شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۸ - ۱۵:۵۲
۰ نفر

پای صحبت صادق تبریزی، نقاش،‌در یک بعد از ظهر پاییزی

نگارخانه شمس با آن درخت‌های تر و تمیزش جای دنجی است برای سپری کردن یک بعد از ظهر هنری. نگارخانه‌ای در ته خیابان مهماندوست که این روزها میزبان آثار «نقاشیخط» صادق تبریزی است. تبریزی در سال 1317 در حوالی بازار شلوغ تهران به دنیا آمد. خودش اعتراف می‌کند که فضای به یادماندنی تهران قدیم با معماری خاطره‌انگیز مساجد و تکایا و سقاخانه‌ها و آب‌انبارها، گنبدها و دروازه‌ها و طاق‌های ضربی‌اش، خیلی زود از او یک هنرمند ساخت.

حالا بعد از 50 سال دیوارهای لخت و عور گالری شمس میزبان تابلوهایی است که حاصل عرق‌ریزان روح یک هنرمند به حساب می‌آیند. گفت‌وگوی زیر نتیجه یک گپ و گفت کوتاه زیر سایه درختان خیابان مهماندوست و در پایان یک ظهر نه‌چندان گرم پاییزی است. گفت‌وگویی که با نوشیدن یک لیوان چای آغاز شد و بعد از چند سؤال و جواب به پایان رسید.

  • روی کاغذهایی که جلو دستم است نوشته‌ام: قرار است با هنرمندی حرف بزنم که فیگوراتیو است. کمی در این باره حرف بزنیم؟ 

هنر فیگوراتیو هنری است که می‌تواند با شعبده شکل یا فرم به طبیعت تکراری صورت تازه‌ای ببخشد. نمی‌دانم باید بیش از این چه بگویم. 

  • خط‌نقاشی‌هایی که به نمایش گذاشته‌اید با چیزهایی که تا به امروز به اسم خط نقاشی دیده شده تفاوت زیادی دارد. در این باره توضیح می‌دهید؟

 خط‌نقاشی از زمان صفویه در میان هنرمندان و خوشنویسان ایرانی باب شد. همه آن خط‌نقاشی‌ها حرفی برای گفتن داشتند. مثلاً گاهی هنرمندان شعری از شاعران معروف را بزرگ‌نویسی می‌کردند یا نام‌های خداوند را نقاشی می‌کردند. گاهی هم اشیا  یا مرغ بسم‌الله را به صورت خط نقاشی کار می‌کردند که همه قابل خواندن بودند. اما چیزی که شما امروز به نام خط‌نقاشی در آثار من می‌بینید کاملاً با زمان صفویه و بعد از آن متفاوت است.

این آثار به نام «کالیگرافی» شناخته می‌شوند که خط‌نستعلیق شکسته را تداعی می‌کند. با این شرایط که حرفی برای گفتن ندارد و فقط ساختار شکلی خوشنویسی را به مخاطب القا می‌کند. این شکل کار وقتی در آثار من پررنگ شد که نگاهم را به خطوط شکسته و نستعلیق کنار طرح‌های فیگوراتیو عوض کنیم.

چون بعد از مدتی دیدم که این طرح‌ها اگر در ابعاد بزرگ‌تری کشیده شوند، خودشان می‌توانند به عنوان یک اثر هنری مستقل به حساب بیایند و در واقع این خط‌های معلق شوند منشأ و مقدمه یک اثر هنری دیگر. 

  • جرقه این کار چطور در ذهن شما زده شد؟

من در سال 1338 کارمند اداره هنرهای زیبا ¨وزارت ارشاد فعلی بودم. آن زمان در خیابان فردوسی یک مسجدی می‌ساختند. کتیبه‌های این مسجد در کارگاهی ساخته می‌شد که من در آن کار می‌کردم. هر روز با دیدن دستان خطاطی ـ که به گمانم اسمش ثنایی بودـ و حروف ثلث و ریحان را به زیبایی می‌نوشت به فکر فرو می‌رفتم که چطور می‌شود به این حروف شکل و طرح نقاشی‌گونه داد.

یک روز به این نتیجه رسیدم که شاید بشود این حروف را در نقاشی به کار گرفت. این کار را امتحان کردم و نتیجه‌اش برایم بسیار درخشان بود. همان حروف را بدون اینکه مفهومی داشته باشد و خوانده شود روی کوزه‌ها و سفالینه‌ها کشیدم. کم‌کم این کار به نقاشی خط مدرن تبدیل شد و من خود را مبتکر آن می‌دانم. این آثار در سال 1962 در نمایشگاه جهانی سرامیک در شهر پراگ چک‌و اسلواکی به نمایش گذاشته شد و بعدها کشورهای عربی هم از این کار الگوبرداری کردند.

  • همان‌طور که می‌دانید بازار آموزشگاه‌های هنری در شمال تهران گرم است. آیا حرفی با خوانندگان جوان نشریه ما دارید؟

بله. با هنرمندان جوان راحت‌تر می‌شود حرف زد. آنها باید بدانند که مشکل جامعه هنری ما این است که منتقد خبره و چیره‌دستی در این جامعه وجود ندارد و عملاً کسی نیست که راه و چاه درست را به جوان‌ترها یاد بدهد. به همین خاطر جوان‌ها باید شدیداً از تقلید کار دیگران بپرهیزند و بیشتر به خلاقیت و نیروی ابتکار خود تکیه کنند. چرا که در غیر این صورت هنر مثل آب بی‌حرکتی تبدیل به مرداب می‌شود.  

همشهری محله - 1

کد خبر 93001

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز