر: گزارش سفر دکتر میر جلال‌الدین کزازی به اینجا رسید که به شهری در 40فرسنگی آتن رفتند به‌نام دلف.

شهری که به پاس پرستشگاه شگرفش آوازه‌ای بلند داشته است. پس از بازدید از چند مرکز فرهنگی اکنون ادامه این گزارش را بخوانید.

از آن پس، به دیدار دیرینکده دلف رفتیم که یکی از باشکوه‌ترین و مایه‌دارترین دیرینکده‌های یونان است. آنگاه که به نخستین تالار آن درآمدم، به ناگاه، با دو تندیسه غول‌آسا رویاروی شدم. تندیسه‌های کلئوبیس و بیتون.

در اسطوره‌های یونانی، این دو پسران سیدیپ، راهبه هرا در آرگوس، بودند.روزی مامشان، به بیهودگی، چشم به راه دو ورزای (=گاونر) سپید ماند که می‌بایست ارابه او را به سوی پرستشگاه  هرا  می‌کشیدند. پسران که مام را سخت نگران و آشفته دیدند، خود را به ارابه بستند و مادر را به پرستشگاه بردند.

سیدیپ، انگیخته و افروخته از کردار آنان، از بغبانو درخواست که برترین سرافرازی و بلندنامی را به آن دو ارزانی بدارد. این درخواست برآورده شد و دو پور مهربان و پاکدل در خوابی جاودانه فرو رفتند.

آرگوسیان، به یادبود این رخداد، تندیسه دو برادر را در پرستشگاه برافراختند.  اکنون این دو تندیسه که کمابیش درست و بی‌گزند مانده‌اند، با نگاهی خیره و کاونده و با زبانی سرد و خاموش، دیداریان دیرینکده دلف را درود می‌گویند.

در میانه تندیسه‌های گونه‌گون دیرینکده که بیش از دیگر یادگارها بیننده را به شگفت می‌آوردند، سه تندیسه دیگر نیز از زیبایی و شکوهی دیگرسان بهره داشتند : یکی تندیسه‌ای از آتنا بود، با جامه‌ای فراخ و شکنجینه بر تن.

چین و شکنهای جامه و فرآویزهای آن آنچنان نغز و هنرمندانه در سنگ جاودانه شده بود که می‌انگاشتم اگر بادی بروزد، به جنبش درخواهد آمد. دو دیگر تندیسه آنتینوس بود که هنرمند چیره‌دست پیکرتراش آن را، در مرمر، ماندگاری دیرباز بخشیده بود.

آنتینوس جوانی یونانی بود که هادرین، پادشاه رم، او را بسیار دوست می‌داشت. این جوان به آهنگ آنکه بر سالیان زندگانی هادرین بیفزاید و جوانی خویش را بدو ارمغان بدارد، خویشتن را در خیزابه‌های نیل درافکند.

پادشاه وی را به پایگاه خدایی فرابرد و فرمود که تندیسه او را برتراشند و در پرستشگاه برافرازند و همچون خدایان بپرستند. هادرین شهری را نیز، به یاد این جوان، به سال 130میلادی پی افکند که آنتینوپولیس نامیده می‌‌شد.

سومین تندیسه که نماد هنر یونان گردیده است، تندیسه مردی است ارابه‌ران که از فلز ساخته شده است. ارابه او از میان رفته است و تنها پاره‌هایی از آن برجای مانده است. به پاس ارج و ارزش بسیار این تندیسه، آن را به تنهایی در تالاری فراخ با نورپردازی سنجیده جای داده‌اند؛ تا شکوه زیبایی آن هر چه بیش آشکار گردد.

نمونه‌ای برساخته از مرد ارابه‌ران رویاروی در مهمانسرای ما افراخته شده است و با نگاه سرد و خیره و ایستای خویش، راست بی‌آنکه هرگز چشم برهم نهد یا پلک برزند، درآیندگان را می‌نگرد.

کد خبر 13208

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز