شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۸ - ۰۹:۰۲
۰ نفر

رحیم‌ عبدالرحیم‌زاده: خلاصه نمایش: شهیدی اجازه می‌یابد که پس از 25سال به زمین و نزد زندگان بازگردد به شرط آنکه بر کره خاکی سخنی نگوید.

 با زنده‌شدن شهید خانواده‌های زیادی مدعی می‌شوند که این شهید زنده شده متعلق به آنان است و نمایش، نقبی به زندگی این خانواده‌ها و مشکلات آنان می‌زند.
 این نمایش به کارگردانی نیما دهقان و به نویسندگی حمیدرضا آذرنگ و بازی بازیگرانی همچون علی سهرابی، هنگامه قاضیانی، سعید چنگیزیان و الهام کردا در ساعت 19 در تماشاخانه ایرانشهر اجرا می‌شود.

نیما دهقان از کارگردان‌های خلاقی است که در تمام آثارش سعی دارد به مفاهیم تکراری و کلیشه‌ای از دیدی نو نگاه کند و فراتر از کلیشه‌ها به جهانی متفاوت دست یابد، اما در خنکای ختم خاطره به‌رغم تلاشی که بالاخص به واسطه طراحی صحنه اثر بدان دست می‌زند در بند کلیشه‌ها گرفتار می‌ماند و با وجود آنکه خنکای ختم خاطره در لایه ظاهری اثری نو، متفاوت و فرمالیستی نشان می‌دهد اما در عمق به تکرار همان مفاهیمی می‌پردازد که سال‌هاست در حوزه جنگ چه در سینما و چه در تئاتر بدان پرداخته شده است.
در اینجا سعی خواهیم کرد به ریشه‌یابی دلایل نگاه کلیشه‌ای نیما دهقان بپردازیم و برخی از مهم‌ترین علل آن را مورد بررسی قرار دهیم.

در بررسی این نگاه کلیشه‌ای می‌توان از دو منظر بدان پرداخت؛ نخستین منظر به سوابق کاری و آثار گذشته او مربوط می‌شود و دومین منظر به عواملی که در دل نمایش قرار دارد.
مرگ، زنده‌شدن آدم‌ها و سرنوشت آدم‌ها پس از مرگ از موضوعاتی است که همیشه مورد علاقه آذرنگ در مقام نویسنده و دهقان در مقام کارگردان بوده است و در بررسی همکاری‌های این دو می‌توان نمونه‌های زیادی را در پرداختن به این مفهوم سراغ گرفت و لااقل 3 اثر اخیر در همکاری مشترک این دو یعنی نمایش‌های «مادر مانده»، «زری بانو» و «خنکای ختم خاطره» به شکل مستقیم به این مفهوم می‌پردازند. علاقه و اصرار آذرنگ و دهقان در پرداختن به این مفهوم باعث به وجود آمدن نوعی تکرار در آثار و نگاه آنان شده است و اگرچه در ظاهر هر 3 اثر در فضاهای کاملا متفاوتی قرار دارند اما هر 3به بازگویی یک مفهوم واحد می‌پردازند و باعث به وجود آمدن تکرار در کار این گروه می‌شوند و این برای کارگردانی که داعیه تجربی بودن دارد یک نقطه ضعف عمده محسوب می‌شود.

بخشی از این فرایند تکرار در کار دهقان و آذرنگ به پرکاری مفرط آنان بازمی‌گردد تا جایی که در کمتر از یک‌سال این 2-3 نمایش را تولید و اجرا کرده‌اند و این خود به نحوی باعث به وجود آمدن نگاه تکراری در آثار آنان می‌شود. اما آنچه باعث به وجود آمدن نگاه تکراری و کلیشه‌ای در خنکای ختم خاطره می‌شود بیشتر به عواملی در دل اجرا باز می‌گردد.

بخشی از این عوامل به شتاب‌زدگی اجرا مربوط می‌شود چرا که نمایش را می‌توان چه در حوزه نوشتاری و چه در حوزه اجرایی دارای ایده‌ای درخشان دانست؛ ایده‌ای خلاقانه که خام و بدون پرداخت باقی می‌ماند و به‌رغم نو بودنش به دلیل عدم پرداخت و شتاب‌زدگی در بیان این ایده نمی‌تواند ارتباط موفقی با مخاطبش برقرار کند. از جمله این عوامل که به عنوان خام‌دستی‌های اجرا مطرح می‌شود و باعث پدیدآمدن نوعی نگاه کلیشه‌ای در اثر شده است شخصیت‌پردازی اثر چه در حوزه اجرا و چه در حوزه نوشتار است.

شخصیت‌های موجود در نمایش نه شخصیت‌های پیچیده با لایه‌های متعدد و گاه متناقض که بیشتر به سمت نوعی تیپ‌سازی رایج در آثار حوزه جنگ می‌روند؛ تیپ‌هایی که قرار است نماینده قومیت‌ها و اقلیت‌های مختلف ملی و مذهبی باشند و با نگاه‌های کلیشه‌ای به سوی این قومیت‌ها این تیپ‌سازی شدت‌ می‌یابد و در حوزه اجرایی نیز کارگردان از فراروی از این نگاه کلیشه‌ای درمی‌ماند و با لهجه‌سازی‌های کلیشه‌ای که به وفور در فیلم‌های دهه60مخاطب شاهد آنها بوده است به این تیپ‌سازی و کلیشه‌پردازی دامن می‌زند.

بزرگ‌ترین تلاش‌ دهقان در اجرای اثر برای فراروی از کلیشه‌ها در حوزه فضاسازی اتفاق می‌افتد، اگر بخشی از این فراروی به دلیل طراحی صحنه خلاقانه و ارتباط تنگاتنگش با اجرا موفق عمل می‌کند در حوزه دیگر یعنی فضای نادیدنی و اتمسفر اجرا، دهقان تا حدود زیادی درمی‌ماند چراکه این فضا نه به واسطه بازی‌ها و طراحی حرکات یا اصوات بلکه به واسطه یک نورپردازی خفیف در طول اجرا شکل می‌گیرد و این نورپردازی خفیف قرار است فضایی وهم‌آلود و مرموز برای مخاطب خلق کند اما به واسطه تکرارش در طول نمایش از این مهم درمی‌ماند.

در نگاهی کلی‌تر می‌توان گفت خنکای ختم خاطره تمام عوامل برای خلق یک اجرای خوب را در خود دارد؛ ایده‌ای جذاب، کارگردانی خلاق، بازیگرانی توانا و یک طراحی صحنه درخشان اما مجموعه این عوامل به دلایلی چند منتج به یک اجرای درخشان نمی‌شود اگر بخشی از این مسئله به نگاه کلیشه‌ای و تکرار در حوزه تفکر نویسنده و کارگردان باز می‌گردد بخش عمده آن را باید در شتاب‌زدگی اثر جست‌وجو کرد.

نیما دهقان کارگردان توانایی است؛ کارگردانی که توانایی‌هایش را در آثار گذشته‌اش به اثبات رسانده است، اما از آن دست کارگردان‌هایی است که به راستی و با قبول هر نوعی کاری و کارکردن در هر فضایی به خودش اجحاف کرده و توانایی‌هایش را زیر سؤال می‌برد.
اینکه خنکای ختم خاطره در یک هفته آماده شده است، نمی‌تواند توجیه قابل قبولی برای مخاطبان این شهر باشد، چرا که برای آنان نتیجه و حاصل کار اهمیت دارد و آماده شدن اثر در یک هفته تنها نتیجه‌اش خراب شدن ذهنیتی است که علاقه‌مندان به آثار دهقان و آذرنگ دارند.

در اینکه خنکای ختم خاطره از ایده‌هایی خلاقانه برخوردار است و لحظه‌های درخشانی دارد، شکی نیست. اما تمامی این خلاقیت‌ها در پای شتاب‌زدگی و عدم پرداخت دقیق شخصیت‌ها و فضاسازی و ارائه تیپ‌سازی‌های کلیشه‌ای از دست می‌رود و خنکای ختم خاطره را می‌توان نمایشی نامید که در پای عدم وسواس نویسنده و کارگردان قربانی شده است.

کد خبر 91842

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز